1⃣0⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷نصفہ شب بود، چشم چشم رو نمى ديد، سوار #تانك بودیم، وسط دشت، كنار #برجك نشستہ بودم، ديدم يكى #پيادہ میاد، بہ تانك هـا نزديك مےشد، چندلحظہ #توقف مےڪرد، مےرفت سراغ بعدی،😐 سمت ما هم اومد ،دستش رو دو پايم حلقہ كرد، پايم رو #بوسيد و گفت :
🌷«بہ خدا سپردمتون.»😔
گفتم «حاج حسين؟»،😳
گفت :«هيـس! #اسم نيار»،
رفت طرف تانك بعدے...
🌷تازہ فهمیدم #پاے رزمندہ ها رو مےبوسه، گفت اسمشو نیارم کہ کسے نفهمہ #پابوسشون همون حاج حسین خرازی #فرماندمونه ...😞💚
#سردار_شهید_حسین_خرازی🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
7⃣4⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠کف پای مادر
🔰روح الله فارق التحصیل #دبیرستان مؤتلفه بود.یک بار به یک مناسبتی از #روح_الله خواستند که برای بچه ها چند کلامی صحبت🎤 کند.
🔰تک تک جملاتش را به خاطر💬 دارم. او می گفت:« رفقا یک چیز از من داشته باشید. با #پای مادرتون دوست باشید.
مدام پایش را ببوسید😙 ، به خصوص #کف پای مادرتون رو...»
🔰این حرف ها رو وقتی میگفت که مادرش را از دست داده بود😔.وقتی خبر #شهادتت رو شنیدم مادرم اومد تو اتاق تا علت گریه هام😭 رو بپرسه.
🔰 همونجا به حرفت عمل کردم✅ و به پاهاش افتادم و #قول می دهم که بازهم این کار را انجام بدم.
🔰 #مطمئن هستم هرکسی این خاطره ی تو را بشنود🎧 حتما به حرفت #عمل میکند.روح الله جان آغوش گرم 😌مادرت مبارک.
به نقل از:(دوستان شهید)
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــه 📝
🔶گاهی زندگی یک آدم میشود معنی یک آیه...گاهی نگاهش که میکنم محال است لبخند بزند و حال دلم❤️ عوض نشود!خنده اش انگار فرق دارد...!نه با دهان،که از عمق #چشمانش می خندد!با تما وجود و از ته قلبش!از عمق چشمانی که پر از مهربانیست و از ته قلبی که خدا در آن خانه🕋 کرده!
🔷و مگر میشود از عمق چشمانش بخندد و خنده اش خدایی نباشد😍 وقتی همیشه سفارشش این بوده که گاهی یک ♨️نگاه حرام #توفیق_شهادت را از انسان سلب میکند!
🔶 #لبخندش انگار آب است روی آتش🔥 دلم!نگاهش که میکنم دلم قرص میشود😌،وجودم آرام میگیرد و قلبم گواهی میدهد به #حضورش،به لبخندش که به کارهایم میخندد😄 و به چشمانش که مثل همیشه بدرقه راهم است!نگاهش که میکنم حال دلم خوب میشود!و آنوقت است که حتی در #اوج_ناراحتی هم به رویش لبخند میزنم☺️!
🔷نگاهش که میکنی انگار جز مهربانی کردن بلد نیست❌...گاهی باورم نمیشود صاحب این لبخند همان کسی است که نامش لرزه😖 به اندام ارتش تا دندان مسلح #عراق می انداخت!صاحب این لبخند همان کسی است که برای #شهادتش سه روز در عراق جشن و پایکوبی کردند🙁!همان کسی که اولین لشکر #سپاه_ایران را بنیانگذاری کرد✓!
🔶همان که خط شکن بودو هیچ لشکر و خطی در مقابلش تاب مقاومت نداشت🚫!همان که می گفتند یک دانشگاه #نظامیست!!آری،همان دلاور #کردستان همان شیرمرد خط شیر و همان فرمانده جوان جبهه #دارخوین!
🔷به راستی که او مصداق اشداء علی الکفار است وقتی،فرماندهان #اسیرعراقی می گفتند:نامش که می آمده دعا دعا می کرده اند که مقابل او و لشکرش نباشند😏 چرا که می دانستند می آید و میزند و هیچکس هم جلودارش نیست👊!
🔶و به راستی که #رحماء_بینهم است وقتی صدایش میکنند فرمانده قلبها❤️!وقتی شب عملیات در تاریکی شب🌙 #پای رزمندگانش را می بوسد!وقتی غواص هایش🏊 را مثل جانش دوست دارد!وقتی عکس هایش #بالبخند عجین شده و وقتی هنوزم که هنوز است لبخندش دل را می بَرد😍!!!
🔷آری به راستی که #حاج_حسین_خرازی تفسیر آیه "اشداء علی الکفار رحماء بینهم است"!👌👌
نگاهش که کنی جز لبخند چیزی نمیگوید🚫 اما همین یک لبخند #سردار پر از حرف های نگفتنیست!
💥راستی مهم نیست اگر چشمانم خیس اند😢...لبخند میزند #دلم وقتی نگاهتان میکنم😊!
#واقعالبخندشون_زیباست...!
#شهید_حاج_حسین_خرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
♦️خيلي عصباني بود😡 سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولی يك هفته🗓 نشده، خبر سحري دادنها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود.
♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود👤 و دستور داده بود همهي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب💧 به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!»
♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت🕰بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر👥 كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييكها را برق✨ انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد.
♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد👀 و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان🏥 بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه گرفتند.
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠گفت و گو با شهید در عالم رویا
📝روایت خواندنی #همسر_شهید مدافع حرم «ابوالفضل شیروانیان»
🌷هنوز دوستهایش نیامده بودند تا #نحوه_شهادت ابوالفضل را بگویند. نمیدانستم هنگام شهادت چه اتفاقی برایش افتاده است⁉️ یک شب خوابش را دیدم.
🌷گفتم: #ابوالفضل چرا دیر کردی؟
گفت: کار داشتم باید تعداد بسیاری سوال، جواب میدادم. گفتم: از خودت بگو، وقتی زخمی شدی درد💔 داشتی؟ گفت: راه افتادیم به سمت یک مقر برویم. فردی به من گفت: بایست👤 ایستادم.
🌷پرسیدم: «چرا ایستادی؟» گفت: در غربت یک #آشنا پیدا کرده بودم و خوشحال بودم. از من پرسید، تو دوست قاسم هستی؟ پاسخ مثبت دادم✅ گفت: پس بنشین. گفتم: سرم سنگین است، گفت: ابوالفضل سرت را روی #پای من بگذار. سرم را که روی پایش گذاشتم، گفت: بلند شو تا برویم👥
🌷بلند شدم، دیدم در یک باغ بزرگ🌳 پر از میوه ایستادیم. به من گفت: آقا ابوالفضل چند تا از این #میوهها بخوری سر دردت🤕 خوب میشود. منم تعدادی میوه خوردم.بعد هم رفتیم و #تمام.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔸خیلیها معتقدند خصوصیتی که ایشان را #سردار_سلیمانی کرد، احترام زیادی بود که به ✨پدر و مادرش✨ می گذاشت.
🔹ایشان پدرشان را به حمام🚿 می بردند و لباس می پوشاندند و در زمستان فرش و پتو می گذاشتند تا #پدر استراحت کند. او دست و #پای پدر و مادرش را می بوسید
🔸دوستان می گفتند #خدا هر چه به ایشان داده فقط به خاطر احترامی است که به پدر و مادرش می گذاشت☝️
📚راوی:سردار حسنی سعدی
#سردار_دلها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
مــولایــم . . .
💫بیچاره دلم💗 طالب دیدار تـ✨ـو باشد
درمانده و افتاده چنان #پای تو باشد
💥من در قفسی؛ #منتظر روز وصالم
آن روز که دلها💞 همه دریای تـو باشد✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 قهرمانان #راستین ملت ،بلباسی ها و حججی ها هستند؛
🔹کسانی که در #سیل و زلزله می گفتند مدافعان حرم کجا هستند..!!!
خوب این تصاویر🖼 را نگاه کنند مدافعان حرم اینجا هستند در کنار مردم...
🔹قبل از این که جان #پای امنیت کشور و حریم دین بگذارند، عمر خود را وقف خدمت به مردم در #مناطق محروم، سیل زده و زلزله زده کردند.
🔹هم خون💔 دادند و هم راحتی و آسایش خود را...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💞♥️💞🎊💞♥️💞
🌸آسمان🌫 را ریسه کشیده اند و #فرشته ها، با #طبق های گل🌷 راهی زمیناند.نورِ ✨چشم #آمنه در خلعت #دامادی چون ماهِ شب 🌙چهارده میدرخشد و #اطرافیان متحیر از این همه زیباییآن سوتر، یگانه عروسِ عبدالله، پشت پرده در انتظار مردِ اَمینش نشسته است...وَه که چه انتظار شیرینی😍
.
🍃بانویی که سراسر متانت و نجابت است.متانتی که او را شهره شهر کرده و #خواهانش را فراوان... اما چه میشود کرد که چشم خدیجه_سلاماللهعلیها_ تنها، #جوانِ_امینِ مکه را میبیند.
.
🌸چه #پیوند مبارکی😍
عقد در آسمانها 🌫بسته میشود...صدای هلهله #عرشیان؛ گوش عالم را پر کرده و اینجا، روی زمین محمد_صلواتاللهعلیه_ از همیشه #خوشحال تر است!چرا که یار و یاورش در راهِ خدا را پیدا کرده⚘
.
🍃زن ؛ پابه #پای مردش، در راه رضایت #معبود از تمامِ #ثروتِ خود میگذرد و خوشنود است از این عهد و پیمانخوشنود است که در راه #اسلام هر چه دارد فدا میکند و خود نیز قطره ای از دریای عاشقان 💓میشود.
.
🌸اما ثمره ازدواجشان؛ $إِنَّا_أَعْطَيْنَاكَ_الْكَوْثَرَ"یقینا
به تو خیر کثیری عطا کردیم"
#دختری از جنسِ نور، که شود #مادرِ عالمین💚خورشیدی ☀️که یازده #ستاره از دامنش در آسمانِ ظلمت بدرخشند🌟
.
🍃چه #پیوند مبارکی🎊
🌸سراسر نور ✨و برکت🍃
نویسنده: #زهرا_قائمی
به مناسبت سالروز🎉 #ازدواج_پیامبر_و_حضرت_خدیجه 🌸
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh