🖌 "زنده‌رود و آب طلب نکرده" به گواهی تاریخ، زاینده‌رود بارها خشک شده و دوباره جان گرفته؛ چنان جان‌گرفتنی که اجازه خطور احتمال خشکی را به ذهن نمی‌داده تا جایی که برخی گمان کرده‌اند این اولین خشکی زاینده رود است اما غافل از این‌که مردمان قبل، همین خشکی و زایش دوباره آب را در آن دیده بودند که زاینده‌رودش خواندند. اما این خشکی با تجربه‌های قبل تفاوتی عمده دارد: در خشکی‌های قبل، یک عامل تغییردهنده وجود داشت و آن هم مشیّت الهی بود که به جهات مختلف حاکم می‌شده است. در این حالت، حکمت و قدرت الهی متضمّن رضایت خاطر انسان می‌شده و از طریق دعا و توسل و انابه، چشم به‌سوی باری تعالی و فرمان او بر ابرهای آسمانش داشته‌اند و چه خوش راهکاری بوده است؛ چرا که از این راه پیوند معنوی مجددی، بین نیاز انسانی و اجابت الهی برقرار می‌شده و به بیان آیه شریفه، این جریان محملی بوده برای نشان‌دادن و دیدن رحمت الهی و گوشزد کردن ولایت انحصاری او بر مخلوقاتش: هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ «٢٨شوری» اما در خشکی امروز، می‌توان گفت یکی از جهات قرارگرفتن اراده الهی بر خشکی، دخالت‌های بیش‌ازحد انسانی و تدبیرهای او در عرض تدابیر الهی است. ریشه مشکل از آن جایی است که انسان ناسی که حالا خود را مدیر و مسئول می‌داند، گمان می‌کند متولی تأمین آب یک جمعیت سرزمینی است و خودش باید چاره‌ای اندیشد. غافل از این‌که او و قلمرو ظاهری حاکمیتی او، جزء کوچکی از قلمرو بی‌حد و حصر فرمانروایی الهی است و این انسان اگر هم به فکر تدبیر مُدُن است باید اذن و توفیقش را از یگانه مدبّر هستی بخواهد و الّا نتیجه تدبیرش، بی‌تدبیری محض است. آنگونه که مرزهای سفاهت انسانی را تا جایی درمی‌نوردد که برای مشکل آب، بحران آب می‌آفریند. این چنین افرادی برای این بیت از شیخ اجل سعدی شیرازی، تبدیل به مثال نقض می‌شوند: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وُسع بکوشم شایسته و بایسته است که به این نوادر روزگار فهماند که نشستن باطل آن‌ها از چه جایگاه رفیعی برخوردار است. تعجب برانگیزتر آ‌ن‌که مردمان ما برای رفع و دفع بلیّه رسیده از دست چنین انسان‌هایی، بار دیگر متوسل به همان‌ها شده‌اند. کسانی که در رثای تفکر و تدبیر و عملشان می‌توان چنین سرود: هر لحظه که می کوشی در کار کنی تدبیر رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر درحالی که باید خطاب به آن‌ها این مصرع را فریاد زد که: مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان. در تحلیل های امروزی، یک خطای راهبردی در جریان است و آن این‌که، سطح چاره‌اندیشی‌ها و کنشگری‌ها در لایه انسانی و مسئولین دولتی که مسبّبان وضع موجودند، باقی‌مانده و نگاه به بالا و دخیل کردن اراده الهی بر تغییر شرایط موجود از یادها رفته است. دوصد البته که این نگاه، توجیه‌گر اشتباهات انسانی و رافع مسئولیت تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و متولّیان اوضاع کنونی نیست و باز هم باید چاره اندیشید و تدبیر کرد اما با استمداد از مدبّر یکتا... 🆔 @SSL_Qasd