🌷شهید نظرزاده 🌷
#جـانـــــا ❤️ دلـــی ڪه پیـش تو ره یافتــــ بـاز پَــس نـرود ...! هــوایِ گرفتـه یِ عشــــــقِ تو
9⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حامد_بافنده ❤️🕊
✍راوی:همسـر شهید
🔰حامد هدیه امام رضا به من بود.
🔸برای زیارت اومده بودیم مشهد، جهت اقامه نماز مرتب به #حرم میرفتیم و زیارت و دعا میخواندیم و برمیگشتیم، اما یکبار که با تعدادی از اعضای #خانواده و دوستانم به حرم رفتیم، وقتی که زیارت و دعا و مناجاتها را خواندیم و شب زندهداری کردیم، تصمیم گرفتیم که تا #صبح در حرم بمانیم، صبح زود فهمیدیم که #گلهای حرم را تا چند دقیقه دیگر عوض میکنند، به همین دلیل در حرم ماندیم، خیلی شلوغ بود و در همان شلوغی 2 تا #تاج_گل بزرگ آوردند، من یک غنچه #گل_رز از وسط یک تاج گل بیرون کشیدم، دوستانم گفتند «اتفاق خوب و خاصی برای من میافتد». همان روز خانواده «حامد» به #خواستگاری من در مشهد آمدند.
🔹«حامد» به همراه مادر و عمههای خود در مشهد به خواستگاریم آمد، این قضیه در همان گیر و دار #بیماری و درمان پدرم اتفاق افتاد. پدرم خیلی اصولی و #منطقی قبول نکرد و دلایل خود را تفاوتهای فرهنگی و نوع آداب و رسوم در #ازدواج و سبک زندگی را عنوان کرد و نیز حتی این نکته را بیان کرد که نحوه #مهریه دخترها در شهر ما ملک، آب و خانه است و نتیجه گرفت که دختر من به شما نمیخورد.
🔸بعد از مدتی که گذشت، «حامد» از مشهد به #رفسنجان آمد و پیش برادرم وتمام مواردی را که لازم بود را به #برادرم گفت و تأکید کرد که میخواهم با خواهر شما زندگی کنم و حتی گفت که حاضرم در رفسنجان زندگی کنم.
🔹 وقتی برادرم مسئله را مجددا به پدرم مطرح کرد، پدرم هم یک مهریه سنگینی را طبق آداب و رسوم منطقه خودمان تعیین کرد، تعدادی سکه، سه دانگ خانه، #حج تمتع و سفر #کربلا، چند هزار شاخه گل و مبلغی پول که درست یادم نیست، حق سکونت در رفسنجان را نیز پدرم شرط ازدواج ما قرار داده بود و حامد همه را پذیرفت.
🔸در حقیقت پدرم کاری کرد که اگر حامد فقط به یک دلبستگی ظاهری اقدام کرده است پشیمان شود و برود، غافل از آن که مردان خدایی دل در گرو حق دارند و بیخودی پا در میدان نمیگذارند. اراده آنها #مصمم و پای در راهی که میگذارند استوار است و هرگز نمیلغزند.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_بافنده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣8⃣ به یاد #شهید_رضا_کارگر🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣3⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰 #شهید_رضا_کارگر
💠 خانم حضرت زینب (سلام الله علیها) شفایش را داد.
🔸«گیلنباره»؛ نام #بیماری آنقدر عجیب بود که پدر را شوکه😦 کرد.
#رضا محصل اول دبیرستان بود که به ناگاه به واسطه بیماری گلینباره زمینگیر شد.
🔹حدود یك ماه در بیمارستان بستری🛌 ماند تا اینكه بعد از معاینات و آزمایشات فراوان دکترها به خانوادهاش گفتند؛ «رضا، #فلج شده است😰.»
🔸پدر دلشکستــ💔ـه دست به دامان #حضرت_زینب (سلام الله علیها) میشود و فرزند را #نذر حضرت میکند.
🔹عباس كارگر برزی #پدر دلشکسته رضا، باقی حکایت را اینگونه روایت میکند:👈 «مدت كوتاهی نگذشته بود كه یك روز در كمال ناباوری😨 و به یكباره دیدیم #رضا دست روی دیوار گذاشته و آرام آرام راه میرود😃.
🔸معجزه شده بود.خانم #حضرت_زینب (سلام الله علیها) شفایش را داد، تا چنین روزی سربازی خودش را بكند👌 و در راه دفاع از خیمه زینبی به #شهادت 🌷برسد.»
🔹شهید رضا کارگر برزی داستانی #غریب در میان مدافعان حرم دارد. جوانی که متولد ۵۸ بود و سرانجام در یازدهم مرداد ماه ۱۳۹۲ در #دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) در #سوریه و در نبرد با تکفیریها به لقاء الله🕊 پیوست.
🔸 #مادرش درباره احوالاتش میگوید: «اهل تعهد و عمل و از كودكی #عاشق_رهبر❤️ بود. همیشه میگفت مراقب باشید مزه #دنیا به دهانتان نرود.رضا خیلی دوستداشتنی بود😍، بسیار #صبور و بااخلاق.»
#شـهـید_مـدافع_حـرم
#شهید_رضا_کارگر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_شصت_ویکم 1⃣6⃣ 🍂باورم نمی شد این جمله را بالاخره از زبانش می شنوم. آن
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_شصت_ودوم 2⃣6⃣
🍂مدتی بعد امیلی درخواست کرد که در صورت امکان یک روز برای ملاقات با فاطمه به منزلمان بیاید. برای شام🍲 دعوتش کردیم وقتی رسید #فاطمه به گرمی از او استقبال کرد♥️ نشستند و مشغول صحبت شدند. فاطمه بعضی کلمات و اصطلاحات را بلد نبود و گاهی برای فهمیدن حرف های امیلی یا گفتن جملاتش از من کمک می گرفت☺️
🌿مشغول خوردن کیک و چای☕️ بودند و همانطور که صدایشان را می شنیدم خودم را به کارهایم مشغول کردم. امیلی گفت:
_میتونم ازت یه سوالی بپرسم؟
+ بله، حتما. بپرس😊
_از اینکه #رضا نمیذاره به مردها نزدیک شی و بهشون دست بزنی ناراحت نمیشی⁉️
🍂فاطمه خندید و گفت:
+نه. اتفاقا وقتی که میبینم رضا من رو فقط برای خودش میخواد عشقم♥️ بهش بیشتر میشه😍 البته رضا منو مجبور نمیکنه نزدیک مردها نشم! چون میدونه خودم به این مساله تمایلی ندارم کمکم میکنه تا چیزی برخلاف خواسته ام پیش نیاد.
_راستش زندگیتون کمی برای من عجیبه😕 نمیفهمم تو که چهره ای به این زیبایی داری چرا وقتی میری بیرون از خونه انقدر خودت رو می پوشونی؟ فکر می کردم شاید مشکل یا #بیماری خاصی داشته باشی. اما الان که از نزدیک دیدمت فهمیدم نه تنها هیچ مشکلی نداری بلکه واقعا یک زن شایسته ای👌
🌿+ممنون از لطفت. خب جواب این سوالت کمی پیچیده ست. اما دلیلش اینه که ما توی باورهامون به #حجاب معتقدیم. البته این فقط مختص دین ما نیست، توی #ادیان_دیگه هم بهش توصیه شده✅
_ولی من به رضا هم گفتم که به هیچ #دینی اعتقاد ندارم. یعنی باور داشتن به هر دینی از نظرم خرافه است🙄 همه ی حرفهای پیامبرها شعار بوده. واقعیت زندگی آدم ها خیلی غم انگیزتر از دنیای رویایی اونهاست.
🍂من هرگز چیزی درباره ی امیلی به #فاطمه نگفته بودم. اما خودش از حرف هایش فهمید زندگی سختی داشته. گفت:
+ نمیخوام وارد حریم خصوصیت بشم، ولی میتونم بپرسم که آیا توی زندگیت #شکست خوردی؟
_بله. بارها و بارها. یعنی بجز چند باری که شانس آوردم بقیه ی زندگیمو شکست خوردم😞
🌿امیلی بغضش گرفت😢 و چشمانش پر از اشک شد. فورا با آستینش اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد:
_چند ساله هیچ خبری از #مادرم ندارم. آخرین باری که دیدمش روزی بود که منو از خونه ش بیرون کرد😔 چند ماه بعد وقتی رفتم سراغش از اون خونه🏡 رفته بود. دیگه هیچوقت پیداش نکردم.
🍂+پدرت چی؟ پدرتم از دست دادی؟
_ پدر! هه... من حتی نمیدونم پدرم
کیه😕
فاطمه دستش را گرفت و با ناراحتی گفت:
+ متاسفم.
سکوت کرد و ادامه داد:
+من میدونم تحمل شکست ها و رنج ها چقدر سخت و دردناکه، ولی ما آدم ها خودمون دنیای خودمونو میسازیم. تو از من درباره ی #حجابم پرسیدی. حالا که میگی به هیچ دینی اعتقاد نداری من جور دیگه ای برات توضیح میدم. تو تحصیلکرده ای و حتما میدونی که همه ی موجودات انرژی دارن. بیا فرض کنیم تمام مردهای دنیا الکتریسیته ی مثبت➕ و تمام زن های دنیا الکتریسیته ی منفی➖ ساطع می کنن، و قطعا همیشه دو قطب مخالف همدیگرو جذب می کنن. حجاب🌸 میتونه یک مختل کننده برای این میدان مغناطیسی باشه. اینجوری یک زن از بین مردهای اطرافش فقط برای #همسرش جاذبه ایجاد می کنه و دیگه اتفاقاتی رخ نمیده که طی اون یک امیلی دیگه بدنیا بیاد و هرگز نفهمه پدرش کی بوده
🌿_پس چرا فقط زن ها باید رنج پوشوندن خودشونو تحمل کنن. این یه #تبعیض جنسیتیه!
+ البته فقط زن ها نیستن که باید حجاب داشته باشن. #مردا هم باید بخشی از پوشش خودشونو رعایت کنن. ولی خب این درسته که زن ها باید #بیشتر به حجاب مقید باشن. و قطعا هم این یک تبعیض نیست❌ با هر دین و تفکری اگه بخوای #عادلانه قضاوت کنی باید اینو بپذیری که قدرت خودداری زن ها بیشتر از مرد هاست. یه حقوقدان فرانسوی هم گفته که "قوانين طبيعت حکم مي کنه زن خوددار باشه!" یعنی طبیعتاً و ذاتاً زن ها بیشتر از مردها میتونن توی این مساله جلوی خودشونو بگیرن. پس رعایت حجاب و دشواریهاشم به نسبت برای زن ها راحت تر از مردهاست👌
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
واقعاً داره دیر میشه.mp3
6.89M
#سخنرانی_مهدوی
✅ واقعاً داره دیر میشه
بلا از زمین و آسمان میبارد . . . #زلزله، بیبارشی، #بیماری، #فقر و . . .
👈 لطفاً نشر دهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔅سردار #علیمراد رمضانزاد از دیار گیلان شهرستان رودسراین عزیز ازدست رفته در #جبهه های حق علیه باطل حضور فعال و #مستمری داشتن بطوریکه از ۸ سال دفاع مقدس ۷ سال و۶ ماه از جوانی خودرا #مشغول دفاع و حفاظت و پاسداری از خاک و ناموس خود در جبهه ها گذرانید.
🔅سرانجام این عزیز #بزرگوار در ۱۲ بهمن سال ۹۸ 📅پس از سال ها مجاهدت و پیروی از دستورات رهبر #معظم انقلاب و همچنین پس از تحمل درد و #بیماری ناشی از شیمیایی و ترکش های که در بدنش وجود داشت و درحالیکه فقط ۱ ماه از #شهادت شهید بزگوار حاج قاسم سلیمانی نگذشته بود به یاران #شهیدش پیوست.🕊
نثار روحش صلوات
#شهید_علیمراد_رمضانزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین
🍃رئیس دفتر #سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید.
#سردار علی (حمید) خدادی،
پس از یک دوره تحمل #بیماری ناشی از عوارض شیمیایی، صبح 🌥امروز دعوت حق را لبیک گفت و به #کاروان شهدا پیوست.
🌸وی #جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس و معاون ایمنی و #اقدامات تأمینی سپاه بود و بیش از یک دهه به عنوان رئیس دفتر سردار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی در سپاه قدس خدمت می کرد.
🍃سردار خدادی، بیش از ۸۰ ماه در جبهههای #حق علیه باطل در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت و چندین بار در عملیاتهای #مختلف مجروح و بارها به دلیل عوارض شیمیایی در بیمارستان بستری شده بود.وی پس از #جنگ تحمیلی نیز در بخشهای مختلف ستاد کل نیروهای مسلح و ستاد فرماندهی کل سپاه
🌸خدمت کرد و #سالها در کنار مدافعان حرم با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش همراه بود.#مراسم تشییع و تدفین ساعت ۱۰ صبح جمعه ۴ مهر ماه در بهشت 🌸زهرا(س)، قطعه ۲۶، ردیف ۵۷۸، شماره ۳۵ با حضور خانواده، #همرزمان و برخی مسئولان لشکری و کشوری با رعایت #پروتکلهای بهداشتی، برگزار شد.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh