6⃣3⃣8⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰ایشان دو سالی بود که پیگیر رفتن به
#سوریه شده بود و تمام کارهایش را انجام داده بود و من خبر نداشتم🚫. وقتی خبردار شدم که قرار است
#برود گفتم شما گفتی اگر در کشور خودمان🇮🇷 جنگ شد رضایت بدهم بروی ⚡️اما
#سوریه کشورما نیست❌.
🔰خوب یادم است که
#شب_شهادت امام کاظم (علیه الاسلام) بود که رو کرد به آسمان و گفت
#یاموسیبنجعفر خودتان به دل💟 همسرم بیاندازید راضی شود تا بروم.آن شب
#خواب_دیدم به همراه همسرم💑 به سوریه رفتهایم. زنان
#عرب زیادی آنجا بودند.
🔰مردان برای نبرد⚔رفتند و یکی از
#فرماندهان ما را در پناهگاهی برد و گفت اینجا به زودی تخریب میشود و همه کشته خواهند شد اما ما باید تا
#آخرین_قطره خونمان از شما دفاع کنیم👊.ترس و وحشت بر من غلبه کرده بود😰 راهی مکانی شدم که
#سقف نداشت
🔰آنجا شروع کردم به
#دعا کردن و گفتم خدایا مرا ببخش که رضایت نمیدادم همسرم برای دفاع از این مردم
#بیدفاع به سوریه بیاید😔 درحالی که خودم انتظار دارم الان از همه جای دنیا🌍 برای کمک به ما بیایند.
🔰
#دفعه_آخر از حلب زنگ زد☎️ و گفت اینجا درگیری شدید شده💥 و شاید چند روزی نتوانم تماس بگیرم🚫 اما اگر هر اتفاقی بیفتد راضیام به
#رضای_خدا و از من پرسید که آیا من هم راضی ام که پاسخ مثبت دادم✅ و پرسید به خودش توکل کنیم❓ که گفتم توکل بر خدا و به مشیت او راضی هستم.
🔰ایشان به من گفت اگر قسمت من به برگشتن
#نبود میخواهم به کسانی که مرا یاد میکنند بگویی بجای من
#حضرت_فاطمه(س) را یاد کنند و سه بار بگویند"یا زهرا(س)"❣.به ایشان گفتم انشالله حتما برمیگردی که دوباره همان گفتهها را تکرار کرد و از من قول گرفت به
#حجاب حضرت زهرا(س) تاسی کنم و به پیروی از بانو
#روبند بزنم😊.
#شهید_جواد_جهانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh