9⃣9⃣0⃣1⃣
#خاطرات_شهدا🌷
✍دوست شهید نوری:
💠توجه و عنایت شهید به دوستش
🌺🍃یک روز قبل از
#سالگرد شهادت بابک بود..هرطور برنامه ریزی📋 میکردم نمیتونستم خودم را به مراسم برسانم..از این که کارهام
#پیچیده شده بود خیلی ناراحت بودم.😔به خودم میگفتم شاید بابک
#دوست ندارد به مهمونیش برسم.
🌺🍃 شب 🌙موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:خیلی بی
#معرفتی ، دلت نمیخواهد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم 😢ولی بابک خیلی دوستت دارم هرچند ازت
#دلخورم.توی همین فکر ها بودم که خوابم برد.😴خواب بابک را دیدم:
#بهت زده شده بودم زبانم بند امده بود..بابک خونه🏡 ی ما بود.
🌺🍃میخندید میگفت: چرا ناراحتی⁉️گفتم:بابک همه فکر میکنن تو
#مُردی.گفت: نترس، اسیر شده بودم ازاد شدم.☺️
با
#هیجان بغلش کرده بودم به خانوادم میگفتم: ببینید بابک نمرده..اسیر بوده.😍بابک گفت: فردا بیا مهمونیم..گفتم : چه
#مهمونی؟!گفت: جشن سالگرد ازادیم..گفتم : یعنی چی❓
🌺🍃گفت:جشن ازادیم از اسارت این دنیا.🌏بغضم گرفت شروع به
#گریه کردم..از شدت اشک صورتم خیس شده بود از
#خواب بیدار شدم..با چشمام پر از اشک😭 نماز صبح خوندم..برخلاف🔁 انتظار تمام مشکلات حل شد
#ونفهمیدم چطوری رسیدم به سالگرد بابک.گفتم بابک خیلی مردی.👌
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh