eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفى_كتاب 1 📕برشی از کتاب : 🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ 🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، 🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه 🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من! 📕کتاب سراسر عاشقانه رو حتما مطالعه بفرمایید. ♥️ ⃟ ⃟ 🥀شهید مدافع حرم روح شهدا صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰هر وقت حمید آقا از برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سینه بزن...سینه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد😊 و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه. 🔰بعد که میرفتیم منزل🏡 به من میگفتن شما نگو سینه نزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه❌ 🔰بعد شهادت وقتی رفتم تعجب کردم.آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـش های💥 ریز و درشت که باعث شده بود به برسه مثل حضرت عباس(ع) ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!!!! 🔰وقتی دیدم یاد حرفش افتادم. دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم میزنه⁉️ولی قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود. اربا اربا بود😔 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داداش حمید شهیدم خوش بحالت که مدافع حریم خانوم حضرت زینب (س) شدی🥺❤ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸کتاب رو خانمم قبل محرم میخوند، میگفت خیلی قشنگه😍 امسال برای اولین بار رفتیم کربلا، قبل از برگشتن از کربلا رفتیم از امانت داری کیفمون💼 رو بگیریم 🔹خانمم رو به ضریح شد و گفت از طرف "السلام علیک یا حضرت ابوالفضل". بهش گفتم، تویه این و خستگی، این بنده خدا چرا اومد تویه ذهنت⁉️ 🔸گفت: نمیدونم یهو یادم افتاد💬 بعد که کیفمونو گرفتیم که بیایم سمت خیابون ، آدرس رو قاطی کردیم. گفتم: بزار یه موکب هست از اونجا بپرسیم، رفتم دیدم دارن فارسی حرف میزنن خوشحال شدم😃 🔹بهم گفت بیا این دوتا غذا🍲 با ته دیگ سفارشی. گفتم دمت گرم، یهو اومد بهم گفت نگاه کن نگاه کن اسم موکبه رو با عکسشو. عکسشو که دیدم لرز به تنم افتاد💓 . این همه آدم این همه موکب چرا باید 10دقیقه⌚️ قبلش به این شهید سلام داده✋ باشیم و الان این اتفاق بیوفته بدرقه ی خیلی باحالی داشت ازمون و و خاطره خیلی قشنگی بود♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸همیشه وقتی در کارهای منزل کمکم می‌کرد از او می‌کردم اما می‌گفت این حرف‌های یڪ همسر به همسرش نیست😉 شما باید بھترین دعا را در حق من کنید، باید دعا کنید 🔹اوایل من از گفتن این دعا می‌کردم و دلم نمی‌آمد اما آنقدر اصرار می‌کردند، تا من مجبور می‌شدم دعا کنم🤲 شهید شود اما از ته دل راضی نبودم😢 همسرشھید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به قولِ حاج حُسین یڪتا : داری یه رفیقِ خوب کھ تو میدونِ مینِ گناه دستتو بگیره ، و نذاره کھ به گناه بیوفتی؟!✨ 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️🍃 📖براےاینکه گناهی ناخواسته صورت نگیره با پیشنهاد داماد ، تصمیم گرفته بودند که سه روز،روزه بگیرند که مقام معظم رهبری درباره تصمیم شون می فرماید :به نظر من این را باید ثبت گردد که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد. به خدا متوسل میشوند. سه روز روزه میگیرند. 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ادمین نوشت 🌺دوستان سلام✋ از شما به خاطر اینکه همچنان همراهمون هستین، سپاسگزاریم🙏🌸 💢خاطرات بسیار زیادی از دفاع مقدس و مدافعان حرم به خصوص شهدای شاخص🌷 در کانال گذاشته شده که میتونید با جستجوی اسم شهید، در کانال شهید نظرزاده، به خاطراتشون دسترسی پیدا کنید و مطالعه نمایید. ⭕️«به عنوان مثال: با جستجوی هشتگ در کانال شهید نظرزاده، میتونید خاطرات شهید باکری رو مطالعه نمایید👌» 💢چند از هشتگ اسم شهدا که در کانال میتونید جستجو نمایید👇 ( ) ( ) ( ) ( ) ( ) 🌷و بیش از صد و پنجاه شهید دیگر🌷 💢چند نمونه از هشتگ های و که در کانال استفاده شده👇👇 (1200 مورد) (110 قسمت) (100 مورد) (12 قسمت) (10 قسمت) (9 قسمت) (6 قسمت) ( در 8 گام به همراه توضیح کامل) (بیش از 100 مورد) (117 قسمت) (57 قسمت) و (75 قسمت) (61 قسمت) (16 قسمت) (51 قسمت) (87 قسمت) (امام مهدی در قرآن) (16 قسمت) (بیش از 170 قسمت) ( 36 قسمت) (104 قسمت) (9 قسمت) (13 قسمت) (17 قسمت) (17 قسمت) (12 قسمت) (10 قسمت) (22 قسمت) ؟ (8قسمت) 💢رمان👇👇 (شهید ایوب بلندی) (شهید منوچهر مدق) ⭕️برای دسترسی به این مطالب های بالا👆👆 رو در کانال جستجو نمایید. ♨️استفاده و کپی از شهید نظرزاده در گروه ها و کانال های دیگه با ذکر مانعی ندارد😊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
با همسرشون قرار گذاشته بودند هر چی امام خامنه ایی بگن همونو انجام بدن،مثلا امام خامنه ایی فرمودند ملاک حرام و حلال نشان دادن در رسانه نیست،بنابراین هر برنامه و موسیقی گوش نمیدادندو شاید گاهی دیدن کارتون را اصلح میدانستند چون حداقل گناه چشم و دل به وجود نمیاورد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ‌‌‎‎‎
●بعد از نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا(س) را می‌گفت. هنگام ذکر هم انگشت‌هایش را فشار میداد و در جواب چرایی این کار می‌گفت بندهای انگشت‌هایم را فشار می‌دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته‌ام. ●از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت میشد سعی می‌کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می‌گفت: «دلم می‌خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.» 🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
●بعد از نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا (س) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چرایی این کار می گفت بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام. ● از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.» 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
«یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار»‌ معمولاً عصرها به سر مزارش می‌رفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق‌هق گریه‌هایش امان نمی‌داد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری می‌ذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم می‌فهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.» ‌ برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»‌ 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh