فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
شهید حسینپور یکی از بزرگترین #فرماندهان اطلاعات عملیات بودند.
این شهید والامقام یکبار درعملیات آزاد سازی بیجی به درجه #جانبازی نائل شده بودند.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#تلنـگــــــــر 🔔🔔
♦️رفتند تا بمانیم!
🔹اینکه استاد پناهیان گفتند:
شاید بزرگترین اثری که #شهید برای ما
دارد،این است که ما را به #فکر وا می دارند!
💭فکر...
💭فکر...
💭فکر...
🔸فکر اینکه قربانی کردند #خودشان را!
و #خدا قربانی کرد آن ها را...
🔹این که شهیدی آلبوم عکس های 🎭خود را از بین میبرد که نکند حالا #بعدشهادت،اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود😔...
🔸و یا شهیدی پلاکش🏷 را پرت کند در کانال #پرورش_ماهی!که در فکرش تشییع⚰ با شکوهی برای خودش متصور شد!
♨️ #شهوت_شهادت_بخشکاند...
🔹و #فرماندهان شهیدی که حاضر شدند!
در جمع سربازان سینه خیز بروند...
در پوتین بسیجی ها آب🚰 بخورند...
و ...
♨️درس #قربانی_کردن_خود است!
♦️برای خدا شدن آسان نیست!
چون #نباید هوای قدرت داشتن👊،داشت...
نباید #هوای دیده شدن داشت...
و برای ما سخت است قربانی کردن
#هوای_نفس
♦️چون برای ما #لذت تقرب به خداوند
از لذت های کم ارزش دنیـ🌏ـا #کمتر است...
♨️حالا ما چه کار ها که نکردیم
برای #دیده_شدن⁉️
♦️و #شهدا از آن سو به ما بیچارگان میخندند😊!
و شاید اشک 😭میریزند؛که در #خودمان
ماندیم!و لباس #هوای_نفس را از تن در
نیاوردیم...
🌾در #خود ماندیم...
🌾در #خود ماندیم...
🌾در #خود ماندیم...
💢به قول #حاج_حسین_یکتا:
و هنوز گیر یه قرون و دوزار #شهوت این
دنیاییم.که یکی بیاد نگاهمون👀 کنه...
♨️شهدا #شهوت_شهادت میخشکوندند!
که یوسف زهرا نگاشون کرد...
♦️جان به هر حال قرار است
که #قــربان بشود👌...
پس چه خوب است
که قربانـی #جانــان بشود😌...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سلام_شــهدا نمےدانم برق نگاهتان چہ داشت چگونہ با دلِ آقاے مان بازے ڪرد... چہ دید ڪہ برایتان انگشت
0⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#پیش_بینے_شگفت_انگیز_امام_خامنہ_اے درخصوص شــهادت دو رزمنده مدافع حرم!
🍃یک روز به همراه جمعی از #فرماندهان در محضر #رهبرانقلاب حضور پیدا کردیم. پس از پایان دیدار و موقع خداحافظی، مسئولین #بیت ما را صدا زدند و گفتند حضرت آقا شما را خواسته است؛ لطفاً برگردید.
🍃همه تعجب کردند. دوباره به محضر حضرت آقا رسیدیم و آقا فرمودند به #عکاس بگویید بیاید. از #محافظ آقا سؤال کردیم جریان عکاس چیست؟ گفت آقا با کسانی که خیلی #دوستشان دارد عکس #شخصی میگیرد.
از حضرت آقا سوال کردم عکس ما را برای چه میخواهید؛ فرمودند: «جمع شما #بوی_شهادت میدهد.»
🍃دو نفر در این جمع بودند که #حاج_قاسم به اسم صدایشان کرد. حاج قاسم دو #انگشتر از آقا گرفته بود که به «سردار هادی کجباف و نادر حمید» داد و دستانشان را بوسید. کجباف و نادر حمید پس از گرفتن #هدیه به شدت #گریه کردند. عملیات بعدی این دو به شیوهی بسیار #عجیبی به شهادت رسیدند.
#شهید_نادرحمید🌷
#شهید_هادی_کجباف🌷
راوی : #عبدالفتاح_اهوازی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1⃣5⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 خاطرهای از شهید محمود کاوه
🍃یکبار از آقای مرادی که از #فرماندهان گردان لشکر ویژه شهدا بود جریان #خودرو_سیمرغی که در پادگان بود و بچهها میگفتند که #غنیمت هست را پرسیدم.
🍃او گفت: یکی از سران #ضدانقلاب نامش #حسن_سرسفید بود که با آقا محمود کل کل داشت. یکبار تک و تنها میاد تو پادگان لشکر #بنزین میزنه دم در #دژبانی به سرباز میگه به کاوه بگو حسن سر سفید #تنها اومد تو پادگان لشکرت بنزین زد و رفت اگر #مرد هستی تو هم تنها بیا.
🍃 #سرباز از همه جا بیخبر هم میره جریان رو به آقا محمود میگه. ایشون هم هیچی نمیگه، اما یک روز تنها با #تجهیزات، بلند میشه میره تو یکی از ساختمانهای ضدانقلاب
🍃همون اول کار چندتا ضد انقلاب که تو حیاط نشسته بودن رو #هلاک میکنه. سریع وارد اتاق مالی میشه #مسئول_مالی حزب رو هم میکشه و مقادیری #پول رو به همراه یک خودرو سیمرغ که تو #حیاط پارک بوده به غنیمت میاره و جواب یک باک بنزین حسن خان رو با کلی کشته و پول و ماشین میده.
🍃بعدها همین حسن خان طبق ذکر کتاب #نبرد_الواتان در اعماق جنگل الواتان توسط شهید کاوه و بچههای لشکر شهدا به #جوخه_اعدام سپرده میشه.
🍃البته ضد انقلاب به تلافی این کار اومدن نزدیک درب پادگان لشکر هنگام تردد شهید کاوه #بمب کار گذاشتن که شکر خدا ناموفق بودن.
#سردار_شهید_محمود_کاوه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بین الحرمین محمدحسین در حال #روضه خواندن برای #دلم بخوان و نفس بزن که دیده دل سالهاست #خشک است #
1⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🔹سه سال بود که تو عراق و #سوریه به دفاع👊 از حریم حرم اهل بیت پیامبر (ص) مشغول بود.اسم مستعارش تو سوریه " #عمار " بود و همه "حاج عمار" صداش میکردن
🔸شجاع و نترس بود💪 و محبوب دلـ❤️ـها
وقتی ازش میپرسیدیم تو #سوریه چکار میکنی؟ میگفت: #سربازی☺️.
🔹روز تشییع پیکرش⚰ وقتی #فرماندهان نظامی رو دیدم ازشون پرسیدم: مگه #محمدحسین اونجا چکاره بود⁉️سردار گفت:
👈فرمانده تیپ هجومی #سیدالشهدا(ع) ! 😳
🔸سالها بعد از #دفاع_مقدس اومد تو میدون، بعد از ما اومد و قبل از ما رفت😔. محمدحسین زود بارش رو بست. #سردار میگفت و میسوخت و #غبطه میخورد😞...
🔹مرامهای خاص زیاد داشت⚡️ اما بعضی چیز ها برایش #قانون بود و خط قرمز داشت⭕️ و یکی از آن خط قرمز ها این بود :👈محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش👀 از بقیه جاها بیشتر بود را به #عکس_شهدا تعلق میداد
🔸و تو باید قبول میکردی✅ که به واسطه عکس شهدا🌷 #حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی .⚡️وگرنه...قرارداد که تمام میشد و خانه🏡 را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکس ها هم #نو میشد
🔹یادم هست وقتی #پوسترهای کم عرض شهدا 🌷مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد😃 که عکس های #بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
🔸با این حال ولی همیشه یک پوستر #تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و ✘نه نو میشد و ✘نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم👈 تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور #محمد_عبدی بود
🔹خیلی دوست داشت #مثل "محمد عبدی" باشد همیشه از خنده های😄 لحظه های اخرش و #حین_شهادت محمد عبدی میگفت ؛وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان39; #عمارعبدی 39; است اصلا جا نخوردم
🔸ولی زمانی که #عکس_صورتش را در معراج شهدای🌷 تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد.
🌾تا در طلب گوهر کانی کانی
🌾تا در هوش لقمه نانی نانی
🌾این نکته ی رمز اگر بدانی دانی
🌾هرچیز که در جستن آنی،آنی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شـهــــدا تصویرتان رفت ... صدایتان رفت ... ⚡️اما #هدف_وراهتان را نمیگذاریم از یادها برود🚫 ... #م
5⃣1⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹نیروهای ما درعملیات #خیبر به دو منطقه حساس دشمن حمله کردند💥؛ یکی دجله ودیگری جزائر خیبر. در منطقهی #دجله پس از یک هفته جنگیدن به دلیل مشکلات در مهمات رسانی ونبودن آتش توپخانه ناچار به #عقبنشینی شدیم وتنها جزایر خیبر در دست ما بود.
🔸در روز هفتم نبرد، احمد آقا فرزند #حضرت_امام (ره)، تلفنی ☎️پیام حضرت امام (ره) را به من دادند که به #فرماندهان سپاه بگویید جزایر خیبر را باید حفظ کنند👊.
🔹من به اولین کسی که بیسیم📞 زدم #احمد_کاظمی بود چون او مهمترین خط جزیره جنوبی، یعنی سیل بند غربی را دراختیار داشت👌 و روی آن سنگربندی کرده بود و دفاع میکرد👊.
🔹سیلبند میانی در اختیار #شهیدمهدی_باکری و سیلبند شرقی در اختیار لشکر۲۷ و برادرمان #شهید_همت بود.
🔸اگر سیلبند #غربی سقوط میکرد، سیلبندهای میانی و شرقی هم قابل نگه داشتن نبودند🚫. به محض اینکه احمد #کاظمی پیام امام (ره) را از من شنید🔊، گفت: چشم، چشم
🔹واتفاقا چون خیال دشمن از #دجله_وطلائیه راحت شده بود، تمام آتشها ونیروهای خود را در جزایر خیبر متمرکز کرد و چندین شبانه🌘 روز به صورت مستمر به جزایر حمله میکرد وآتش میریخت💥 ولی احمد کاظمی #مقاومت کرد
🔸و پس از #دو_هفته مقاومت که به قرارگاه مرکزی برای ارائه گزارش آمدم، سر وصورتش خاک گرفته از دود آتش خمپاره وتوپها 💣و بمباران سیاه شده و بسیار خسته 😪و ژولیده بود. او را بغل کردم و بوسیدم وگفتم #احمد، تو خیلی زحمت کشیدی😊.
🔹گفت: وقتی که #پیام_امام (ره) را به من دادید من هم نیروهایم را صدا زدم گفتم اینجا #عاشوراست باید بههر قیمتی شده جزایر را حفظ کنیم و خودم هم رفتم خط مقدم و کنار رزمندگان جنگیدم💥 .
#شهید_احمد_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸خوف #محشر از کسی باشد 🔹که او بی صاحب است 🔸 #صاحب ما در قیامت 🔹عمه جانم #زینب(س) است😍 #شهید_جواد
6⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰ایشان دو سالی بود که پیگیر رفتن به #سوریه شده بود و تمام کارهایش را انجام داده بود و من خبر نداشتم🚫. وقتی خبردار شدم که قرار است #برود گفتم شما گفتی اگر در کشور خودمان🇮🇷 جنگ شد رضایت بدهم بروی ⚡️اما #سوریه کشورما نیست❌.
🔰خوب یادم است که #شب_شهادت امام کاظم (علیه الاسلام) بود که رو کرد به آسمان و گفت #یاموسیبنجعفر خودتان به دل💟 همسرم بیاندازید راضی شود تا بروم.آن شب #خواب_دیدم به همراه همسرم💑 به سوریه رفتهایم. زنان #عرب زیادی آنجا بودند.
🔰مردان برای نبرد⚔رفتند و یکی از #فرماندهان ما را در پناهگاهی برد و گفت اینجا به زودی تخریب میشود و همه کشته خواهند شد اما ما باید تا #آخرین_قطره خونمان از شما دفاع کنیم👊.ترس و وحشت بر من غلبه کرده بود😰 راهی مکانی شدم که #سقف نداشت
🔰آنجا شروع کردم به #دعا کردن و گفتم خدایا مرا ببخش که رضایت نمیدادم همسرم برای دفاع از این مردم #بیدفاع به سوریه بیاید😔 درحالی که خودم انتظار دارم الان از همه جای دنیا🌍 برای کمک به ما بیایند.
🔰 #دفعه_آخر از حلب زنگ زد☎️ و گفت اینجا درگیری شدید شده💥 و شاید چند روزی نتوانم تماس بگیرم🚫 اما اگر هر اتفاقی بیفتد راضیام به #رضای_خدا و از من پرسید که آیا من هم راضی ام که پاسخ مثبت دادم✅ و پرسید به خودش توکل کنیم❓ که گفتم توکل بر خدا و به مشیت او راضی هستم.
🔰ایشان به من گفت اگر قسمت من به برگشتن #نبود میخواهم به کسانی که مرا یاد میکنند بگویی بجای من #حضرت_فاطمه(س) را یاد کنند و سه بار بگویند"یا زهرا(س)"❣.به ایشان گفتم انشالله حتما برمیگردی که دوباره همان گفتهها را تکرار کرد و از من قول گرفت به #حجاب حضرت زهرا(س) تاسی کنم و به پیروی از بانو #روبند بزنم😊.
#شهید_جواد_جهانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب9⃣1⃣ 📗 سربلند 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖 این کتاب روایتی است از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم؛ #مـ
💠معرفی کتاب0⃣2⃣
📗 شاهرخ حر انقلاب اسلامی
🌷☘🌷☘
🔰محتوا:
📖 این کتاب روایت جذابی است از زندگینامه و خاطرات #شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
🔸شاهرخ ضرغام از #فرماندهان هشت دفاع مقدس🌷 بوده است. او پیش از انقلاب به #لات_مآبی شهره بوده است
🔸و حتی #ساواک از او و همقطارانش چندین مرتبه برای سرکوب مردم کمک خواسته بود😧
💥اما پس از انقلاب تغییر رویه میدهد و « #حرانقلاب» لقب میگیرد.
💯خواندن این #کتاب📚 را از دست ندهید
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🍂🌸🍃🌷🍃🌸🍂🌺 #کلام_شهید 🌾دشمن باید بداند و این #تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه #انق
2⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔸روزهای قبل از #عملیات_بدر تازه از مهاباد به اهواز رفته بودیم🚌،و در پنج طبقه های اهواز مستقر بودیم،یک گردان از تیپ کماندویی نوهد ارتش به #تیپ_شهدا مامور شده بود و یک گردان از ویژه شهدا به نوهد.
🔹در صف غذا🍲 بودیم،یکی از ارتشی ها هی نق میزد😒 که #فرماندهان سپاه جای گرم و نرم دارند و براشون شیشلیک و کباب🍢 میبرند و انوقت ما برای ذره ایی غذا باید اینهمه تو صف بایستیم👥👥
🔸همینطور بد و بیراه میگفت، و من تحمل میکردم🙄.عاقبت زدم روی شونه اون برادر ارتشی و گفتم، #اخوی اون اقا که چند نفر عقب تر از ما تو صف وایساده👤 و #یقلوی دستش هست رو میبینی⁉️
🔹گفت:اره، می بینم خب که چی❓ گفتم اون #محمود_کاوه فرمانده تیپ هست، بغض گلویش را گرفت😢،هق هق #گریه امانش نداد،و این اقا محمود کاوه بود که دست بر سر ورویش میکشید وصورتش را #میبوسید.و حلالیت خواهی اون برادر ارتشی...
راوی: اقای هادی جهان زاده.
از نیروهای لشگر ویژه شهدا
#شهید_محمود_کاوه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴قسمتی از وصیت نامه شهید شوشتری 🌹 ♦دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ... ♦آن
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🔴نديدم سرش را پايين بياورد
🔶در عمليات #كربلاي5 كه بيش از 20 شبانه روز طول كشيد، يك مرتبه #فرماندهان را در #كانالي در منطقه «پنجضلعي» در شمال منطقه #عملياتي كه عرضش كمتر از #يك.متر بود جمع كرديم تا براي ادامه عمليات تصميمگيري كنيم.
🔶حجم انبوه آتش #توپخانه و #هواپيماهاي عراق مانع از شكلگيرياين #جلسه ميشد.
🔶من دراين كانال حتي يك بار #نديدم كه سردار #شوشتري سرش را #پايين بياورد يا #نگراني از اصابت #گلوله يا #تركش داشته باشد.
راوی: سید یحیی رحیم صفوی – همرزم شهید و فرمانده کل سابق سپاه
#شهید_نورعلی_شوشتری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
موضوع آقا عبدالله که پیش آمد قرار شد بیایند منزل برای #خواستگاری...☺️👌 البته شهید باقری هم نمی خواس
0⃣2⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 مروری کوتاه بر زندگی
#شهید_عبدالله_باقری
🍃پس از اخذ مدرک دیپلم و در سال 1379در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول #خدمت شد.
سال 1381 عقد و سال 1382 زندگی مشترکشان را شروع کردند، در آغازِ خدمت عضو تیم #رهایی_گروگان بود اما از سال 1383 به سپاه #انصارالمهدی ملحق شد تا در تیمهای #حفاظت اشخاص انجام وظیفه کند.
🍂از همان اوایل آغاز درگیری ها در #سوریه تلاش فراوانی برای سفر به سوریه داشت اما هر بار #فرماندهان سپاه انصار با درخواست وی #مخالفت میکردند تا این که اولین بار در اسفندماه سال 1393 برای یک ماموریت کوتاه سه روزه عازم شامات شد
🍃وقتی میخواست برود، به مادرش گفت: مادرم تو 5 فرزند #پسر داری نمی خواهی #خُمسش را بدهی و یکی را در راه دفاع از اسلام و اهل بیت فدا کنی؟مگر همیشه نمی گفتی فرزندانم فدای اهلبیت! امروز همان روز است؛
🍂تو باید با #رضایتی که در رفتن من به سوریه می دهی، به اهل بیت لبیک بگویی و در #عمل حمایت خود را از #اسلام ثابت کنی، در این صورت است که در قیامت #شرمنده نیستی و نخواهی گفت پنج فرزند پسر داشتم و از اسلام دفاع نکردم و در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیها) سرت را پایین نمیاندازی ما را خودت اینچنین #تربیت کردهای.بعد از شنیدن صحبتهایش مادر با رضایت او را به خدا سپرد
🍃اشتیاق شهید باقری برای بازگشت به سوریه پس از اولین اعزامش #صدچندان شده بود و به تعبیر دایی محترمشان، حاج عبدالله مانند #اسپند_روی_آتش شده بود و با دیدن اوضاع سوریه نمیتوانست اینجا طاقت بیاورد.
🍂اعزام دوباره حاج عبدالله شش ماه طول کشید و در طول این مدت ایشان به هر #دری می زد تا سریعتر به جبهه برگردد تا بالاخره در مهر ماه سال 1394 دومین #اعزام او رقم خورد و در یازدهمین روز پاییز دوباره راهی شد و تنها 20 روز پس از دومین اعزام در آخرین روز مهر سال 1394 مصادف با #شب_تاسوعا همراه با #امین_کریمی که از همرزمانش در سپاه انصار المهدی بود، در حومه شرقی شهر حلب به درجه رفیع #شهادت رسید.
#شهید_عبدالله_باقری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_تاسوعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹خدایا شهادت را نصیبم کن، دلم برای #حسین_خرازی پر میکشد، دلم برای شهدا پرمیکشد 🌹دنیا را رها کنید،دن
#شهید_کاظمی یار صادق و راستین سرداران ⇜شهید باکری 🌷
⇜زینالدین
⇜ #خرازی
⇜همت
⇜بقایی و... بود
و تمام وجود خود را #وقف حضور در جبهههای نبرد کرده بود و بیشک یکی از برجستهترین و مقتدرترین #فرماندهان دفاع مقدس محسوب میشود👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگــے ... از #شہادت آغاز میشود آنانڪہ یڪ عمر #مرده_اند ، 💥یڪ لحظہ هم شهید #نخواهندشد❌ #رزقک_شه
9⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🗓تولد: 9 #تیر 1364 / تهران
📋مسئولیت: فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع)
🌷شهادت: 16 #آبان 1394 / حلب
🔰شهید محمدحسین #محمدخانی، متولد نهم تیرماه 1364 دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد🏢 واحد یزد، از فعالان #بسیج دانشجویی و از فعالان ستاد تدفین #شهدای_گمنام🌷 این دانشگاه بود
🔰حضور وی در #سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، 💥اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه #فرماندهان ارشد نظامی واقع شد👌 و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی #سیدالشهدا(ع) منصوب شد.
🔰محمدحسین را در سوریه به نام مستعار « #حاج_عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت☺️ و در یکی از دیدارهایش گفته بود: عمار برای من مثل « #همت» بود. شجاعت💪 و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در #خط_مقدم ببینند.
🔰دل بیباک و سر نترس❤️ محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. تا جایی که می توانست از خواب و #استراحتش میگذاشت که ♨️حتما خودش در خط حضور داشته باشد. فرمانده بارها بهش میگفت: «شما وقتی فرمانده هستی، #حق_نداری بری خطِ اول و بجنگی. اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه💥 »
🔰اما قبول نمی کرد❌ میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه #حاضر باشد. خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم📞 دستش بگیرد و با بیسیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد.
🔰 #اسلحه به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه. در عین فرماندهی و هوش نظامی💬همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه #آبان سال 94، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر #حلب به خون سرخ❣ خویش آغشته گشت و خود را به قافله #شهدا رسانید🕊
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_سعید_علیزاده 🗓ولادت: ۱۳۶۸/۲/۱۲ 🗓شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱ ↵مقام: نیروی اطلاعات وعملیات ↵سن شهادت: ۲۶س
9⃣9⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠اولین شهید عملیات #نبل_والزهرا چه کسی بود⁉️
🔰آزادی یک کانال، پیش از آغاز عملیات نبل و الزهرا لازم بود. #سعید علیزاده نخستین شهید🌷 این عملیات بود که حین آزادی کانال به شهادت رسید🕊 آشنایی من و سعید👥 به حدود ۴۰ روز پیش از آغاز عملیات بازمیگشت.
🔰وی اهل #دامغان بود و در این عملیات مسئولیت اطلاعات و عملیات را بر عهده داشت👌 به خاطر دارم که در جلسه #فرماندهان که حدود ۱۲ نفر حضور داشتند، یک فرمانده لبنانی👤 با نام جهادی #ذوالفقار خطاب به سعید گفت: که تو #نخستین_شهید عملیات خواهی بود.
🔰سعید که شخصیت شوخی داشت، پاسخ داد: اگر #شهید نشوم، پس از عملیات به سراغ شما میآیم. آن وقت من میدانم و شما😄 ذوالفقار چندین مرتبه این موضوع را مطرح کرد و گفت: که سعید علیزاده (کمیل) #تو به شهادت🌷 خواهی رسید. از ۱۲ فرد حاضر در آن جلسه، #شش_نفر به شهادت رسید.
🔰یکی از فرماندهان با لهجه شیرین #شیرازی خطاب به ذوالفقار گفت: شاید سعید دوست نداشته باشد⭕️ شهید شود شما چرا اصرار میکنید. سعید پاسخ داد: «من #آرزوی_شهادت دارم.»
🔰پیش از آغاز عملیات که از #سعید و ذوالفقار جدا میشدم، بار دیگر سر این موضوع شوخی کردند و خندیدند😅 گروهها نیمه شب🌒 وارد #کانال شدند. سعید که به منطقه آشنایی داشت پیش از همه نیروها میرفت که مجروح💔 شد.
🔰من و فرمانده با تاخیر وارد #عملیات شدیم. پس از نماز صبح📿 به دستور فرمانده حدود دو کیلومتر را زیر آتش دشمن🔥 دویدیم تا به کانال رسیدیم. در این حین شهید #نویدصفری را دیدم که در حال برنامه ریزی بود تا پیکر مجروح سعید را به عقب بیاورد.
🔰زمانی که به سمت سعید رفتند، دشمن سعید و اطرافش را به رگبار بست💥 زمانی که پیکر سعید را به عقب کشیدند، به #شهادت رسیده بود. نیروها دور سعید جمع شدند و پیشانیاش را #میبوسیدند. نیروها با شهادت سعید روحیهشان را از دست دادند😞
🔰من و نوید👥 که تا به آن لحظه هیچ آشنایی با هم نداشتیم🚫 شروع به شوخی کردیم تا #روحیه تضعیف شده بچهها بازگردد.
#شهید_سعید_علیزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾سرجلسه، وقت #نماز که می شد، #تعطیل می کرد تا بعد نماز . 🌾داشتیم می رفتیم اهواز، #اذان می گفتند، گف
🔹می گفت:
" #پاسدار یعنی کسی که کار کنه، #بجنگه، خسته نشه❌ کسی که #نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره..."
🔸یه بار توی جلسه #فرماندهان داشت روی کالک🗺 شرایط منطقه رو توضیح می داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی😪 #خوابش برده بود
🔸دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد⏰ که خودش بیدار شد، #عذرخواهی کرد؛ گفت: #سه_چهار روز هستش که نخوابیده ام🚫
#شهید_مهدی_باکری
سوم شعبان #روز_پاسدار بر سبزپوشان سپاه اسلام مبارکــ💐
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♥شستن استکان های #روضه ✿هر سال ایام #فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا(س)🏴 برپا می شود که به
🔸یکی از فرماندهان در #سوریه نقل می کرد هر چند حامد جوانی "25 ساله" بود، اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نیرویی بود👌 که می توانست مثل #آچار_فرانسه عمل کند.
🔹یعنی هم می توانست در توپخانه💣 فعالیت کند و هم به صورت #زمینی. کامیون🚚 را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد. وقتی هم می گفتیم #داعش در یک کیلومتری🗺 ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
🔸 #فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش👹 از دستش در امان نبود❌ #همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که #پانصد نفر آنها را حامد کشته💥 است. برای همین هم حامد را با #موشک_تاو ( موشک ضدتانک ) مورد اصابت قرار دادند😔
#شهید_حامد_جوانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊آخرین مأموریت شهید اصغر پاشاپور با شهادت تکمیل شد از زبان خواهر #شهید_اصغر_پاشاپور (همسر شهید پورهنگ)
🌺همسر #شهید_پورهنگ از صفات اخلاقی جالب برادر شهیدش🌷 چنین میگوید: همه خاطراتم از حاج اصغر آمیخته به خنده و #شوخی بود. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود "مسئولیت پذیریش" بود. محال بود مسئولیت قبول کند و آن را به سرانجام نرساند.
🔹در روزهای آخر هم منطقه که #فرماندهان دستور به آزاد شدنش را داده بودند، را به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد✌️ و بعد به #شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت.
🔸الان هم که #پیکر ایشان بازگشته است احساس میکنم بخشی از این وظیفه و مسئولیت باعث بازگشت پیکرش بود🌷 زیرا او مقبولیتی در بین مردم دارد که با این بازگشت #وظیفهاش به سرانجام خواهد رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 مادر شهید 🔹یک روز با من تماس☎️ گرفت گفت مادر #حلالم_کنید به همین زودی میخواهم بروم "کربلا" همه ک
5⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰به #حضرت_زینب(س) و حضرت ابوالفضل(ع) علاقه خاصی داشت به من گفت: میخواهم به دوره #آموزشی سوریه بروم. از اینکه یک دفعه چنین تصمیمی گرفته بهت زده شدم😟 او از هدف🎯 و آرمان اصلیاش گفت منم مانع رفتنش نشدم.
🔰به گفته همرزمانش در #سوریه اول حرم "حضرت زینب(س)" و رقیه(س) را زیارت میکنند. گویا هاشم رجزی آماده کرده بود که در #حرمها بخواند اما میگوید: اول در عملیات شرکت کنم وقتی انتقام👊 گرفتیم در برگشت رجز خوانده و عزاداری خواهیم کرد.
🔰شب روز 7 اسفند ماه📆 به خط مقدم اعزام میشوند تا ده صبح با #دشمن میجنگند. آنجا هاشم رشادتهای خوبی نشان میدهد و چندین نفر👥 را از معرض تیر دشمن نجات میدهد و اسلحه و مهمات #همرزمانش را به سمت خودی میاندازد تا به دست دشمن نیفتد، در این لحظات مجروح💔 میشود.
🔰به دلیل شرایط سختی که در منطقه حاکم بود و به دلیل محاصره پیکرش در آن سمت میماند. تا #9اسفند معلوم نبوده که هاشم شهید شده یا نه😔 13 روز طول میکشد از دست مسئولان و #فرماندهان نظامی نیز به دلیل شرایط بد منطقه کاری برنمیآمد❌
🔰تا اینکه شب #ولادت آقا علی اکبر (ع) 40 نفر از افراد قرارگاه یک عملیات انجام میدهند. نزدیک صبح🌥 با ظرافت خاص و با "عنایت خداوند" پیکر هاشم🌷 را انتقال میدهند.
🔰بعد از آخرین زمان تماس📞 خبری از او نداشتیم به نگرانی ما افزوده میشد و به غیر از #دعا کاری از دستمان برنم آمد. روزی که پیکر شهید⚰ را انتقال میدهند به من پیامک آمد که پیکر هاشم در #دمشق است. هر کدام از ما تا آن موقع خوابهای متفاوتی از آمدنش میدیدیم. حتی بارها برای #مادرم شهادتش عیان شده بود.
🔰هاشم دو #خصوصیت بارز داشت که در کمتر کسی پیدا میشود، دلسوزی♥️ و #خیرخواهی؛ اگر کسی چیزی از او میخواست تمام سعی و تلاشش را میکرد تا او را به خواستهاش برساند👌 هر کس هر کاری و مشکلی داشت وی اولین کسی بود که پیش قدم میشد. #هیچوقت خودش را دست بالا نمیگرفت اگر مجلس ترحیم برای فردی از اطرافیان برگزار میشد او در صف کمک رسانی✋ حاضر میشد. از پخش اعلامیه در کوچه پس کوچه ها گرفته تا پذیرایی از مهمانان انجام میداد.
راوی: برادر شهید
#شهید_هاشم_دهقانی_نیا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰شهیدی که برای اولین بار در #حلب از پهپاد رونمایی کرد.
♦️در منطقه حلب در یک عملیات برای اولین بار #پهپادی را برای اجرای مأموریت به همراه آورد تا قبل از آن فرماندهان با نوع مأموریت و کارآیی این پرنده آشنا نبودند❌ او مدتی مقاومت کرد تا موافقت #فرماندهان را برای اجرای مأموریت پهپاد بگیرد.
♦️همان زمان که او تلاش میکرد که اجازه فرماندهان را بگیرد در منطقه دیگری در #سوریه خواهان این مأموریت بودند اما او در حلب ایستاد تا فرماندهان را اقناع کند✅ متقاعدشان کرد و بعد دیدیم که چه #برکاتی هم داشت.
♦️مأموریت این پرنده با تلاشهای شبانهروزی #آقاکمال که تا آن زمان ناشناخته بود شناخته شد و از آن به درستی👌 استفاده شد.
راوی : دوست شهید (آقای محمدی)
#شهید_مدافع_حرم🌷
#شهید_کمال_شیرخانی
#شهادت_سامرا_۱۳۹۳
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌾ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺷﻬﻴﺪ #ﺻﻴﺎﺩ ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ اﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ
●از شناسایی منطقه #عملیاتی والفجر ۲ بر می گشیتم. هلیکوپتر🚁 که روی زمین نشست. #شهیدصیاد شیرازی پیاده شد. پشت سرش هم کمال....
🌾●کمال در بین #فرماندهان عالی رتبه ای که حاضر بودند روی دو زانو نشست و شروع کرد به یک چوب موقعیت محوری که باید عمل می شد را به دقت تشریح کرد.
🌾●کلامش که تمام شد. صیاد روی دوش او زد و گفت: باید درجه های من را بزنن رو دوش این #کیهان فرد‼️
●ادامه داد: چنین نیرویی را باید تو هفت سنگر #پنهون کرد تا دست دشمن بهش نرسه❗️
🌾قبل از رفتن به عملیات خواب دیده بود از هلیکوپتر سقوط می کند. توی هلیکوپتر بود که شهید شد.😭
#شهیدمحمدامین_کیهان_فرد
#سالروز_شهادت
●ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
●شهادت: ۱۳۶۲/۵/۲ عملیات والفجر ۲- حاج عمران
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃✨🌸🍃✨🌸🍃 طرح #لبخند😃تــ✨ـــــو برکاشی دل💞 حک شده است ... #شهید_بابک_نوری_هریس🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarza
0⃣0⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
💢بابک جوانی #مومن و اهل مطالعه بود. این را زمانی متوجه شدم که با او رابطه ی دوستانه ایی #آغازکردم. ابتدای این رابطه از زمان خدمت وظیفه عمومی بود یعنی درست زمانی که ما سربازیک یگان خدمتی بودیم.
💢در برخورد اول #بابک را با آنچه که در ظاهرش بود سنجیدم، #شهید جوان ما از ظاهری آراسته و رویی خندان☺️ که قلب ❤️هر مخاطبی را مجذوب می کرد برخوردار بود تا آنجایی که #فرماندهان همیشه از او به نیکی یاد می کنند ضمن این که یگان خدمتی ما مشترک، اما منطقه مکانی ما #متفاوت بود و بابک هفته ای یک شب🌙 در محل خدمتش به صورت ۲۴ ساعت⏰ باید آماده باش می بود.
💢یک روز ما از سمت واحد خود به ماموریت #اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب🌟 زمستانی ❄️☁️سرد همزمان شده بود مجبور شدیم که هنگام برگشت از #ماموریت به علت نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم. به پادگان رسیدیم و پس از پارک کردن ماشین به سمت ساختمان🏘 رفتیم و چندین بار در زدیم، طبق معمول باید یک سرباز در ساختمان را باز می کرد اما انگار کسی نبود.
💢بعد از ده دقیقه دیدیم صدای پا 👣می آید و یک نفر در را باز کرد. بابک آن شب ✨نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در، لبخندی 😄زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم با #سجاده ای رو به رو شدیم که به سمت قبله و روی آن کلام الله مجید و #زیارت عاشورا بود، تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی❓ با خنده گفت همینجوری میگن.
💢 یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های📚 مذهبی و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر #کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست، بعد از چند دقیقه با #سفره، نان و مقداری غذا امد، گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم نمازم را تمام میکنم.
💢ما به خوردن #شام مشغول شدیم و بابک هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم تا آنجایی که مثل پروانه🦋 دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد #خلاصه شام که تمام شد نماز را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که #چشممان به آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری بابک خنده ی😅 ارامی کرد و میخواست مانع رفتن ما به آشپزخانه شود. ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه #تحریک می شدیم.
💢 خلاصه نتوانست #جلوی ما را بگیرد و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست در #یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و #گوشهایش سرخ شده بود و خندهاش را از ما می دزدید. این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است.
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
-راوی:سجادجعفری✨
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
هدایت شده از مطالب کانال شهید
می گفت:
«#پاسدار یعنی کسی که
کار کنه، بجنگه💪، خسته نشه
کسی که نخوابه، تا وقتی
خود به خود#خوابش ببره...»
یه بار توی جلسهی#فرماندهان
داشت روی کالک، شرایط منطقه رو
توضیح میداد📌؛ یه دفعه وسطِ صحبت
صداش قطع شد😳. از خستگی خوابش💤
برده بود دلمون نیومد بیدارش کنیم😍
چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد😊
عذر خواهی کرد؛ گفت: سه چهار روز
هستش که نخوابیدم ...😰
#سردار_بیادعا
#شهیدمهدی_باکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃یکی از #همرزمان شهید ماجرای شهادت علی بسطامی را چنین توصیف می کند: علی بسطامی یکی از مسئولان زبده ی واحد اطلاعات عملیات لشکر۱۱ #امیرالمؤمنین(ع) بود که در حقیقت از سرداران بزرگ لشکر در زمان جنگ به شمار می رود. آخرین روزی که در کنار او بودم، در قرارگاه بانروشان حضور داشت.
🍃صبح آن روز تعدادی از نیروهای تحت امرش را فرا خواند و به من گفت: "آمبولانسی را که در اختیار داریم، روشن کن تا بازدیدی از مهران داشته باشیم.” من هم آمبولانس را روشن کردم و به اتفاق ایشان و چند نفر دیگر به طرف مهران راه افتادیم. وقتی به مهران رسیدیم، با یکی از #فرماندهان گردان به نام ابراهیم محمدزاده و جانشین او، #محمود_پیرنیا(شهادت همزمان با شهید بسطامی) ملاقات کرد. سپس با ایشان جلسه ای تشکیل داد پس از خاتمه ی گفتگوهایش، به سمت خاکریزهای مرز راه افتادیم.
🍃وقتی به آن جا رسیدیم، به ما گفت: "کنار خاکریز بمانید تا شما را خبر کنم.” از ما فاصله گرفتند و به سمت جلو حرکت کردند. حدود ده، پانزده دقیقه گذشت و هنوز برنگشته بودند. بنابراین دچار دلشوره و تشویش شدیم. درست در همین موقع صدای انفجاری به گوش رسید. من و همراهان رفتیم تا اوضاع را بررسی کنیم. در مسیری که حرکت می کردیم، به کانالی رسیدیم، که یک پیچ داشت، در این لحظه محمود پیرنیا در حالی که بدنش سرا پا آغشته به خون بود، از خاکریزی که جلوتر قرار داشت، بالا آمد و گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به طرف او دویدند تا کمکش کنند؛ اما او برای نجات خودش هیچ درخواستی نداشت.
🍃 هنوز زمین نیفتاده بود که مرتب می گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به من گفتند: شما به سراغ بسطامی بروید. من هم از #خاکریز پایین رفتم صدایش زدم؛ اما جوابی نشنیدم، همچنان که در حال جست وجو بودم، متوجه شدم، داخل بوته ها و علفزارها افتاده است. علت شهادتش انفجار مین والمر بود. دو ترکش از ترکش ها به سر و پیشانی علی اصابت کرده بود و همان دو ترکش موجب شهادتش شده بود.»
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_بسطامی
📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱۳۴۲
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣۶٧
📅تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : مهران
🥀مزار شهید : شهرستان مهران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بسیجی
قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در عملیات رمضان:
«همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته...
این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو»
عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت🌷 #لشکر۲۷محمدرسولالله
#فرماندهان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تا لباسی را پاره و نخ نما نمیکرد
دست از سرش بر نمی داشت!!
حتی در این عکس یادگاری که
با حاج قاسم انداخته مشخص است
عکسی که محمّد خیلی دوست داشت
و به آن افتخار می کرد. در این عکس
دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند
و با هم فرق می کنند..!
از این لباس چند سال کار کشیده بود
ولی رهایش نمیکرد..!!
حاج قاسم در وصف او گفت :
ساده بگویم ؛ محمد دوچیز را هرگز
جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی
در دنیا را ، شوق دیدار بین او و خستگی
فرسنگ ها فاصله انداخته بود....
#فرماندهان
#لشکر۴۱_ثارالله
#شهید_محمد_نصراللهی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh