eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
حس #خوبیست امانتی ات را برداری ببری کنار #صاحبش و زمزمه کنی من هنوز #امانتدارم ادامه ی #راه را یار
9⃣7⃣3⃣ 🌷 به روایت 🔸جواد از روز آسمانی شد 🕊و با وجودی که جواد ارادت خاصی به شهید شاهسنایی🌷 داشت ولی زمانی که مشاهده می کرد،شهادت🕊 علی شاهسنایی غم سنگینی😔 را بر خاطر شهید گذاشته 🔹به بچه ها می داد و دائم می گفت، به خواسته اش رسید ولی خودش در فراق او به شدت اشک می ریخت😭 🔸هر چه فکر می کنم اگر به غیر از شهادت 🌷می رفت، در حقش جفا می شد زیرا جواد بود 💞 🔹و خوب به یاد دارم جواد در جمله ای از وصیت نامه اش📜 گفته بود : 👇 🔸چشم و گوش و دهان و حرکت و همه چیز ولا غیر 👌 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پدرجان اگرچه فراق شما برایم سخت و جانگداز است ⚡️اما سرافرازی و افتخاری که شما و #همرزمان شهیدت🌷 برای دیار و سرزمین مان #ایران به ارمغان آورده اید، همیشه وجودمان را روشن از پرتو حضورتان خواهد ساخت😌. #شهید_محمدتقی_سالخورده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
افتخار نسل ما... #حسین همیشه می گفت:از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو #عصر و زمانی زندگی می کنیم
6⃣1⃣6⃣ 🌷 🔰در شش تیر ماه 1375 در شهرستان دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن📖 مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین😇 گذاشت. 🔰از همان نوجوانی روحیه جهادی✌️ را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری🎭 را در راه‌اندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام می‌داد. 🔰پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد📚. 17 ساله بود که به پیشنهاد جلسه‌اش در جلسات کودکان👦 فعالیت می‌کرد 🔰20 سالگی جذب شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی بود. فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی محبان اباالفضل العباس (علیه السلام). 🔰در جمع رفقای هیئتی حسین لقب داشت. همیشه می‌گفت: «من یک روز می‌شوم🌷» عاشق روضه سه ساله (ع) بود 🔰وصیت کرده بود اگر شدم سر مزارم روضه (س) بخواند🎤. چند وقتی پیگیر اعزام به شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند شود. 🔰سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله به مراسم رژه نیروهای مسلح ، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید🕊. 🔰یکی از دوستان و شاهد حسین نقل می‌کرد که حسین خود استاد کمین و بوده است. اگر می‌خواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند 💥امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو👥👥 همه می‌خوابند روی زمین، حسین را می‌بیند که نمی‌تواند فرار کند و روی ویلچر♿️ گیر کرده 🔰 هم به سمت آن جانباز می‌دود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر💥 به سینه‌اش خورده و به شهادت🌷 می‌رسد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂🌾🍃🍂☘🍂🍁🌱🍂🌾🍀🍁 💢چقدر از منش این دور شدیم ⚜آنقدر خیره به دنیا شده و 💢معذرت از همه خوبان و همه ⚜ما برای شهدا وصله ی شدیم 💢شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن✌️ ⚜عجب اینجاست که این همه مغرورشدیم 💢شکر ، با سابقه ی ⚜ما عزیز دلـ❤️ مردم شده مشهور شدیم 💢پرکشیدن🕊 چه مستانه و رفتند و ما ⚜در میان قفس چه محصور شدیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
₪خواستم ببینم #دوری یعنی چه⁉️ ⇦یعنی چند بار عقربه ی ساعت🕰 را دوره کردن؟ ⇦چند بار صبح را به #شب رسان
4⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 💠لبخند در دامان مولا 🔰بارها برای عملیات‌های سخت و سنگین عازم شد. او که دیگر به فرمانده ای شجاع💪 و دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام🚌 به آموزش‌های سخت را پشت سر گذاشت و نهایتاً با پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری👹 شد. 🔰شهید پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی🗺 از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از حرم (س) در اردیبهشت ماه📆 سال ۱۳۹۵ شربت را نوشید. 🔰مصطفی در جریان عملیات آزادی‌سازی به ارتفاعات جبل‌المزار عزیمت کرد. متأسفانه جاده مورد حمله💥 تروریست‌ها قرار گرفت و درگیری سنگینی رخ داد. در اثنای درگیری یک نارنجک💣 به سنگر پرتاب کردند که باعث مجروحیت💔 دست و پهلویش شد. 🔰مصطفی از بقیه نیروها جلوتر بود و به دلیل حجم آتش🔥 دشمن و همین طور بعد مسافتی که او با دیگر داشت، پیکرش⚰ داخل سنگر ماند. البته به فرمانده بی‌سیم📞 زدند که داریم. 🔰استعاره «علمدار» در مورد به کار برده می‌شود. هرچقدر هم که به خود بی‌سیم📞 زدند که «طاها، طاها» کسی جواب نداد📵 و پس از گذشت پیکر شهید در سنگر توسط از همرزمانش به عقب منتقل شد. 🔰شهید هریری از هیبت شهید عارفی🌷 گفته بود: مانند دست در بدن نداشت😔 و خون گرم تمام تنش را فراگرفته بود. بسیار زیبایی هم بر چهره داشت. 🔰قبل از خود آقا مصطفی خطاب به همرزمانش👥 گفته بود: از این تعداد که با هم هستیم یکی‌مان👤 خمس این راه می‌شویم ولی آن کسی که به می‌رسد وقتی سرش در دامان حضرت امام حسین(ع) قرار گرفت لبخند بزند😍 از تعداد شهدایی که به آورده بودند فقط لبخند بر لب داشت. مادر شهید با دیدن پیکر فرزندش به جای ناراحتی خیلی شد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب 3⃣3⃣ 📗 هنر اهل بیت 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖#هنر_اهلبیت برای شما از اعتقادات ناب #شهیدان خواهد گ
💠معرفی کتاب 4⃣3⃣ 📗کتاب همسایه آقا 🌷🍃🌷🍃 🔰محتوا 💢همسایه آقا؛ روایت زندگی شهید مدافع حرم(جاوید الاثر) است که حاوی خاطراتی از دوران کودکی این شهید مدافع حرم و چگونگی ورود وی به بسیج و پاسداران و نحوه پیگیری او برای اعزام به سوریه و قرارگیری در صف مدافعان حرم. 💢در این کتاب📕 علاوه بر اعضای خانواده این شهید، با دوستان و برخی از وی نیز گفت‌وگو شده که در نهایت در قالب کتاب درآمده است. 🔰برشی از کتاب 🌷نمی دانم آن روز بود یا یک روز دیگر که من و علی در مورد با هم حرف میزدیم 🌷علی به خاطر عشق که به حضرت زهرا(علیه السلام) داشت چیزی با این مضمون گفت دوست دارم و بی نشان باشم و "پیکرم برنگرده" . . . 🍃🌸🍃 🌍خرید اینترنتی https://nashreshahidkazemi.ir/377/همسایه-آقا.html 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁چقدر از این شهدا دور شدیم 🌼آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم 🌱معذرت ازهمه خوبان وهمه 🌸ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم😔 🍁شهدا در همه جا اصلی بودن 🌼عجب اینجاست که اینهمه مغرور شدیم 🌱شکر، با سابقه ی دوستیِ با شهدا♥️ 🌸ما عزیز دل مردم شده شدیم 🍁و ازآن برکت شهدامان❣حالا 🌼ما مدیرکل و شده مسرور شدیم 🌱و اگر حرفی خلاف شهدامان🌷 گفتیم 🌸یحتمل بوده مجبور شدیم 🍁پرکشیدن چه مستانه و رفتند🕊 و ما 🌼در میان نفس چه محصور شدیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷حاج مرتصی خیلی به#مداحی علاقه داشت... دائما ذکر مصیبت #شهدای_کربلا رو گوش میداد یه ب
📜 📝دوستان و بزرگوارم، خدا را شاهد می‌گیرم که خود را لایق جمع معنوی😇 و ولایی شما نمی‌دیدم. این را لطف پروردگار می‌دانسته ام، که همنشین👥 بودن با شما را برایم رقم زده است. ان شاءالله در آخرت، هم مرا هم نشین بگرداند. 📝اگر توفیق دستبوسی را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید♥️ امیدوارم مانند دوستان شهیدمان🌷 عمر من نیز به ختم شود. ان شاءالله 📝و این نه از روی لیاقت، که هرگز خودم را لایق ندیدم ولکن من باب کرامت و الهی، هر لحظه "آرزوی شهادت" را در سینه داشته ام. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑷ 📖از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر. در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش، ک
(صدام)🌸🍂 💢علیرضا رضایی‌مفرد از علی درباره به عزا تبدیل کردن مراسم تولد صدام به چیت‌سازیان توضیح می‌دهد: در یک سخنرانی پیش از انجام علی بیان کرد که: «امشب شب🌙 تولد صدام است. عدنان خیرالله گفته که به چادر زنان بغداد قسم ظرف ۴۸ ساعت آینده، فاو را از ایرانی‌ها پس می‌گیریم.» 💢بسیجیا! تولد صدام رو شما باید زودتر بهش بدید. عدنان خیرالله برای صدام می‌خواد خوش کنه، اما شما برای امام زمان (عج) می‌جنگید....☄ 💢شوق و شور، نیروهای آماده عملیات را گرفت.همان شب🌟 خط کارخانه نمک، جاده فاو بصره شکسته شد. اسم اون هم شد عملیات صاحب الزمان (عج). یاد شهدا با صلوات 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین 🍃رئیس دفتر شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید. علی (حمید) خدادی، پس از یک دوره تحمل ناشی از عوارض شیمیایی، صبح 🌥امروز دعوت حق را لبیک گفت و به شهدا پیوست. 🌸وی شیمیایی دوران دفاع مقدس و معاون ایمنی و تأمینی سپاه بود و بیش از یک دهه به عنوان رئیس دفتر سردار در سپاه قدس خدمت می کرد. 🍃سردار خدادی، بیش از ۸۰ ماه در جبهه‌های علیه باطل در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و چندین بار در عملیات‌های مجروح و بارها به دلیل عوارض شیمیایی در بیمارستان بستری شده بود.وی پس از تحمیلی نیز در بخش‌های مختلف ستاد کل نیروهای مسلح و ستاد فرماندهی کل سپاه 🌸خدمت کرد و در کنار مدافعان حرم با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش همراه بود. تشییع و تدفین ساعت ۱۰ صبح جمعه ۴ مهر ماه در بهشت 🌸زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۵۷۸، شماره‌ ۳۵ با حضور خانواده، و برخی مسئولان لشکری و کشوری با رعایت بهداشتی، برگزار شد. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃یکی از شهید ماجرای شهادت علی بسطامی را چنین توصیف می کند: علی بسطامی یکی از مسئولان زبده ی واحد اطلاعات عملیات لشکر۱۱ (ع) بود که در حقیقت از سرداران بزرگ لشکر در زمان جنگ به شمار می رود. آخرین روزی که در کنار او بودم، در قرارگاه بانروشان حضور داشت. 🍃صبح آن روز تعدادی از نیروهای تحت امرش را فرا خواند و به من گفت: "آمبولانسی را که در اختیار داریم، روشن کن تا بازدیدی از مهران داشته باشیم.” من هم آمبولانس را روشن کردم و به اتفاق ایشان و چند نفر دیگر به طرف مهران راه افتادیم. وقتی به مهران رسیدیم، با یکی از گردان به نام ابراهیم محمدزاده و جانشین او، (شهادت همزمان با شهید بسطامی) ملاقات کرد. سپس با ایشان جلسه ای تشکیل داد پس از خاتمه ی گفتگوهایش، به سمت خاکریزهای مرز راه افتادیم. 🍃وقتی به آن جا رسیدیم، به ما گفت: "کنار خاکریز بمانید تا شما را خبر کنم.” از ما فاصله گرفتند و به سمت جلو حرکت کردند. حدود ده، پانزده دقیقه گذشت و هنوز برنگشته بودند. بنابراین دچار دلشوره و تشویش شدیم. درست در همین موقع صدای انفجاری به گوش رسید. من و همراهان رفتیم تا اوضاع را بررسی کنیم. در مسیری که حرکت می کردیم، به کانالی رسیدیم، که یک پیچ داشت، در این لحظه محمود پیرنیا در حالی که بدنش سرا پا آغشته به خون بود، از خاکریزی که جلوتر قرار داشت، بالا آمد و گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به طرف او دویدند تا کمکش کنند؛ اما او برای نجات خودش هیچ درخواستی نداشت. 🍃 هنوز زمین نیفتاده بود که مرتب می گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به من گفتند: شما به سراغ بسطامی بروید. من هم از پایین رفتم  صدایش زدم؛ اما جوابی نشنیدم، همچنان که در حال جست وجو بودم، متوجه شدم، داخل بوته ها و علفزارها افتاده است. علت شهادتش انفجار مین والمر بود. دو ترکش از ترکش ها به سر و پیشانی علی اصابت کرده بود و همان دو ترکش موجب شهادتش شده بود.» 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣۶٧ 📅تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : شهرستان مهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چقدر از منش این دور شدیم آنقدر خیره به شده و کور شدیم معذرت از همه خوبان و همه ما برای وصله ی ناجور شدیم در همه جا فاتح اصلی بودن عجب اینجاست که مااین همه مغرورشدیم شکر ، با سابقه ی دوستیِ با ما عزیز دل مردم شده شدیم و از آن برکت خون حالا ما مدیر کل و شده مسرور شدیم و اگر حرفی خلاف گفتیم یحتمل بوده مجبور شدیم پرکشیدن چه و رفتند و ما درمیان نفس چه محصورشدیم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh