---------------•🍓🎬»---------------•
#استــادمسیحــی 🤍🔗
#پارتپایانی
-که اجازه نداده یک بانوی مسلمان با مرد مسیحی ازدواج کنه!
متعجب اخم میکند .
-و الان خیلی خوشحالم!
تا بخواهد چیزی بگوید پوزخند محکم تری زده و از اتاق بیرون میزنم و به سرعت خودم را به اتاقم می رسانم و پشت در می ایستم. نفس نفس زده و روی زمین می افتم. قلبم در دهانم میزد. خدایا، چرا انقدر به جای ناراحتی کوک بودم؟!
لبخند محوی زده و به اتفاقاتی که افتاد فکر میکنم. جرقه ای در ذهنم می خورد. از حالا به بعد برنامه ام عوض می شد!
یک برنامه بزرگ!
مطمئن بودم این اتفاق خوشایندی بود و نزدیک شدن به مسیح کار بیهوده و عبثی نبود. قطعا قرار بود قدم بزرگی بردارم..
باید دین زیبای اسلام را در نظرش زیبا جلوه می دادم. خدایا..
من رسیدن به این مسیح مغرور را میخواستم. اما من عاشق تو هستم و توی معشوقه به من اجازه رسیدن به او را ندادی. پس..
به مسلمان شدن مسیح مسیحی کمک کن!
آمین!
***
پایان فصل اول
بیست و هشت دی ماه به وقت اذان مغرب
زهرا علیپور
---------------«🍓🎬»