eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰سال ۸۷ هنگام جمع آوری خاطرات #شهید_ابراهیم_هادی دو نفر در این زمینه نقش فعالی داشتند 🌷 #همسفر_شهدا
‍ 8⃣5⃣ 🌷 🔰 ✅در فروشی کار می کرد بارها برای خرید فلافل جهت ها و ها پیش این پسر رفته بود 🌼سید می گفت این پسر باطن پاکی داره و باید جذب بشه ✳️بارها باهاش صحبت کرد تا اینکه در اولین شرکت کرد و حضورش سرآغازی شد برای پروازش ... 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹🍃 قیمت ندارد جـان تو #بابا قیمت ندارد ناله‌ی #مادر هرچه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای #خنده‌ی_آ
4⃣5⃣3⃣ 🌷 💠درخواست شهید مدافع حرم از پدرش در آستانه دومین سالگرد شهادت 🔰شهید مدافع حرم در آستانه دومین سالگرد شهادتش🌷، درخواستی از کرد که مورد اجابت قرار گرفت. 🔰به گزارش خبرگزاری 🎤فارس مازندران، دلاورمردان لشکر همیشه‌پیروز✌️ و قهرمان 25 کربلا در 14 فروردین‌ماه 1395 طی اعزامی مجدد به در منطقه  مستقر شده و به مبارزه با تکفیری‌ها👊 پرداختند. 🔰این کاروان در روز 21 فروردین‌ماه 95 محمدتقی سالخورده🌷، حسین بوّاس و سیدسجاد خلیلی را تقدیم (س) کرد. 🔰همچنین در 17 اردیبهشت‌ماه 95 طی جنگی نابرابر و ساعت‌ها⏰ مقاومت جانانه، توانست حدود 700 کشته و زخمی را روی دست بگذارد و در این میان شهیدان🕊 محمد بلباسی، علی جمشیدی، رضا حاجی‌زاده، حسن رجایی‌فر، سیدرضا طاهر، سیدجواد اسدی، سعید کمالی، محمود رادمهر، علیرضا بریری، علی عابدینی، حسین مشتاقی، رحیم کابلی، یدالله قنبری به رسیدند🌷. 🔰در آستانه سالروز شهادت شهدای خان‌طومان، یکی از بستگان شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده در خصوص تدارک مراسم یادواره این شهید، چنین می‌گوید: جمعی از فعالان را برای برگزاری مراسم یادواره 🔸شهید مدافع حرم محمدتقی سالخورده🔸 گرد هم آوردیم تا طی برنامه‌ریزی منظم بتوانیم مراسمی در خور این شهید و شهدای مدافع حرم در برگزار کنیم. 🔰تمام تصمیمات و زمان‌بندی مورد نظر برای هماهنگی حضور سخنران 🎤و مداح انجام شد و وظایف محوله اعضای ستاد برگزاری نیز مشخص شده بود👌. 🔰در خلال زمینه‌سازی و اجرای برخی پیش‌برنامه‌ها، سالخورده طی تماسی📞 خواست از برگزاری مراسم یادواره صرف نظر کنیم📛. 🔰در حالی که از حرف او حیرت‌زده😦 بودیم، این تصمیم را جویا شدیم، که او گفت: باید حضوری شما را ببینم 👥تا موضوع را توضیح دهم. 🔰وقتی خدمت بزرگوار شهید رسیدیم، او را بغض‌آلود😢 و در حالی که اشک گرد حلقه زده بود، دیدیم، در آغوشش گرفتیم و ماجرا را از او پرسیدیم⁉️. 🔰پدر شهید پاسخ داد: را شب گذشته در عالم رؤیا دیدم که به من گفت مراسم سالگردم را اجرا نکنید⛔️، هزینه این برنامه را به روستای  بدهید تا خرج نیازمندان شود. 🔰آرامش و خیالِ راحت پدر و مادر شهید🌷 برای ما از هر چیزی مهم‌تر بود👌 و بدون شک به این خواسته تمکین و مراسم را کردیم؛ یقیناً روح شهید هم با این اقدام ما شاد خواهد شد😊. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢جزئیات شهدای حادثه تروریستی سیستان اعلام شد📣📣 ♦️مراسم با شهدا در 🗓جمعه ۲۶ بهمن ماه بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه شهدای بسیج ناحیه امام صادق(ع) واقع در کمال‌ اسماعیل برگزار می‌شود. ♦️مراسم پیکر شهدا 🗓روز ۲۷ بهمن در شهر اصفهان برگزار خواهد شد. 🔹پس از و شهدای ساکن شهر اصفهان، پیکر بقیه شهیدان برای خاکسپاری به در 👈آران و بیدگل، کاشان، سمیرم، نجف آباد، درچه، شهرضا، شاهین شهر، فلاورجان، خمینی شهر، تیران و کرون، خور و بیابانک و چادگان منتقل می‌شود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 بود و خشونتش، جنگ بود و جراحتش، جنگ بود و ... جنگ بود و تمام رزمنده‌ها✌️ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و داشت... اما در کنار تمام اینها، خیلی دیگر هم بود... مثلا بچه‌ها بود که هیچ جا نمی‌آوردند😍 بچه‌ها در سخت‌ترین و شدید‌ترین شرایط، مراسم نوروز را برپا می‌کردند😉 با همان رنگ و روی منطقه، هفت شان هم بنا به نوع رسته‌شان فرق داشت. سین واحد تخریب: سرنیزه، سیم‌خاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و... در سایر هم: سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و... در دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و... هم سال تحویل بعد از عملیات بود، شهدای عملیات سفره هفت‌سین بود و دعا و توسل و وصایای شهدا و...🍂 هم گاهی متبرک شده به امام‌خمینی(ره) بود و گاهی اسکناس‌های 100ریالی...😍 و بازدید بین بچه‌های همسنگری‌ و همسایه‌های خاکریزی هم بود.☺️ خلاصه اینکه نوروز تا ممکن در بر گزار می‌شد. ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان و سالشان را نو کردند🌸☘ و تمام وجود آرمان‌هایشان ایستادند. چه زیباست ما هم عیدمان را با و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول و خیرشان گردیم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفتـن ِ بعضی ها 💥یا نــه! اینطـور بگویـم: 👈بعضــی رفتـن ها؛ #فـــرق می کنـد جنـسش... انگار #خـدا
7⃣8⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰یک روز قبل از سالگرد بابک بود، هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتوانستم🚷 خودم را به برسانم. ازاینکه کارها پیچیده شده بودن خیلی ناراحت بودم😔 باخودم میگفتم شاید دوست نداره به مهمونیش برم. 🔰شب موقع خواب دوباره یادم افتاد💭 و گفتم: خیلی بی معرفتی، دلت نمیخواد من بیام⁉️ باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی بااینکه ازت دلخورم..😔 🔰توی همین فکرا💬 بودم که خوابم برد. خواب رو دیدم، بهت زده شده بودم، زبونم بندامده بود😧 بابک خونه ی ما🏡 بود. میخندید و میگفت: چرا ناراحتی⁉️ 🔰گفتم: بابک همه فکر میکنن تو . گفت: نترس، اسیر شده بودم، ازاد شدم🕊 باهیجان بغلش💞 کرده بودم و به خانوادم میگفتم: ببینید بابک ، اسیر شده بود. بابک گفت: فردا بیا م. گفتم:چه مهمونی!؟ 🔰گفت:جشن سالگرد . گفتم: ینی چی!؟ گفت: جشن ازادیم از اسارت دنیـ🌍ـا بغضم گرفت شروع به گریه کردم😭از شدت اشک صورتم خیس شده بود، از بیدار شدم. با چشمام پراز اشک صبح خوندم. 🔰برخلاف انتظار تمام حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به مراسم بابک😍 گفتم: بابک خیلی مَردی. راوی:دوست شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 بود و خشونتش، جنگ بود و جراحتش، جنگ بود و ... جنگ بود و تمام رزمنده‌ها✌️ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و داشت... اما در کنار تمام اینها، خیلی دیگر هم بود... مثلا بچه‌ها بود که هیچ جا نمی‌آوردند😍 بچه‌ها در سخت‌ترین و شدید‌ترین شرایط، مراسم نوروز را برپا می‌کردند😉 با همان رنگ و روی منطقه، هفت شان هم بنا به نوع رسته‌شان فرق داشت. سین واحد تخریب: سرنیزه، سیم‌خاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و... در سایر هم: سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و... در دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و... هم سال تحویل بعد از عملیات بود، شهدای عملیات سفره هفت‌سین بود و دعا و توسل و وصایای شهدا و...🍂 هم گاهی متبرک شده به امام‌خمینی(ره) بود و گاهی اسکناس‌های 100ریالی...😍 و بازدید بین بچه‌های همسنگری‌ و همسایه‌های خاکریزی هم بود.☺️ خلاصه اینکه نوروز تا ممکن در بر گزار می‌شد. ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان و سالشان را نو کردند🌸☘ و تمام وجود آرمان‌هایشان ایستادند. چه زیباست ما هم عیدمان را با و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول و خیرشان گردیم. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃💐🍃 💟●می دانستم که شهید شده است. که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به شهدا ببرم تا حسین را ببینید. با هم رفتیم.💐 💟در آنجا به طوری که 😢 در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.💐 💟●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر می آید💐 . 💟در همان ، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا می کنی❓ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از قلب💞 حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال.💐 💟‌●چند روز بعد، آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.🍃💐🍃 ‌‌✍روای: مادر شهید 📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص» 🍃💐🍃 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#روز_دختر بر وارثان حیا🌸 و عفت معصومی وارثان #صبر_زینبی و وارثان چادر فاطمی😍 مبارک باد فاطمه خانم🌺
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ♥️از عهد و پیمانی که با هم ١٩ سال گذشت... روزهایی می‌شود که در ذهنم هر کدام به دلیل خاص حک شده مثل روز یکی شدنمان روز از من به ما روز میم به توان دو شدنمان چه شیرین است مرور این خاطرات... پنجمین روز از ماه مرداد📅 🔷چه زیبا روزی بود 5/5/1380 و زیباتر... این روز در آن تاریخ مصادف بود با تولد حضرت زینب (س) بهش خوب که فکر میکنم به اینجا می‌رسم ♥️وقتی تصمیم گرفتیم قشنگ🌷 آغاز زندگی مشترکمان را، طوری جشن🎊 بگیریم به دور از هر گونه گناه، تجمل، چشم و هم چشمی و ... یقیناً شد نظر کرده خانم حضرت زینب(س). 🔷مراسم جشن🎉 رو تو خونه‌ی پدری من بر پا کردیم. یادش به خیر فامیل جمع بودن بزرگ و کوچیک...خنده بر روی لبان همه بود. ولی رنگ خنده‌ی من و تو با همه فرق داشت. ♥️ما با هم عهد بودیم که تو زندگی مشترکمون سه شرط رو همیشه بهش پایبند باشیم ... #️سادگی_صداقت _قناعت تا برسیم به میم به توان دو #️توان دو _یعنی متعالی شدن ما_ رشد ما... 🔷آرام جانم : با لطف و نظر خانم حضرت زینب(س) ، با پایبند بودن به این سه شرط روزهای را کنار هم تجربه کردیم. روزهای سخت و گیر هم کم نداشتیم. ولی با همدلی و همراهی آنها را هم زیبا کردیم. ♥️مهدی جان من به تو غبطه می‌خورم که در گذر این زندگی تو از من سبقت گرفتی رشد کردی... متعالی شدی... شدی... 🕊 دوستت💞 دارم و با هر قلبم❣ دوست داشتنت را مرور می‌کنم. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊☘🕊☘🕊☘🕊 ‍ 🔰زمین در #آغوش آسمان آرام می‌گیرد آنگاه که در انتهای افق، به یکدیگر می‌رسند به رسم #آسمان
4⃣0⃣3⃣1⃣🌷 ♦️باخانواده خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی بود که من با این خانواده داشتم . ♦️آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت : حتما با این خدا ( عروس خانم) صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال می توانم زندگی کنم ‼️ با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا نکن . ♦️خندید 😅و گفت : عصبانی نشو خواهر من ‼️ ازدواج سنت اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" می کنم‌ . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض شهادت نائل آمد .🕊💥 🌷 راوی : 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀همسرم #علی زاده‌اکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول
7⃣1⃣3⃣1⃣🌷 🔰من و علی قبل از هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم شدند. قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد همکاری می‌کرد و از طریق کارمند بنیاد به ما معرفی شد. 🔰وقتی که به آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر 🕊روی پشت بام خانه 🏘نشسته‌اند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد شهید بشود. 🔰همان روزها یکی از فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. عقد و عروسی🎊 ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین 🚘عروس را خودشان کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با مخالف بود. 🔰به هرحال ازدواج‌مان گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری🕊 که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر اخلاقی خیلی شبیه پدرش است. 🔰علی‌آقا مرد بود و چون سختی‌هایی را در زندگی‌اش تحمل کرده بود، نسبت به رفع دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه می‌دیدم به فکر دیگران است و سعی می‌کند لقمه به خانه بیاورد خوشحال بودم.🙂 🔰مهدی خیلی شبیه است. علی به مسجد 🕌و شرکت در علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲📅 است و هنگام پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک می‌کرد و متن زیبایی هم در پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. 🔰ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم پسرم مهدی و فاطمه را طبق وصیت پدرشان  ولایتمدار بار . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠صدای گلوله از پشت تلفن می امد .گفت شنیدم در تهران برف سنگین باریده اهوها اینطور مواقع
♨️ خاطره یک شاعر: 🌸اردیبهشت سال ۹۵ در یادواره ، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبه‌ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی⁉️ 🍃(یک مصاحبه قدیمی از دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه‌ای را خوانده بودند با این ): یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم این گل 🥀خارا، همه جا رانده 🌸منم پیر ره آمد و # رفتن آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم خندید 😃و گفت: چطور❓ فاتحانه گفتم: چون نه داره، نه ردیف و نه قافیه! حالا نوبت او بود که پاتک بزند. دست گذاشت روی شانه‌ام 🌟و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است! ⇜وزن ما روی ی دشمن! ⇜ردیف ما صف بچه‌های رزمنده! ⇜قافیه ما فریاد است! 🍃بعد رو کرد و با گپ زد و من مبهوت از این جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت: خدا کنه بشم و تو برام با وزن و قافیه بگی! 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 روایت مادر شهید محمدرضا دهقان 🌾 #اربعین_سال93 به پیاده روی اربعین رفتیم.مح
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🌴محمد یک خیلی بارز داشت و آن این بود که خیلی خالص کار میکرد، یعنی واقعا را طوری انجام میداد که غیر آن کسی که باید، هیچ‌کس دیگری نمیدید، 🌳وقتی دستگیری کند و کمک کند، یک جوری انجام میداد که من که خواهرش بودم هم بعدها میشدم، چند ماهی یک جایی کار میکرد، اما با گذشت سه ماه هنوز حقوقی نگرفته بود، به گفتیم برو حقوقت را بگیر، 🌲در جواب گفت: نه زن و بچه‌دار است، اگر داشت میداد، لابد مشکلی دارد که بدهد، آخر هم نرفت بگیرد با اینکه برای موتورش خودش دنبال تهیه پول 💰بود تا اینکه بعد از تدفین صاحب کارش آمد و تسویه کرد .🍂 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🖤🌷🖤🌷🖤 🔺مادر #شهید همت به فرزند #شهیدش پیوست😔 🔹حاجیه #خانم نصرت همت به دلیل کهولت سن شامگاه #یکشنبه
🥀"انالله و انا الیه راجعون"🥀 🖤دیشب روح بلند خانم "نصرت همت" مادر صبور و ارجمند فرمانده بلند آوازه؛ "محمد ابراهیم همت" به فرزند شهیدش ملحق شد. 🖤ضمن آرزوی و رحمت الهی برای آن مرحومه و عرض تسلیت به خاندان بزرگوار همت، به اطلاع عزیزان میرسانیم: تشییع صبح روز سه شنبه در گلزار 🌸شهدای شهرضا با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار می گردد. شادی روحش مع الصلوات.⚡️ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین 🍃رئیس دفتر شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید. علی (حمید) خدادی، پس از یک دوره تحمل ناشی از عوارض شیمیایی، صبح 🌥امروز دعوت حق را لبیک گفت و به شهدا پیوست. 🌸وی شیمیایی دوران دفاع مقدس و معاون ایمنی و تأمینی سپاه بود و بیش از یک دهه به عنوان رئیس دفتر سردار در سپاه قدس خدمت می کرد. 🍃سردار خدادی، بیش از ۸۰ ماه در جبهه‌های علیه باطل در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و چندین بار در عملیات‌های مجروح و بارها به دلیل عوارض شیمیایی در بیمارستان بستری شده بود.وی پس از تحمیلی نیز در بخش‌های مختلف ستاد کل نیروهای مسلح و ستاد فرماندهی کل سپاه 🌸خدمت کرد و در کنار مدافعان حرم با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش همراه بود. تشییع و تدفین ساعت ۱۰ صبح جمعه ۴ مهر ماه در بهشت 🌸زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۵۷۸، شماره‌ ۳۵ با حضور خانواده، و برخی مسئولان لشکری و کشوری با رعایت بهداشتی، برگزار شد. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💔 🕊 سپاهي شهيد:محسن خليلي 🌱 تاريخ تولد: 1342/2/1 🌷 تاريخ شهادت:4/8/1366 🌸   محل شهادت :گامو عراق 🍃 نام عمليات:ظفر2(گردان 157 حبيب بن مظاهر) 🍂 اززبان مادرشهيد: 🌺 شهيد محسن دوم فروردين ماه سال 1347🗓 درخانواده اي دريكي ازروستاهاي استان همدان ديده به جهان گشود.🙂  دومين فرزند بود او اسوه ايمان  صداقت وپاكي👌 وهمچنين نمونه اي والا ازاخلاق ورفتاربود😇درهمان سنين كودكي علاقه شديدي به عليه السلام داشت.🌹 به طوري كه هميشه به دنبال برپاكردن وهيئت هاي مذهبي دربين همسن وسالان خود بود😍 ودربسياري موارد هم ذكر اهل بيت ومديحه سرايي مي كرد.📿كمي كه بزرگترشده بود خود اقدام به برگزاري كلاسهاي قرائت دربين بچه هاي هم سن وسال مي كرد😊. باورود او به سن جنگ نيز شروع شده بود با مشاهده هاي جوانان غيور💪وازخودگذشته كه جان خودرا فداي وخاك ايران عزيز مي نمودند تا دست را ازرسيدن به مرزوبوم ما كوتاه كنند هميشه درخانواده عنوان مي كرد كه قصد دارد به كمك رزمندگان😍 برودوشركت درجبهه راوظيفه اي برخود مي دانست ومي گفت خون  من ازخون جواناني كه شهيد مي شوند رنگين ترنيست⚔💦هميشه درنوشته هايش ازشهادت مي نوشت.🙂💔 شهادت:🥀 🖇شهيد خليلي درچهارم آبان سال 1366🗓 درعمليات ظفر2 درمنطقه گامو واقع دربين كوهستانهاي عراق وايران براثراصابت تركش خمپاره😔 به پشت سرش  درسن 19سالگي😳به ديدار اربابش حضرت سيدالشهدا (ع) به درجه رفيع نائل گشت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دفاع مقدس علیرضا خاکپور ایشان از به نحو احسن استفاده می کرد و جمعه در جمع بچه هاى محله، و كميل بر پا می کرد، گاهى در به مى ‏پرداخت و درباره و صحبت می کرد. 🍃🌷🍃 ها به اتفاق دوستان به جمعه به گرگان می رفت. ایشان اگر در مجلسى ‏جويى يا می شنيد آنجا را می کرد «نسبت به غيبت خيلى حساس و از افرادى كه غيبت می کردند دورى می کردمو با آيات و روايات اهل ‏بيت، آنان را نصيحت می کرد.» 🍃🌷🍃 در...عده‏ اى حدود بيست و پنج نفر بودند كه راه را گم كردند. مدت روز و بدون بودند و به شدت دچار و شده بودمد و را با مى‏ خواندند. 🍃🌷🍃 از فرط به نشستند و بسيار كردند. در حال خواندن بود كه صدايى شنيد: «خاكپور بيا آب را ببر.» به دنبال صدا رفت. بالاى يك گردنه درختچه ‏اى بود، نه مسير رفت و آمد انسان و نه ماشين بود. 🍃🌷🍃 گالن بيست ليترى زلال در آنجا قرارت. با نوشيدن آن بچه ها سير شدند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh