💠 ایذه، روایتی تلخ از مماشاتی بی پایان 💢 باز خبری تلخ از ایذه، این شهر را در صدر اخبار قرار داده است. شهری که در ایام اغتشاشات کانون توجه رسانه‌های ضد انقلاب بود و دشمنان، این شهر را مرکزی برای فعال کردن گسل قدیمی اعراب قرار داده بودند. گسلی که اوایل پیروزی انقلاب هم‌ فعال شد ولی با رشادت‌ها و مجاهدت‌های مردم نجیب خوزستان راه به جایی نبرد. برای آسیب شناسی این امر، نباید سطح تحلیل را در حد یک فرد(زنی) قرار داد که این روزها به یک بلاگر ضدانقلاب تبدیل شده است. زنی که فرزند مقتولش را دستاویزی برای دیده شدن قرار داده است. ➖ سیری در احوالات او قبل و بعد از کشته شدن پسرش، از نوع صفحاتی که در اینستاگرام دنبال می کرده، ابهاماتی که هنوز در رابطه با اطلاع او از زمان تیراندازی بی پاسخ مانده، نوع برخورد او با حادثه، صحبت‌های ساختارشکنانه او در مراسم تشییع پیکر کیان، دروغ‌های آشکار او برای برانگیختن احساسات مردم مثل خبر اخراجش از آموزش و پرورش و میزان فعالیت بلاگری این روزهای او، همگی نشان از یک طراحی پیچیده امنیتی دارد که مو به مو توسط این زن در حال اجراست. بدون شک، نهاد‌های ذیربط اشراف کاملی به این موضوع دارند، ولی به نظر می‌رسد این زن یعنی زینب مولایی راد، قطعه‌ای از یک پازل بزرگتر است که هدف آن به زعم طراحان این بازی، روشن نگهداشتن آتش زیر خاکستر اعتراضات در کشور است. ▫️به طور قطع، غفلت از زوایای پنهان و مماشات بیش از حد، راه را برای اقدامات بعدی فراهم می‌کند که حاصلی جز خون‌های بیشتر به همراه نخواهد داشت و تا سر مار قطع نشود، در، بر همین پاشنه خواهد چرخید. ✍️