.
🍎🍎🍎
🔴 ملاقات امام خمینی (ره) با شاه.
🔴 بسیار شنیدنی است.
🔰حمید رسایی: آیت الله مسعودی خمینی در کتاب خاطرات خود، روایتی از دیدار تاریخی شاه مخلوع و امام خمینی را بیان می کند که خواندنی و جالب است. خاطره از این قرار است:
🔹بد نیست در اینجا به ذکر خاطرهای که از زبان آقای پسندیده شنیده ام، بپردازم. ایشان یک بار فرمود: زمانی، بهائیان در ابرقو مسائلی را به وجود آورده بودند و در خلال آن تنی چند از این جماعت کشته شدند. رژیم پهلوی، عدهای را به عنوان قاتل و مؤثر در این واقعه دستگیر کرد و حتی صحبت بود که قرار است آنان اعدام شوند. آقای بروجردی وارد عمل شدند تا از اعدام این افراد ممانعت کنند. ظاهرا به حضرت امام گفته بودند:"شما از طرف من نزد شاه بروید و از قول من بگویید که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند." امام هم پذیرفتند که این مأموریت را انجام دهند.
🔹در آن ایام در قم کمتر کسی ماشین سواری داشت. یکی از افرادی که دارای وسیله نقلیه بود، "مصباح التولیه" بود. من او را به خاطر دارم که در این اواخر، سوار یک ماشین بنز سفید رنگ میشد. به هر حال با مصباح التولیه تماس میگیرند که او ماشینش را در اختیار قرار دهد. دفتر آقای بروجردی هم با دربار شاه هماهنگیهای لازم را به عمل میآورند که امام (ره) به نزد شاه بروند.
🔹به خاطر داشته باشید که دربار و دستگاه سلطنت در آن روز به گونهای بود که هر فرد مراجعه کننده، بایستی حتما دارای ماشین مشکی باشد! و وقتی به دربار میرود، یک سرنشین بیشتر نداشته باشد و باید در ورودی اول کاخ از ماشین خودش پیاده شود و با ماشین مخصوص آنجا بقیه راه را تا مقابل اتاق انتظار طی کند و مدتها در آنجا منتظر بماند تا موعد ملاقات فرا برسد.
🔹بعد از آن کلاهش را بردارد و باقی تشریفات معمول را بجا آورد. لباس و کفشش باید واجد فلان خصوصیات باشد و وقتی وارد اتاق شاه شد، بایستد تا به او اجازه نشستن دهند. حتی وضعیت به گونهای بود که قبل از ملاقات مجموعه این آداب را به فرد تعلیم میدادند!
🔹وقتی امام با ماشین تولیت، به تهران رفتند، دم در کاخ، به نگهبان گفته بودند:"بگویید روح الله از طرف آیت الله العظمی بروجردی آمده است!" به ایشان میگویند:"آقاجان! باید ماشین شما عوض شود! باید رنگش مشکی باشد!" امام میفرماید:"نه! من داعی ندارم که ماشین را عوض کنم. اگر نمیشود که بر میگردم!"
🔹نگهبان به داخل میرود و ظاهرا اطلاع میدهد که نمایندهای از طرف آقای بروجردی آمده است. قبول میکنند که امام با همان ماشین غیر استاندارد! وارد شود. وقتی امام وارد اتاق انتظار میشود، منتظر نمیماند و بیمقدمه وارد اتاق شاه میشود. به ایشان میگویند باید کلاهتان را بردارید. امام ترتیب اثر نمیدهد. حضرت امام، بدون برداشت عمامه و سرزده به اتاق شاه میروند و بر روی صندلی مخصوص شاه در پشت میز مینشیند!
🔹هنوز شاه وارد اتاق نشده است وقتی محمدرضا وارد میشود، در کمال تعجب میبیند که تنها صندلی موجود در اتاق اشغال شده است. این است که دستور میدهد صندلی دیگری بیاورند. صندلی میآورند و شاه مینشیند و امام هم مختصر احترامی که از بًعد اخلاقی لازم دانسته انجام میدهد و بعد از آن بیدرنگ وارد اصل موضوع میشود و میگوید حضرت آیتالله العظمی بروجردی فرمودند قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند. دقت کنید که به کار بردن تعبیر"فرمودند" در حضور شاه و استعمال آن برای غیر او جرأت زیادی میطلبید و امام از این جهت طعنه بزرگی به شاه زدند.
🔹در فاصلهای که امام با شاه ملاقات داشته، برای امام یک استکان چای میآورند که امام بدان لب نمیزند. شاه در پاسخ میگوید از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید: شاه مشروطه که کاری از دستش برنمیآید. امام مجددا تکرار میکند: "قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند!"
🔹بعد از جا برمیخیزد و بدون خداحافظی از اتاق خارج میشود و به قم مراجعت میکند. بعضی از روزنامهها به درج خبر ملاقات امام و شاه مبادرت میکنند و حتی این نکته را هم افزودند که شاه بلافاصله، دستور آزادی قاتلان را صادر میکند.
🔹آنگونه که نقل میکنند، زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکّاندار حرکت انقلاب گفته بود: "این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من آمد." ظاهرا آن خاطره را به یاد آورده بود.