🌷
#طنز_جبهه 0⃣4⃣
🔹
#شلمچه بودیم!
آتش
#دشمن سنگین بود و همه جا
#تاریک تاریک. بچه ها همه کُپ کرده بودند به سینه ی خاکریز.
🔸دور
#شیخ_اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از
#خاکریز اومدند پایین و داد زدند: ( الایرانی! الایرانی!) و بعد هر چی
#تیر داشتند ریختند تو آسمون.
🔹نگاشون می کردیم که اومدند نزدیک تر داد زدند: (القم! القم، بپر بالا.) صالح گفت: (
#ایرانیند! بازی درآوردند!) عراقی با
#قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت: ( الخفه شو! الید بالا!) نفس تو
#گلوهامون گیر کرد. شیخ اکبر گفت: نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند.
#خلیلیان گفت: صداشون ایرانیه.
🔸یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت: (رُوح! رُوح!) دیگری گفت: (اقتلوا کلهم جمیعا.) خلیلیان گفت:بچه ها میخوان
#شهیدمون کنن و بعد
#شهادتین رو خوند.
🔹دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن و
#هلمان دادن که ببرندمون طرف
#عراقیا.
🔸همه
#گیج و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که یهو صدای حاجی اومد که داد زد: ( آقای شهسواری!حجتی! کدوم گوری رفتین؟!)
🔹هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی از عراقیا
#کلاشو برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد: ( بله حاجی! بله! ما اینجاییم.) حاجی گفت: (اونجا چیکار میکنین؟) گفت: (چندتا عراقی
#مزدور دستگیر کردیم.) زدن زیر
#خنده و پا به
#فرار گذاشتن!
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh