🌹همــســر شــهیــد نــعـمــایــے: به همراه آقا مهدی رفته بودیم دریا، ریحانه با داخل آب میرفت ولی مهرانه چون کوچک تر بود، میترسید.... داخل مجتمع لب اسکله روی صندلی نشسته بودیم و من شروع کردم به گرفتن از آقا مهدی و بچه ها ... که آقا مهدی گفت: بگیر که فکر کنم این عکس بشه. بهش گفتم: آخه چرا این حرف میزنی گفت: آخه شهید بیضایی و شهید باغبانی با بچه هاشون لب همین دریا عکس دارند. توی نماز خونه هم عکسشون زدن، شما هم از من و بچه ها عکس بگیر بدین بعد شهادتم عکس رو اینجا بزنن. دیگه من رفتم تو خودم، آخه خیلی بودیم، میگفتیم و میخندیدیم که آقا مهدی این حرف رو گفت.... یهو دیدم آقا مهدی شروع کرد به بلند خندیدن و گفت: بابا ما کجا و شهادت کجا ؟! حالا شما عکست رو بگیر... منم اون روز کلی عکس گرفتم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh