🔻محقق داماد و موضع نامحققانۀ بیبنیاد
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. پیش از این، در نقد مواضع حجتالاسلام محقق داماد نگاشته بودم اما دریغ از پاسخِ معرفتیِ معادل و محکم. او خویش در پوستینِ مظلومیّت نشانید و تحقیر و تخفیفِ منتقدِ صریح را بر مواجهۀ استدلالی و منطقی ترجیح داد. میگوید بر خوان نعمتِ معرفتِ مرتضی مطهری نشسته است، ولی آنچهکه از سیره و سلوکِ انتقادی و علمیِ مطهری خواندهام، کمترین نسبتی با مشرب و ممشای او ندارد. بیش از ادّعا و انتساب، بهرهای نبرده، وگرنه نیک میدانیم که مطهری، حتی به سراغ مغرضِ جاهلی همچون اکبر گودرزی نیز رفت و با وی به گفتگو پرداخت و زبان به استدلال گشود. محقق داماد، هرگز چنین سعه و بضاعتی نداشته و با منتقد و مخالف خویش، از درِ مباحثه و محاجّه وارد نشده است. گفتگومداری و بلندنظری مطهری کجا و بالانشینی و کوتهنظری اینان کجا؟!
[دوم]. محقق داماد در یادداشتی به نقد قانون حجاب پرداخته و نوشته: «تجربۀ عملی در پیگیری آنچه این قانون در پی آن است نشان داده که رعایت شرایط امر به معروف و نهی از منکر، از جمله عدم توهین و رعایت حرمت و کرامت، در عمل ممکن نبوده است.» وقتیکه وی پیش از تفکّر منطقی، تصمیم خویش را گرفته و میخواهد موضع پیشساخته و سیاسی خود را بر واقعیّت و عینیّت تحمیل کند، چنین میشود که دربارۀ طرحی که فاقد پیشینه و تجربه است و در این قانون، برای نخستین بار بناست به اجرا درآید، از «تجربۀ عملی» مینویسد! در این قانون، «منطق مواجهه» تغییر کرده و این قانون، یکی از فضایل خود را طرّاحی جدید برای نحوۀ مواجهه میشمارد؛ درحالیکه محقق داماد، از تجربۀ عملیِ تلخ در گذشته مینویسد و با این شبهاستدلال، میخواهد آن را باطل میکند!
[سوم]. محقق داماد میافزاید: «مواد زیادی از این قانون، نهتنها غیرقابل اجرا، که نتیجۀ عکس خواهد داد و موجب تنفر نسل جوان از دین میشود.» وی بهجای استدلال و یا دستکم شبهاستدلال، به طرح ادّعا پرداخته و سخنان بیدلیلی را نگاشته است. کسیکه با وی موافق نیست، میتواند در نوشتهای دیگر، عکس از برداشتها و تفسیرها را از قانون حجاب بیان کند. اگر دعوی او، منطق و برهان و علم و اقناع است، پس استدلال او کجاست؟! چرا او در ادّعا، متوقف مانده است؟! کدام شاهد عینی و مؤیّد موجّه، امتناع عملی این قانون را تأیید میکند؟! این نشدن و انسداد، ریشه در کدام گسستگی با واقعیّت دارد؟! و نیز باید گفت مگر نسل جوان، همگی از حجاب عبور کردهاند و به کشف حجاب و برهنگی رو آوردهاند که این قانون، آنها را در بر بگیرد و به واسطۀ آن، متنفّر از دین بشوند؟! بر اساس کدام پیمایش و مطالعۀ تجربی، وی همۀ نسل جوان را در برابر این قانون نشانده و به صدور حکم عام و کلّی، مایل شده است؟! مگر این قانون، منطق پلکانی و تدریجی و مرتبهای در مجازات ندارد؟! و مگر میان توده و خواص، تمایز ننهاده؟! و مگر بر ترجیح و تقدّم فرهنگ، اصرار نورزیده؟! مگر مطهری نگفته که چهبسا باید برخلاف میل جامعه، عمل کرد تا مصلحت جامعه فراهم آید؛ هرچند در کوتاهمدت، مخالفتهایی صورت بگیرد اما در بلندمدت، حقایق آشکار خواهد شد؟! در اینجاست که روشن میشود منطق روششناختیِ محقق داماد بهعنوان یک فقیه، چه بیاندازه بر باد تکیه داده است. وی بهراستی، قایقی کاغذی ساخته و در آب افکنده.
[چهارم]. محقق داماد، در بخش دیگر نوشته است: «موضوع حجاب باید از طریق فرهنگی پیگیری شود، نه با چوب و فلک». باید بسی تأسّف خورد؛ کسیکه جامۀ رسول بر تن دارد و خویش را فقیه میخواند و بساط درس خارج پهن کرده، اینچنین دربارۀ واقعیّت، به تحریف و وارونهسازی و مبالغه و ناراستنویسی رو میآورد و هیجان و حرارتِ بیپایه برمیانگیزند تا مخاطب را منفعل سازد. در کدام دوره از حیات انقلابی، بیحجابان را به چوب و فلک بستهاند؛ جز آنکه بسیاری از همپیالههای سیاسیِ محقق داماد در جریان اصلاحات – یا همان چپ مذهبی در دهۀ شصت - خودسرانه و جاهلانه و بدون مجوز از امام خمینی، در کوچه و خیابان اینچنین کردهاند و امام خمینی نیز، بیدرنگ، گریبان آنها را گرفت. نیروی انتظامی و قوّۀ قضائیه، در کجا به چوب و فلک رو آوردهاند؟! حبس و جریمه و محرومیّت اجتماعی، چوب و فلک است؛ آن هم برای کسانیکه اصرار بر کشف حجاب و برهنگی دارند و تذکّر به آنها، بیاثر است؟! عجبا که چنین روحانیانی، با این حجم از قضاوتهای مبتنی بر ناواقعیّتها و نااخلاقها، سخن از مواجهۀ فرهنگی نیز میگویند ...
در پایان، آمادگی خود را برای مناظرۀ زنده و عمومی با وی، بر اساس اندیشههای حکمرانانه و فرهنگیِ استاد مطهری اعلام می کنم.