🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷 #خاطره_از_شهید_حمید_سیاهکالی 🕊🌺 او رفت و من جا ماندم... اصلا باور نمیکردم این ق
‌ 5⃣2⃣1⃣ 🌷 💠خاطره ای از 🌹 🔹شب آخر به همسرم گفتم گرچه نمی‌دانم زمان عملیات چه شبی است؛ اما بنشین تا برایت حنا ببندم، 🔸روی مبل کنار بوفه نشست و موها، محاسن و پاهایش را حنا بستم. 🔹مسواکش را که دیگر لازم نداشت، بیرون انداخت و مسواک دیگری برداشت؛ 🔸اما من مسواک قبلی‌اش را برداشتم و گفتم می‌خواهم یادگاری بماند، گاهی انگار برخی احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی می‌دهند. 🔹تا صبح خوابم نمی‌برد و به همسرم که خوابیده بود، نگاه می‌کردم تا ببینم نفس می‌کشد، ساعت ۴ بامداد صبحانه آماده کردم و وقت رفتن، سه بار در کوچه به پشت سرش نگاه کرد، 🔸چهره خندانش را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh