eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
•🍃♥️🍃• تمام هایم را نذر کرده ام تا تــ🌷ــو همان باشی که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا عطر ام رابه باد🍃می سپارد ... 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ چون تشنه به آب💧 ناب دل می بندم بر ی ماهتاب دل می بندم ای روشنی تمام تا ظهر چون به آفتاب☀️ دل می بندم 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃 🔰از زبان خواهران شهید: ویژگی بارز شوخ طبعی و شیطنت‌های او بود؛ در تمام شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند 👌 🌻تمام خاطرات ما از محمد به و شادی است؛ حتی به گونه‌ای شده که وقتی بر سرمزار محمد می‌رویم شروع به گریه 😭کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنت‌هایش، گریه‌مان ناخودآگاه بند می‌آید و با شادی به خانه🏡 باز می‌گردیم.✅ 🌾با این که دوستانش 👥و هم‌محلی‌هامان شبیه به او نبودند اما محمد در ، رفتار و درس به هیچ عنوان از آن‌ها تاثیر نمی‌گرفت و در درس‌هایش بسیار موفق و نمره‌های خوبی را کسب می‌کرد. 🦋او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به ‌جز محمد. 🌷او متعلق به نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک می‌کرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر می‌رسید و در عوض تمام کمک‌هایش هیچ انتظاری از ما نداشت.❌ 🥀محمد ارادت ویژه‌ای به (ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد می‌شد✔️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
هایت سرچشمه یِ ست ... که میخندی...😃 مُردن برایم می شود ،مثلِ آب 💧خوردن... 🌷 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️✨❄️✨❄️✨❄️ 💥مــا عقب #ماندگـان عصــر هـوس چیزی از عاشقانه 💞هایت نمیفهمیم ☄اینجا هرچیزی #بی رنگ از
6⃣9⃣2⃣1⃣🌷 ♦️ویژگی بارز شوخ طبعی او بود؛ در تمام شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند. تمام خاطرات ما از محمد حسن به 😃و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند. 🔷تمام عکسهایی🖼 که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده ♦️او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ⏰ که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش👫 در پارک بازی میکنند. 🔷محمد حسن ارادت ویژه‌ای به فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.⚡️ 🌾 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 3⃣6⃣ 💢سر به 🌫 بلند مى کند و مى گوید:_خدایا پناه بر تو از شر دشمنان اهل بیت ، گواه باشد که من از آل محمد مى جویم.سپس صورت اشکبارش را بر پاهاى امام مى گذارد و مى پرسد:_آیا راهى براى توبه و بازگشت هست ؟امام مى فرماید: آرى ، خداوند توبه پذیر است. پیرمرد که انگار از یک کابوس وحشتناك شده است و جان و جوانى اش را دوباره پیدا کرده ، 🖤 را به زمین مى اندازد و همچون جنون زده ها مى دود و فریاد مى کشد:_مردم ! ما فریب خوردیم. اینها نیستند. اینها پیامبرند، اینها؛ دشمنان خدایند، دشمن خداست. آن پیامبرى که در اذانها شهادت، به رسالتش مى دهید، پدر اینهاست. توبه کنید! جبران کنید! برگردید! که از لحظاتى پیش ، کمر به قتل پیرمرد بسته و به او پرداخته ، اکنون به پیرمرد مى رسد و با شمشیرى میان سر و بدن او فاصله مى اندازد،... 💢آنچنانکه پیرمرد چند گامى را هم بى سر مى دود و سپس بر زمین مى افتد.... مردم، مردمى که شاهد این صحنه بوده اند، بیش از آنکه و متنبه شوند، مرعوب و مى شوند.بیش از این ، نگاه داشتن کاروان مصلحتنیست... کاروان را در زیر بار سنگین به سمت قصر یزید، حرکت مى دهند ، همه اعیان و و بزرگان و و و را براى شرکت در این جشن بزرگ دعوت کرده است... 🖤 را به انواع زینتها و گوناگون تدارك دیده است . پیداست که یزید به زندگى خود، دست یافته است.... یزید به هنگام شنیدن خبر ورود کاروان سرها و اسرا، در حین مستى وسرخوشى، ناگهان ناله شوم کلاغها را مى شنود و با خود آنچنان که دیگران بشنوند، زمزمه مى کند: _در این هنگام که محمل شتران رسید و آن خورشیدها بر تل جیران# درخشید، ✨کلاغ 🦅ناله کرد و من گفتم : 💢 چه ناله کنى ، چه نکنى ، من طلبم را وصول کردم و به آنچه مى خواستم رسیدم.هم اکنون نیز، با و تبختر بر تخت تکیه زده است و ورود کاروان شما را مى کند.... او که خود را براى این کاروان و دم و دستگاه خود به کار گرفته است،... اکنون به تماشاى و خود و و خوارى نشسته است. همه اهل کاروان را از بزرگ و کوچک ، با به یکدیگر بسته اند. 🖤یک سر طناب را برگردن سجاد افکنده اند و سر دیگر را به بازوى تو بسته اند.... طناب دیگر از بازوى تو به دستهاى سکینه... و طناب دیگر و دست دیگر و بازوى دیگر... و اهل کاروان به گونه اى به هم شده اند.... که اگر کسى و یا برود، را با خود و اسباب و شود.... به مجلس، رو مى کند و به یزید و با لحنى آمیخته از و و مى گوید: _✨اى یزید! گمان مى کنى که اگر رسول خدا ما را در این حال ببیند، چه مى کند⁉️ 💢با همین امام ، حال مجلس مى شود.... یزید فرمان مى دهد... که بند از دست و پاى شما و غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام ، باز کنند.... یزید در دو سوى خود امرا و بزرگان را نشانده است....براى شما جایى درست مقابل خویش ، تدارك دیده است.... و سرها را در طبقهایى پیش روى خود چیده است.... و تا مى توانند مى برند... و به درون هم مى خزند... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸 آمد و 🍃خاطرات شادت اینجاست 🌼عطر تن و 🍃 های نابت👌اینجاست 🌸🍃در باورِ من نیست دیگر 🌼تصویرِ رخِ 🍃پُر تب و تابت💗 اینجاست 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃• تمام هایم را نذر کرده ام تا تــ🌷ــو همان باشی که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا عطر ام رابه باد🍃می سپارد ... 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃• تمام هایم را نذر کرده ام تا تــ🌷ــو همان باشی که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا عطر ام رابه باد🍃می سپارد ... 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃 ویژگی بارز شوخ طبعی او بود؛ در تمام شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند 👌 🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند. 🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔 🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند. 🥀محمد حسن ارادت ویژه‌ای به فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
محال است بزند و حال دلم عوض نشود 😍 اش انگار فرق دارد نه با دهان،که از عمق می خندد با تما وجود و از ته قلبش♥️ از عمق چشمانی که پر از و از ته قلبی که در آن خانه کرده ‌ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁•🌼•🌹•🌼•🍁 جا نمیشود✘ این ها در قاب هیچ پنجره ای تمام دوربین ها 📸 را عاشــ♥️ـق کرده است 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh