🕊#خاطرات تفحص شهدا 🕊
🍃🍃💞🍃🍃💞🍃🍃
♨️روز ولادت آقا امام #رضا (صلوات الله علیه) بود و رمز ما یا ابوالفضل (علیه السلام). محل کارمان هم طلائیه بود. اولین شهید کشف شد.
♻️ شهید «ابوالفضل خدایار»، گردان امام محمدباقر (صلوات الله علیه)، گروهان حبیب و از بچه های کاشان. گفتیم اگر شهید بعدی هم اسمش ابوالفضل بود، این جا گوشه ای از حرم آقا ابوالفضل (علیه السلام) است.
♨️رفتم پشت بیل و زمین را کندم که بچه ها پریدند داخل چاله. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از #مچ قطع شده که داخل مشتش، جیره های شب🌙 عملیات (پسته و ...) مانده بود.
💥آب زلالی هم از حفره خاکریز بیرون می ریخت. گفتیم آب از قمقمه ای است که کنار پیکر شهید است؛ اما قمقمه خشک خشک بود.
♻️با پیدا شدن پیکر، آب قطع شد. وقتی پلاک شهید را #استعلام کردیم، دیگر دنبال آب نبودیم، جواب را گرفتیم. شهید «ابوالفضل ابوالفضلی» گردان امام محمدباقر (صلوات الله علیه)، گروهان حبیب که او هم بچه کاشان بود.مقبره شهدا💥
#شهید_ابوالفضل_ابوالفضلی🌾
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خیلی عجله ای برای #افطار کردن نداشت❌ نماز مغرب و عشا را اول وقت میخواند بعد میومد سر سفره افطار، ال
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله
🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود.
⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌
#شهید_رضا_کارگربرزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #همسرانه ❤️ 🍃ما سال پیش از شهادت حسین تمام روزهای ماه رمضان را در جوار شهدا افطار کردیم، شهید مح
🌿روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در عملیات شرکت کنند خواندهاند و اسم #حسین آقا در فهرست نبوده است.
حسین آقا برای گرفتن #رضایت فرمانده محور، پیش او میرود اما فرمانده مخالفت میکند😞.
🌺همسرم که #اصرار را بیفایده میبیند به فرمانده میگوید: من بچهی #مشهدم اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم #امام رضا(ع) میروم و از شما پیش آقا شکایت میکنم☝️...
فرمانده محور وقتی #صحبتهای شهید محرابی را میشنود بالاخره به او اجازه میدهد😍
🌿در همین لحظات یکی از #همرزمانشان به بقیهی #مدافعانحرم میگوید: همهی ما از مشهد آمدهایم، فردا #شهادت امام #رضا علیه السلام (ع) است و خوش بحال کسی که فردا #شهید شود🕊
🥀هنوز حرف این #مدافعحرم تمام نشده بود که شهید محرابی به همرزمانش میگوید:" آن کسی که میگویی فردا #"شهید" میشود من هستم
فردای آن روز، روز #شهادت امام رضا در سوریه تیر به قلب💖 ایشان اصابت کرد و در حالی که در "سجده" بودند و آخرین کلمهای که گفتند #"یاابالفضل"بود به #شهـادت رسیدند✨🕊
راوی:همسر
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_26 - @ostad_shojae.mp3
8.62M
#راضی_به_رضای_تو ۲۶
🌸#رضا ؛ محصولِ معرفتِ انسان است!
🍃هر چه سطح معرفت انسان بالاتر و عمیق تر می شود؛
درجاتِ رضایِ آنها از خداوند نیز بالاتر می رود.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی در آن بازی کودکانه☝️ گفتم: #بابا_پر خندیدی وگفتی: من که پرندارم😉 #بزرگتر که شدم فهمیدم
#خاطرات_شهید 🌸🌱
🌾●توی عملیات #مجروح شد ، تیر ☄به ناحیه سر اصابت ڪرد. شرایط درگیری بہ نحوے بود ڪه راهے برای عقب کشیدن #رضا نبود بجز اینکہ پیکر پاکش رو روی زمین بکشیم و آرومآروم بیایم عقب...⚡️
🌻●رضا زنده بود و پیڪرش #روسنگ و خاک کشیده مےشد چارهاے نبود. اگر این ڪار و نمےڪردیم #زبونم لال مےافتاد دست تڪفیریها...
🥀●رضا توی عشــق 💞به حضرت رقیه (س) سوخت، پیڪرش تو مسیر شام روی سنگ و خار ڪشیده شد مثل ڪاروان اسراے اهل بیت (ع) ، رضا زنـده مـوند و زخم 💔این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونے شد.🌫
🌸●فرمانـده مےگفت : این #مسیری ڪه #پیڪر رضا روی زمین ڪشیده شد همون مسیر ورود اهل بیت #علیهم السلام به شام هست ....
✍ راوی : همرزم شهیــد
#شهید_رضا_دامرودی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔰رهبر انقلاب برای فرزندان شهدای مدافع حرم #چه دعای🤲 خاصی میکنند⁉️
🔸هنوز پس از #گذشت بیش از پنج سال از کربلای خان طومان داغ این رویداد تازه است. هنوز هم می آیند #شهدایی که با هم رفتند و پس از چندین سال یکی یکی بر می گردند.
🔸اما #دیروز اعلام شد که شهیدان والامقام #رضا حاجی زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان #قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان هم #تفحص شدند و می آیند.
🔸زمانی که #محمد بلباسی شهید شد؛ فرمانده کل قوا با خانواده این شهید بزرگوار دیدار کردند. در این #دیدار همسر شهید بلباسی به آقا میگوید: دایی شهید، شهید انقلابِ؛ عموی شهید، شهیدِ جنگِ. ☄خود شهید هم که در سوریه به #شهادت رسید؛ دعا کنین که بچههامون برن قدس رو آزاد کنن. و آقا می فرمایند که «دعای #مجاهدت می کنم براشون».
🔸مجاهدت؛ کلمه ای است که رهبر انقلاب سال هاست بر آن تاکید دارند، مجاهدتی که از #باکری ها و همت ها و #خرازی ها و سلیمانی ها و زینالدین ها آغاز شد و به حججی ها و بلباسی ها و #سیاوشی ها و دهقان ها رسید.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#امامزادگان_عشق🔻 #شهید_حسین_همدانی ←سپاه پاسداران #شهید_حسن_عشوری ←وزارت اطلاعات #شهید_رضا_کافی ←ن
مداح، قاری، پلیس و شهید🍃🌷
🔹 تقریبا #ده سال پیش چند روز مانده بود به محرم 🏴مداح# مجلس روضه ما زنگ زد و کنسل کرد که نمیتونه بیاد یکی از #رفقا شماره رضا کافی داد زنگ زدم باهاش صحبت کردم و قرار شد برای ما مداحی کنه
🔹ده شب 🌙روضه خوند شب آخر یه پاکت پول به مبلغ 100هزار تومان دادیم دست #رضا کافی بابت مزد مداحی پاکت گرفت و نگاهی بهش کرد بدون اینکه بدونه چند داخل پاکت هست از #جیبش 20هزار تومان در آورد گذاشت تو پاکت گفت من خداروشکر سرکار هستم و حقوق دارم این پول من و پول خودتون رو بدین یه آدم نیازمند که ثوابش بیشتره
#شهید_رضا_کافی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍀ناگهان، نور تمام خانه را روشن میکند!!
گویی #ابالحسن، همه ے خورشید را به آغوش کشیده است...! خورشیدی که پرتوهایش آسمان شب را چون روز روشن کرده و از تلاءلو آن، ماه چون کودکی خجالت زده به آغوش ابر پناه برده است.
🍀مردم انگشتِ حیرت به دهان پچ پچ میکنند، مگر خورشید شباهنگام نیز می تابد!؟و همگی به دنبال سرچشمه این #نور عظیم از خانه های مسکوت خود روانه کوچه پس کوچه های تاریکِ #مدینه میشوند.
🍀چندکوچه آن طرف تر امّا، روح تازه ای به جانِ اهل خانه دمیده شده است.
روحی از جنس #خدا به جانِ نوزادی از دامان #فاطمه(س).
🍀لبخند شیرین لبهای پدر، شیرینی عسل را به سخره می گیرد و #شمس_الشموس غرق در چهره آسمانی پسر، زیر لب #الحمدالله تسبیح می کند، نوزاد می خندد و قند در دلِ پدر آب میشود و بار دیگر رضا، سر بر سجده رضایتش را به معبود عرضه میدارد🤗
🍀چه کسی میداند که خداوند از امشب، شیوه جدیدی از کرامت و بخشش را به عالمیان عرضه کرده است؟!
🍀کودکی سرشار از جود و کرامت و احسان. مگر فلسفه جواد نامیدنش چیزی جز جود و بخشش اوست؟!
🍀خداوند راهِ کوتاهی از قلبها به درگاهش گشود!! راهی که انتهایش جز به اجابت ختم نمیشود و چه خوشبخت است آنکه راهِ ورودش به قلب #رضا،نامِ #جواد است🌺
🍀باب الجواد، راه ورود به #قلب توست. حاجت رواست، هرکه از این راه میرود.
#السّلام_علیک_یا_جوادالائمه⚘
🍀اسمی گره گشا تر از اسم "جواد" نیست، پایان هرچه خواستم از او "نداد" نیست، بین تمام صحن و سراها،طلوع صبح، جایی به باصفایی "#باب_المراد" نیست.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت ولادت #امام_جواد_علیه_السلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رضا داستان ما و #شهیدمصطفی_چمران
داستان بالا رو حتما حتما تا انتها مطالعه کنید بسیار زیباست
از دست میدید اگرمطالعه نکنید✅ هیچوقت برای#توبه دیر نیست راه هم بازه شما توبه کن
بقیش#باخدا 😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🍃پنجم مرداد ماه، سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد گرامی باد...✨
⁉️طرّاح بستن تنگه مرصاد(چهار زِبَر) در عمليّات مرصاد کدام شهيد بود!؟
✅#شهيد_رضا_نادري در روز ميلاد امام رضا(ع) در شاهرود به دنيا آمد و به همين دليل نامش شد #رضا.
💐مادر، قبل از تولد ديده بود كه حضرات معصومين بالاي سرش آمده اند و مژده تولّد اين نوزاد را به او داده اند. براي همين بسيار اين پسر را دوست داشت.
🍃در مدرسه جزو #نوابغ بود. در #تحصيل و #تهذيب و #ورزش از همه جلوتر بود.
🍃در جبهه نيز كارهاي او فوق العاده بود. بچه هاي اطلاعات عمليات اين موضوع را به خوبي تأييد مي كنند. طرحهاي او در شلمچه بسيار عجيب بود. دشمن را گمراه مي كرد ... مسئول تيم شناسايي و اطّلاعات تيپ قائم(عج الله) بود.
📖دلنوشته هاي او شاهكار ادبي است. آخرين متن خود را براي عيد قربان سال ۱۳۶۷ نوشت! همان روزي كه #قرباني حضرت حق شد.
🍃در عمليات #مرصاد كاري كرد كه تحسين شهيد صيّاد را نيز در برداشت. شهيد رضا نادري #اولين كسي بود كه تنگه مرصاد را بست و منافقين را غافلگير كرد.
🕊از همان نقطه هم به سوي آسمان پرواز كرد...
#سالروز_عملیاتمرصاد
#سالروز_شهادت_شهیدنادری
#هدیهبهروحمطهرشهداصلوات✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☀️ #حــدیث_روز
🔔 کلیدهای سعادت دنیا و آخرت✨♥️
✅ امام علی علیه السلام:
هيچ شفيعى نجات بخشتر از #توبه،
هيچ گنجى بىنياز كنندهتر از #قناعت
و هيچ سرمايهاى براى از بين بردن فقر بهتر از #رضا به مقدار حاجت نمىباشد...
📙 حکمت 371 نهج البلاغه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم 📖
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
9⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ونهم
📖صدای خانم نصیری را شنیدم. بیدار شده بودند. اشکم را پاک کردم😢 و در زدم. انقدر به این طرف و ان طرف تلفن کردم تا مکان #تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم. هدی را فرستادم مدرسه، زنگ زدم☎️ داداش رضا و خواهر هایم بیایند. محمدحسن و هدی را سپردم به #رضا، میدانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او ارام تر است.
📖سوار ماشین🚙 اقای نصیری شدم. زهرا و شوهر خواهرم اقا نعمت هم سوار شدند، عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ ارام اقا نعمت و اقای نصیری با هم را میشنیدم و صدای زنگ موبایل هایی📱 که خبر ها را رد و بدل میکرد. ساعت ماشین #ده_صبح را نشان میداد. سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده.
📖کم کم سر وصدای ماشین خوابید. #محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی🐎 را گرفته بود و به دنبال خودش میکشید، روی اسب #ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می امد؛ مظلوم و خسته😢
📖-ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این #بچه پیاده است؟ بلند شو
محسن انگشتش را گذاشت روی بینی. زهرا دستم را گرفت"چی شده شهلا‼️"
بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود. صدای اقا نعمت را میشنیدم که حالم را میپرسید. #زهرا را میدیدم که شانه هایم را میمالید. خودم را میدیدم که نفسم بند امده و چانه ام میلرزد😭
📖هر طرف ماشین را نگاه میکردم #چشمهای خسته ی ایوب را میدیدم. حس میکردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم، تک و تنها👤 و بی کس با چشم های خسته ای ک نگاهم میکند. قطره های اب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: شهلا خوبی⁉️ تو را بخدا ارام باش.
📖اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد.
_ایوب رفت، من میدانم😭 #ایوب تمام شد
برگه امبولانس🚑 توی پاسگاه بود. دیدمش رویش نوشته بود #اعلام_مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh