eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
💠معرفی کتاب0⃣2⃣ 📗 شاهرخ حر انقلاب اسلامی 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا:  📖 این کتاب روایت جذابی است از زندگینامه و خاطرات 🌷 🔸شاهرخ ضرغام از هشت دفاع مقدس🌷 بوده است. او پیش از انقلاب به شهره بوده است 🔸و حتی از او و هم‌قطارانش چندین مرتبه برای سرکوب مردم کمک خواسته بود😧 💥اما پس از انقلاب تغییر رویه می‌دهد و « » لقب می‌گیرد. 💯خواندن این 📚 را از دست ندهید 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣9⃣8⃣ 🌷 ♦️چند بار دستگیرش کرد. یک بار، بد جوری شکنجه اش😣 داده بودند. روزی که آزادش کردند,وقتی میخواست برود حمام🚿 دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی است, اثر ها. ♦️بعدا فهمیدم را هم شکسته اند. خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت❌ هروقت میگفت: این از خدا بی خبرها چی به روزت آوردن⁉️ میگفت هیچی مادر. ♦️بینی اش را هم از لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته💔 خودش میگفت: این خونا مال اینه که توی زندان سرما خوردم🤒 آن شکستگی بینی, تا آخر عمر همراهش بود.مثل اینکه یک بار عملش کردند, ولی باز هم از تبعاتی مثل رنج میبرد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 💠 زندگی نامه شهید مهدی باکری 🔰در۳۰فروردین۱۳۳۳در  و در خانواده‌ای مذهبی📿 به دنیاآمد. در همان آغاز کودکی را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵🗓 داشتند. 🔰همان زمان وی توسط شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم📃 وارد تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک🔌 شروع به تحصیل کرد.درحین تحصیل خبر از دست دادن برادرش، را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین👥 عضو خانواده خویش را نیز از دست داد😔 🔰باپیروزی انقلاب اسلامی ایران🇮🇷 باکری نقش فعالی در سازماندهی  پاسداران انقلاب اسلامی داشت. مدتی هم ارومیه بود و مدتی هم دادگاه انقلاب ارومیه شد. او بافعالیت درسپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیزبرعهده گرفت. 🔰با شروع جنگ ایران وعراق ازدواج💍 کرد و بلافاصله از ازدواجش عازم🚌 جبهه‌ها شد. باکری یکی از بهترین سرداران سپاه در ۸ سال جنگ ایران و عراق بود.در مدت کوتاهی مدارج ترقی رادر طی کرد. 🔰درعملیات  با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی✌️ مؤثر باشد. درهمان عملیات از ناحیه مجروح💔 شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت ودر عملیات‌ هایی چون عملیات ✓بیت‌المقدس، ✓رمضان، ✓مسلم بن عقیل، ✓والفجر مقدماتی، ✓ ۱ تا چهار و ✓عملیات  در سمت‌های مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیات‌های والفجر با عنوان فرمانده در جبهه حضور داشت. 🔰در عملیات به مهدی باکری خبر داده شد که شهید🌷 شده‌است و می‌خواهیم پیکرش⚰ را برگردانیم؛ ولی مهدی اجازه نداد❌ و از پشت بی‌سیم📞 این جمله تاریخی را به زبان آورد:« آن‌ها برادرای من هستند اگرتونستیدهمه را برگردونید را هم بیاورید». 🔰او بعد از برادرش با خانواده اش تماس گرفت☎️وبه آن‌ها گفت:« یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌است😊». 🔰یکسال بعد از شهادت برادرش در حین عملیات بدر و در حالیکه نیروهای با محاصره کامل سربازان تحت امر در جزیره مجنون در حال زدن تیر💥 خلاص به مجروح💔 باقی‌مانده بودند، احمد  و محمود  با اصرار از وی می‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله۷۰۰ متری🗺 که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد 🔰ولی این هر بار با جواب منفی⛔️ وی روبرو می‌شد تا اینکه بر اثر اصابت تیر💥 مستقیم سربازان عراقی مجروح میشود و توسط برادر قمرلو با بطرف نیروهای خودی در شرق منتقل می شود که یکدفعه قایق حامل پیکرش مورد اصابت آرپی جی قرار گرفته و منهدم می شود و پیکر مطهرش شده و در 🗓تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ قطره ناب وجودش به دریا پیوست. 🌷 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 🌷 ↶° به روایت: همسرشهید 8⃣1⃣ 📝نزدیک های انقلاب بود، دی ماه ۵۷📆 توی ناهار خوری گارد لویزان تیر اندازی شد. غروب همان روز یکی از دوستانش با خانمش اومدن خونمون. خانم دوستش بمن گفت: خدا رحم کرده به میدونی امروز چی شده توی لویزان؟! گفتم: نه! مگه چی شده⁉️ 📝گفت: هیچی! یه سرباز انقلابی میاد توی ناهار خوری افسرها و رگبار میبنده بهشون خیلی ها شدند بعضی ها هم فرار کردن تو چطور نمیدونی؟ یوسف هم اونجا بوده مگ بهت نگفته؟هاج و واج مونده بودم😦 یوسف خندید و گفت: بهت نگفتم که نگران نشی حالا که میبینی زنده ام 📝آن روزها همش تظاهرات بود میگفتند قراره از فرانسه برگردن، به ارتش دستور آماده باش داده بودند. یوسف ده روز یکبار هم نمی آمد خانه روز ۲۱ بهمن مردم گارد را محاصره کردند اما یوسف فرار کرده بود و لباس شخصی👕 پوشیده بود و زده بود بیرون. کسی نفهمیده بود هست اگر متوجه می شدند که کارش ساخته بود. نفس نفس زنان آمد خانه، یکی دوساعتی خانه بود 📝فردای آن روز خیلی خوشحال بودم که انقلاب پیروز شده بود✌️ به یوسف گفتم: دیدی دیگه راحت شدیم دوره ی سختی ما تموم شد نه از خبری هست نه از شاه دیگه همش خونه ای و برِ دلِ خودم هستی. یوسف جواب نداد دوش گرفت و گفت: ناهار چی داریم؟ یچیزی بده بخورم دارم میرم بیرون. پرسیدم: کجا😕 📝گفت: نمیتونم بگم جایی میرم که تو نمیتونی با من تماس بگیری اگه تا سه روز دیگه نیومدم به این شماره زنگ بزن📲 و بپرس از من خبری دارن یا نه معلوم نیست بمونم. جاخوردم گفتم: حالا که دیگه همونطور که میخواستیم میتونیم زندکی کنیم همه جا امن و امانه چرا زنده نمونی ؟!😢 📝لبخند زد و کمی دلداریم دادو رفت کارش یکی دوشب طول کشید توی این یکی دوروز گیج بودمو انگار هول و ولای من تمومی نداشت. بعدا فهمیدم رفته بود مدرسه علوی پیش امام می خواستند درمورد انقلاب تصمیم بگیرند. پاکسازی ارتش و تشکیل سپاه پاسداران و این کارها ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣ وی در سایه محبت‌های پدر و مادر پاکدامن👪، وارسته و مهربانش دوران 👼کودکی را سپری کرد. این دوران نیز همانند زندگی بسیاری از کودکان هم سن و سال او طبیعی گذشت.📉 با رسیدن به سن ۷ سالگی وارد مدرسه شد. 🏢 در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بود،🤓 به طوری که توجه همه را به خود جلب می‌کرد. ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستان، با کار و تلاش فراوان مخارج تحصیل خود را به دست می‌آورد و از این راه به خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد.👌💪 او با شور و نشاط و محبتی که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دو چندان می‌بخشید.😇 پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می‌داد.🤓 وی در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. عدم موفقیت ابراهیم در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در اراده او به وجود آورد.🧐 در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد.🤝 ۲ سال بعد، با اتمام تحصیل، به خدمت سربازی رفت.😅 در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از کتاب‌هایی که از نظر و دولت آن روز ممنوعه به حساب می‌آمد، دست یابد .✅ مطالعه آن کتاب‌ها که به طور مخفیانه و توسط برخی از دوستان برایش فراهم می‌شد، تاثیری عمیق و سازنده در روح و جان او گذاشت و به روشنایی اندیشه‌اش کمک شایانی کرد.📜 در سال ۱۳۵۶، پس از بازگشت به زادگاه و آغوش گرم و پرمهر ، شغل را برگزید. او در روستاهای محروم و طاغوت‌زده مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت.😇 ، در روزگار معلمی، با تعدادی از متعهد و انقلابی آشنا شد🤝 و در اثر همنشینی با علمای مبارز 💪 با شخصیت ژرف حضرت امام (ره) آشنایی بیشتری پیدا کرد و نسبت به آن بزرگوار معرفتی عمیق در وجود خود ایجاد کرد.👌 هر روز آتش عشق به(ره) در کانون جانش شعله‌ور🔥 می‌شد. او سعی وافری داشت تا عشق و علاقه به(ره) را در محیط درس گسترش دهد و جان دانش‌آموزان را که ضمیرشان به صافی آب و آیینه بود، از عشق «روح‌الله» لبریز سازد.❤️ او در خصوص(ره) و احکام مترقی اسلام همواره به بحث می‌نشست و دانش‌آموزان را به مطالعه کتاب‌های سودمند و روشنگر ترغیب می‌نمود.👌 همین امر سبب شد که در چندین نوبت از طرف به او اخطار شد لکن روح سرکش و بی‌باک😉 او به همة آن اخطارها بی‌توجه و بی‌اعتنا بود💪. او هدف و راهش را بدون تزلزل و تشویش پی می‌گرفت👌 و از تربیت شاگردان لحظه‌ای غفلت نورزید. ❌ با گسترده شدن امواج خروشان ، نیز فعالیتهای سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش صفوف تظاهرکنندگان و سفر به شهرهای اطراف برای دریافت و نشر اعلامیه‌های کبیر انقلاب و ضبط 💾 و تکثیر 🖨 نوارهای سخنرانی🎙 ایشان و سایر پیشگامان، خاطراتی نیست که به سادگی از اذهان مردم شهر و اعضاء خانواده و دوستانش محو شود. ❌ وقتی به ثمر رسید و اماکن اطلاعاتی ساواک شهرضا به دست مردم انقلابی فتح شد، پرونده سنگینی از به دست آمد 📜.😲 در این پرونده بیش از بیست گزارش🗒 و خبر مکتوب✍در تایید نقش فعال وی در صحنه تظاهرات و شورش علیه رژیم به چشم می‌خورد که در صورت عدم پیروزی💪، مجازات سنگینی برای او تدارک دیده می‌شد. تیمسار «ناجی»، فرمانده نظامی وقت اصفهان، دستور داده بود که هر جا او را دیدند با گلوله مورد هدف قرار بدهند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی 🔰 در سال ۱۳۲۱ 🗓در روستای گلبوی کدکن تربت حیدریه چشم به جهان گشود 👼تا‌ هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای ساده ای نظیر کشاورزی👨‍🌾 کار در مغازه لبنیات فروشی و سبزی فروشی و نهایتا به بنایی پرداخت. 🔰سال ۱۳۵۲📆 پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله آشنا شده و از آن پس دل در گروه جهاد و انقلاب نهاد. فعالیت او در اندک مدتی چنان بالا گرفت که بارها و بارها خانه اش🏡 را مورد هجوم و بازرسی قرار داد 🔰آخرین بار در مراسم چهلم دستگیر و به سختی شکنجه💥 شد از جمله این شکنجه ها این بود که ساواکیها تمام دندانهایش را شکستند😱 کمی بعد به قید ضمانت آزاد شد و دوباره به فعالیت پرداخت و در نقش رابط مقام معظم که به ایرانشهر تبعید شده بودند ایفای وظیفه کرد👌
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود  اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند! 🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!" 🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش  هدیه میکرد. 🍃در هفت سالگی قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج می کرد. 🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان کرد و طی یک مراسم خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و پرداخت. 🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند. 🍃 دراین  درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب بود. 🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد. ✨ و راهش پر رهرو باد ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆بنام خدا☆ 🍃وقتی تو بچه سن! بودی، پایت به حوزه باز شد. به مشهد رفتی، درس خواندی و فعالانه در تکاپو بودی. 🍃سال ۴۳ وقتی ۱۸ سال داشتی، در شب ولادت امام جواد(ع) بدست شهید معمم شدی. گویا در آن جلسه و آیت الله واعظ طبسی و دیگر بزرگان حضور داشتند. از آن به بعد حضرت آیت الله خامنه‌ای تو را " "صدایت می‌زد☺️ 🍃کم سن و سال بودی و زیرک. تو به دست جسورترین و شجاعترین مرد معمم شدی و پا به مبارزه گذاشتی. 🍃از تو زیاد خوانده‌ام. تو در (ع)، آن زمانی که برق‌های حرم قطع می‌شد، امام را در هوا پخش می‌کردی. 🍃پای منبر آیت الله خامنه‌ای و شهید هاشمی نژاد می‌خواندی. در جایی خوانده بودم، ۱۴ بار توسط بازداشت شده بودی. الان اِسمت بر دیوار زندان مخوف ساواک حک شده است. 🍃در جایی خوانده بودم، ۲۰۰ مذهبی، اجتماعی و فرهنگی نوشته‌ای، سراغ مقالات رفتم، تعدادی را در نشریات دهه ۴۰ و ۵۰ پیدا کرده‌ام. می‌توانم به جرات بگویم مقالاتِ تو، الان قابل انتشار است. دغدغه های تو برای نسل‌های آینده بود. 🍃آنقدر دغدغه‌های و سیاسی داشتی، زمانی که انقلاب پیروز شد، بدنبال مجوز نشریه رفتی و توانستی در همان اوایل انقلاب، را در منطقه‌ی مازندران و گرگان به چاپ برسانی. 🍃تو روحانی بودی. یعنی تا آن زمان یک روحانی به سِمَت فرماندار انتخاب نشده بود. فرماندار شدی و خیلی برای آبادانی شهر و روستا تلاش کردی. فرمانداری جای کوچکی برای تو بود. 🍃به رفتی تا بتوانی با کشورهای مسلمان گفت و شنود داشته باشی. در عکسها دیده‌ام به نیجریه، کنیا، آفریقا و ... رفته‌ای. 🍃سال ۱۳۶۴ وقتی رزمندگان در عملیات والفجر ۸ پیروز شدند، همراه و حدود ۴۰ نفر از کارمندان وزارت خارجه، مجلس و ... به منطقه اعزام شُدید. قـرار بود شما با هواپیما به سوی اهواز پرواز کنید. اما تو و دوستانت در پر کشیدین و آسمانی شدین🕊 🍃حضرت آیت الله خامنه‌‌ای عزیز درباره ی تو چنین نوشت: «شهید عزیز، آقای شیخ محمد علی روحانی‌فرد، روحانی مبارزی که زندگی و مرگش در راه خدا و در خدمت انقلاب بود» سید علی حسینی خامنه‌ای۶۵/۰۱/۳۰ بیادت هستم❤️ 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳ مرداد ۱۳۲۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ اسفند ۱۳۶۴ 📅تاریخ انتشار : ۳ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزارشهدای ایلوار، کردکوی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شهید ،کسی که در آزمون نفر اول شد اما به و مردمش او را مجاب کرد که بماند. در هم کارش درمان محرومان بود و مرهم بود بر روی زخم‌های مردمانش.در دوره دانشجویی‌اش دانشکده را تأسیس کرد و در فعالیت‌های و حضور فعال و کارآمد داشت. 🍃او تنها یک نبود. این را از وصیت‌نامه‌ای که نوشته می‌توان فهمید از دغدغه‌ای که برای تربیت فرزندش بعد خود داشت تا زمانی‌که دستگیر شد و به‌خاطر اینکه او فردی در صحنه و پرتلاش بود نتوانست بیش‌تر از شش ماه او را در زندان نگه دارد و بعد از مدتی او را به جوخه سپردند و او به رسید. او هم که همراه با او به زندان افتاده بود به مدت یک‌سال در زندان ماند... 🍃پس از شهادتش هیچ نام و نشانی از مزارش وجود نداشت تا که ساختمان‌های به دست مردم افتاد، در آنجا اسنادی پیدا کردند که مشخص می‌کرد مرتضی بعد از شلیک چند تیر به دریاچه نمک در قم انداخته شده بود و هیچ خبری از پیکر نبود و امروز به پاس خدمات و و ازخودگذشتگی‌های او برای و ملتش نام و یادش همیشه در دلهامان زنده و در یادهایمان باقی خواهد ماند. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۲۳ 📅تاریخ شهادت : ۴ بهمن ۱۳۵۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : نامشخص 🕊محل شهادت :تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شهید ،کسی که در آزمون نفر اول شد اما به و مردمش او را مجاب کرد که بماند. در هم کارش درمان محرومان بود و مرهم بود بر روی زخم‌های مردمانش.در دوره دانشجویی‌اش دانشکده را تأسیس کرد و در فعالیت‌های و حضور فعال و کارآمد داشت. 🍃او تنها یک نبود. این را از وصیت‌نامه‌ای که نوشته می‌توان فهمید از دغدغه‌ای که برای تربیت فرزندش بعد خود داشت تا زمانی‌که دستگیر شد و به‌خاطر اینکه او فردی در صحنه و پرتلاش بود نتوانست بیش‌تر از شش ماه او را در زندان نگه دارد و بعد از مدتی او را به جوخه سپردند و او به رسید. او هم که همراه با او به زندان افتاده بود به مدت یک‌سال در زندان ماند... 🍃پس از شهادتش هیچ نام و نشانی از مزارش وجود نداشت تا که ساختمان‌های به دست مردم افتاد، در آنجا اسنادی پیدا کردند که مشخص می‌کرد مرتضی بعد از شلیک چند تیر به دریاچه نمک در قم انداخته شده بود و هیچ خبری از پیکر نبود و امروز به پاس خدمات و و ازخودگذشتگی‌های او برای و ملتش نام و یادش همیشه در دلهامان زنده و در یادهایمان باقی خواهد ماند. ✍️نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۲۳ 📅تاریخ شهادت : ۴ بهمن ۱۳۵۴ 🥀مزار شهید : نامشخص 🕊محل شهادت :تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh