🌷شهید نظرزاده 🌷
حس #خوبیست امانتی ات را برداری ببری کنار #صاحبش و زمزمه کنی من هنوز #امانتدارم ادامه ی #راه را یار
9⃣7⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
به روایت #همرزم_شهید
🔸جواد از روز #شهادت_شاهسنایی آسمانی شد 🕊و با وجودی که جواد ارادت خاصی به شهید شاهسنایی🌷 داشت ولی زمانی که مشاهده می کرد،شهادت🕊 علی شاهسنایی غم سنگینی😔 را بر خاطر #همرزمان شهید گذاشته
🔹به بچه ها #روحیه می داد و دائم می گفت، #علی به خواسته اش رسید ولی خودش در فراق او به شدت اشک می ریخت😭
🔸هر چه فکر می کنم اگر #جواد به غیر از شهادت 🌷می رفت، در حقش جفا می شد زیرا جواد #دلباخته_ولایت بود 💞
🔹و خوب به یاد دارم جواد در #آخرین جمله ای از وصیت نامه اش📜 گفته بود : 👇
🔸چشم و گوش و دهان و حرکت و همه چیز
#فقط_سیدعلی_خامنه_ای ولا غیر 👌
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
افتخار نسل ما... #حسین همیشه می گفت:از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو #عصر و زمانی زندگی می کنیم
6⃣1⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🔰در شش تیر ماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن📖 مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین😇 گذاشت.
🔰از همان نوجوانی روحیه جهادی✌️ را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری🎭 را در #مسجد راهاندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام میداد.
🔰پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته #معارف را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد📚. 17 ساله بود که به پیشنهاد #مسئول جلسهاش در جلسات کودکان👦 فعالیت میکرد
🔰20 سالگی جذب #سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود. فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی #هیئت محبان اباالفضل العباس (علیه السلام).
🔰در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم🌷» عاشق روضه سه ساله #امام_حسین(ع) بود
🔰وصیت کرده بود اگر #شهید شدم سر مزارم روضه #حضرت_رقیه(س) بخواند🎤. چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود.
🔰سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله #تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح #اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید🕊.
🔰یکی از دوستان و #همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و #ضدکمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند 💥امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو👥👥 همه میخوابند روی زمین، حسین #جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر♿️ گیر کرده
🔰 #حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر💥 به سینهاش خورده و به شهادت🌷 میرسد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌾🍃🍂☘🍂🍁🌱🍂🌾🍀🍁
💢چقدر از منش این #شهدا دور شدیم
⚜آنقدر خیره به دنیا شده و #کورشدیم
💢معذرت از همه خوبان و همه #همرزمان
⚜ما برای شهدا وصله ی #ناجور شدیم
💢شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن✌️
⚜عجب اینجاست که #ما این همه مغرورشدیم
💢شکر ، با سابقه ی #دوستیِ_با_شهدا
⚜ما عزیز دلـ❤️ مردم شده مشهور شدیم
💢پرکشیدن🕊 چه مستانه و رفتند و ما
⚜در میان قفس #نفس چه محصور شدیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
₪خواستم ببینم #دوری یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به #شب رسان
4⃣7⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠لبخند در دامان مولا
🔰بارها برای عملیاتهای سخت و سنگین عازم #عراق شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع💪 و دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام🚌 به #سوریه آموزشهای سخت را پشت سر گذاشت و نهایتاً با #رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری👹 شد.
🔰شهید #عارفی پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی🗺 از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از حرم #حضرت_زینب (س) در اردیبهشت ماه📆 سال ۱۳۹۵ شربت #شهادت را نوشید.
🔰مصطفی در جریان عملیات آزادیسازی #تدمر به ارتفاعات جبلالمزار عزیمت کرد. متأسفانه جاده مورد حمله💥 تروریستها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای درگیری #داعشیها یک نارنجک💣 به سنگر #شهید_عارفی پرتاب کردند که باعث مجروحیت💔 دست و پهلویش شد.
🔰مصطفی از بقیه نیروها جلوتر بود و به دلیل حجم آتش🔥 دشمن و همین طور بعد مسافتی که او با دیگر #همرزمان داشت، پیکرش⚰ داخل سنگر ماند. البته به فرمانده بیسیم📞 زدند که #علمدار داریم.
🔰استعاره «علمدار» در مورد #زخمیها به کار برده میشود. هرچقدر هم که به خود #مصطفی بیسیم📞 زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد📵 و پس از گذشت #30ساعت پیکر شهید در سنگر توسط #شهید_هریری از همرزمانش به عقب منتقل شد.
🔰شهید هریری از هیبت شهید عارفی🌷 گفته بود: مانند #حضرت_ابوالفضل دست در بدن نداشت😔 و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود. #لبخند بسیار زیبایی هم بر چهره داشت.
🔰قبل از #شهادت خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش👥 گفته بود: از این تعداد #پنج_نفری که با هم هستیم یکیمان👤 خمس این راه میشویم ولی آن کسی که به #شهادت میرسد وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین(ع) قرار گرفت لبخند بزند😍 از تعداد شهدایی که به #مشهد آورده بودند فقط #آقا_مصطفی لبخند بر لب داشت. مادر شهید با دیدن پیکر فرزندش به جای ناراحتی خیلی #خوشحال شد.
#شهید_مصطفی_عارفی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب 3⃣3⃣ 📗 هنر اهل بیت 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖#هنر_اهلبیت برای شما از اعتقادات ناب #شهیدان خواهد گ
💠معرفی کتاب 4⃣3⃣
📗کتاب همسایه آقا
🌷🍃🌷🍃
🔰محتوا
💢همسایه آقا؛ روایت زندگی شهید مدافع حرم(جاوید الاثر) #علی_آقاعبدالهی است که حاوی خاطراتی از دوران کودکی این شهید مدافع حرم و چگونگی ورود وی به بسیج و #سپاه پاسداران و نحوه پیگیری او برای اعزام به سوریه و قرارگیری در صف مدافعان حرم.
💢در این کتاب📕 علاوه بر اعضای خانواده این شهید، با دوستان و برخی از #همرزمان وی نیز گفتوگو شده که در نهایت در قالب کتاب درآمده است.
🔰برشی از کتاب
🌷نمی دانم آن روز بود یا یک روز دیگر که من و علی در مورد #نحوه_شهادت با هم حرف میزدیم
🌷علی به خاطر عشق که به حضرت زهرا(علیه السلام) داشت چیزی با این مضمون گفت دوست دارم #گمنام و بی نشان باشم و "پیکرم برنگرده" . . .
#همسایه_آقا
#پیشنهاد_مطالعه
🍃🌸🍃
🌍خرید اینترنتی
https://nashreshahidkazemi.ir/377/همسایه-آقا.html
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁چقدر از #منش این شهدا دور شدیم
🌼آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
🌱معذرت ازهمه خوبان وهمه #همرزمان
🌸ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم😔
🍁شهدا در همه جا #فاتح اصلی بودن
🌼عجب اینجاست که #ما اینهمه مغرور شدیم
🌱شکر، با سابقه ی دوستیِ با شهدا♥️
🌸ما عزیز دل مردم شده #مشهور شدیم
🍁و ازآن برکت #خون شهدامان❣حالا
🌼ما مدیرکل و #مسئول شده مسرور شدیم
🌱و اگر حرفی خلاف شهدامان🌷 گفتیم
🌸یحتمل #مصلحتی بوده مجبور شدیم
🍁پرکشیدن چه مستانه و رفتند🕊 و ما
🌼در میان #قفس نفس چه محصور شدیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷حاج مرتصی خیلی به#مداحی علاقه داشت... دائما ذکر مصیبت #شهدای_کربلا رو گوش میداد یه ب
#وصیتنامهشهید📜
📝دوستان و #همرزمان بزرگوارم، خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی😇 و ولایی شما نمیدیدم. این را لطف پروردگار میدانسته ام، که #توفیق همنشین👥 بودن با شما را برایم رقم زده است. ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین #دوستان_شهیدم بگرداند.
📝اگر توفیق دستبوسی #امام_خامنهای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید♥️ امیدوارم مانند دوستان شهیدمان🌷 عمر من نیز به #شهادت ختم شود.
ان شاءالله
📝و این نه از روی لیاقت، که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و #تفضلات الهی، هر لحظه "آرزوی شهادت" را در سینه داشته ام.
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑷ 📖از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر. در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش، ک
⚜#تولد_خان_دایی(صدام)🌸🍂
💢علیرضا رضاییمفرد از #همرزمان علی درباره به عزا تبدیل کردن مراسم تولد صدام به #فرماندهی چیتسازیان توضیح میدهد: در یک سخنرانی پیش از انجام #عملیاتی علی بیان کرد که:
«امشب شب🌙 تولد صدام است. عدنان خیرالله گفته که به چادر زنان بغداد قسم ظرف ۴۸ ساعت آینده، فاو را از ایرانیها پس میگیریم.»
💢بسیجیا! #شیرینی تولد صدام رو شما باید زودتر بهش بدید. عدنان خیرالله برای صدام میخواد خوش #رقصی کنه، اما شما برای #آبروی امام زمان (عج) میجنگید....☄
💢شوق و شور، نیروهای آماده عملیات را گرفت.همان شب🌟 خط کارخانه نمک، #کُنج جاده فاو بصره شکسته شد.
اسم اون #عملیات هم شد عملیات صاحب الزمان (عج).
یاد شهدا با صلوات
#شهید_علی_چیتسازیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین
🍃رئیس دفتر #سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید.
#سردار علی (حمید) خدادی،
پس از یک دوره تحمل #بیماری ناشی از عوارض شیمیایی، صبح 🌥امروز دعوت حق را لبیک گفت و به #کاروان شهدا پیوست.
🌸وی #جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس و معاون ایمنی و #اقدامات تأمینی سپاه بود و بیش از یک دهه به عنوان رئیس دفتر سردار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی در سپاه قدس خدمت می کرد.
🍃سردار خدادی، بیش از ۸۰ ماه در جبهههای #حق علیه باطل در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و چندین بار در عملیاتهای #مختلف مجروح و بارها به دلیل عوارض شیمیایی در بیمارستان بستری شده بود.وی پس از #جنگ تحمیلی نیز در بخشهای مختلف ستاد کل نیروهای مسلح و ستاد فرماندهی کل سپاه
🌸خدمت کرد و #سالها در کنار مدافعان حرم با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش همراه بود.#مراسم تشییع و تدفین ساعت ۱۰ صبح جمعه ۴ مهر ماه در بهشت 🌸زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۵۷۸، شماره ۳۵ با حضور خانواده، #همرزمان و برخی مسئولان لشکری و کشوری با رعایت #پروتکلهای بهداشتی، برگزار شد.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍃یکی از #همرزمان شهید ماجرای شهادت علی بسطامی را چنین توصیف می کند: علی بسطامی یکی از مسئولان زبده ی واحد اطلاعات عملیات لشکر۱۱ #امیرالمؤمنین(ع) بود که در حقیقت از سرداران بزرگ لشکر در زمان جنگ به شمار می رود. آخرین روزی که در کنار او بودم، در قرارگاه بانروشان حضور داشت.
🍃صبح آن روز تعدادی از نیروهای تحت امرش را فرا خواند و به من گفت: "آمبولانسی را که در اختیار داریم، روشن کن تا بازدیدی از مهران داشته باشیم.” من هم آمبولانس را روشن کردم و به اتفاق ایشان و چند نفر دیگر به طرف مهران راه افتادیم. وقتی به مهران رسیدیم، با یکی از #فرماندهان گردان به نام ابراهیم محمدزاده و جانشین او، #محمود_پیرنیا(شهادت همزمان با شهید بسطامی) ملاقات کرد. سپس با ایشان جلسه ای تشکیل داد پس از خاتمه ی گفتگوهایش، به سمت خاکریزهای مرز راه افتادیم.
🍃وقتی به آن جا رسیدیم، به ما گفت: "کنار خاکریز بمانید تا شما را خبر کنم.” از ما فاصله گرفتند و به سمت جلو حرکت کردند. حدود ده، پانزده دقیقه گذشت و هنوز برنگشته بودند. بنابراین دچار دلشوره و تشویش شدیم. درست در همین موقع صدای انفجاری به گوش رسید. من و همراهان رفتیم تا اوضاع را بررسی کنیم. در مسیری که حرکت می کردیم، به کانالی رسیدیم، که یک پیچ داشت، در این لحظه محمود پیرنیا در حالی که بدنش سرا پا آغشته به خون بود، از خاکریزی که جلوتر قرار داشت، بالا آمد و گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به طرف او دویدند تا کمکش کنند؛ اما او برای نجات خودش هیچ درخواستی نداشت.
🍃 هنوز زمین نیفتاده بود که مرتب می گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به من گفتند: شما به سراغ بسطامی بروید. من هم از #خاکریز پایین رفتم صدایش زدم؛ اما جوابی نشنیدم، همچنان که در حال جست وجو بودم، متوجه شدم، داخل بوته ها و علفزارها افتاده است. علت شهادتش انفجار مین والمر بود. دو ترکش از ترکش ها به سر و پیشانی علی اصابت کرده بود و همان دو ترکش موجب شهادتش شده بود.»
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_بسطامی
📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱۳۴۲
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣۶٧
📅تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : مهران
🥀مزار شهید : شهرستان مهران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خدایا
چقدر از منش این #شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به #دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه #همرزمان
ما برای #شهدا وصله ی ناجور شدیم
#شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن
عجب اینجاست که مااین همه مغرورشدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با #شهدا
ما عزیز دل مردم شده #مشهور شدیم
و از آن برکت خون #شهدامان حالا
ما مدیر کل و #مسئول شده مسرور شدیم
و اگر حرفی خلاف #شهدامان گفتیم
یحتمل #مصلحتی بوده مجبور شدیم
پرکشیدن چه #مستانه و رفتند و ما
درمیان #قفس نفس چه محصورشدیم
#الهی_العفو
#بدماء_شهدائک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh