•🍃♥️🍃•
تمام #خنده هایم را نذر کرده ام
تا تــ🌷ــو همان باشی
که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا
عطر #دستهایت
#دلتنگی ام رابه باد🍃می سپارد ...
#شهید_میثم_علیجانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
چون تشنه به آب💧 ناب دل می بندم
بر #خنده ی ماهتاب دل می بندم
ای روشنی تمام تا ظهر #ظهور
چون #صبح به آفتاب☀️ دل می بندم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃
🔰از زبان خواهران شهید:
ویژگی بارز #محمدمهدی شوخ طبعی و شیطنتهای او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد به #خنده و شادی است؛ حتی به گونهای شده که وقتی بر سرمزار محمد میرویم شروع به گریه 😭کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنتهایش، گریهمان ناخودآگاه بند میآید و با شادی به خانه🏡 باز میگردیم.✅
🌾با این که دوستانش 👥و هممحلیهامان شبیه به او نبودند اما محمد در #اخلاق، رفتار و درس به هیچ عنوان از آنها تاثیر نمیگرفت و در درسهایش بسیار موفق و نمرههای خوبی را کسب میکرد.
🦋او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و #هیچکدام از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به جز محمد.
🌷او متعلق به #خانواده نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک میکرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ #هماهنگی و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر میرسید و در عوض تمام کمکهایش هیچ انتظاری از ما نداشت.❌
🥀محمد ارادت ویژهای به #امام_رضا (ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد میشد✔️
#شهید_محمدمهدی_فریدونی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#خنده هایت
سرچشمه یِ #خوشبختی ست ...
#وقتی که میخندی...😃
مُردن برایم می شود ،مثلِ آب 💧خوردن...
#شهید_ابراهیم_رشید🌷
#سلام_صبـحتون_شهـدایـی🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️✨❄️✨❄️✨❄️ 💥مــا عقب #ماندگـان عصــر هـوس چیزی از عاشقانه 💞هایت نمیفهمیم ☄اینجا هرچیزی #بی رنگ از
6⃣9⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
♦️ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند.
تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده 😃و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🔷تمام عکسهایی🖼 که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده
♦️او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر #ساعتی⏰ که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش👫 در پارک بازی میکنند.
🔷محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.⚡️
#شهید_محمدحسن_دهقانی🌾
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣6⃣#قسمت_شصت_وسه
💢سر به #آسمان🌫 بلند مى کند و مى گوید:_خدایا پناه بر تو از شر دشمنان اهل بیت ، گواه باشد که من از #دشمنان آل محمد #بیزارى مى جویم.سپس صورت اشکبارش را بر پاهاى امام مى گذارد و مى پرسد:_آیا راهى براى توبه و بازگشت هست ؟امام مى فرماید:
آرى ، خداوند توبه پذیر است.
پیرمرد که انگار از یک کابوس وحشتناك #بیدار شده است و جان و جوانى اش را دوباره پیدا کرده ،
🖤#عصایش را به زمین مى اندازد و همچون جنون زده ها مى دود و فریاد مى کشد:_مردم ! ما فریب خوردیم. اینها #دشمنان #خدا نیستند. اینها #اهلبیت پیامبرند، #قاتلین اینها؛ دشمنان خدایند، #یزید دشمن خداست. آن پیامبرى که در اذانها شهادت، به رسالتش مى دهید، پدر اینهاست. توبه کنید! جبران کنید! برگردید! #مامورى که از لحظاتى پیش ، کمر به قتل پیرمرد بسته و به #تعقیب او پرداخته ، اکنون به پیرمرد مى رسد و با #ضربه شمشیرى میان سر و بدن او فاصله مى اندازد،...
💢آنچنانکه پیرمرد چند گامى را هم بى سر مى دود و سپس بر زمین مى افتد....
مردم، مردمى که شاهد این صحنه بوده اند، بیش از آنکه #هشیار و متنبه شوند، مرعوب و #وحشتزده مى شوند.بیش از این ، نگاه داشتن کاروان مصلحتنیست... کاروان را در زیر بار سنگین #نگاهها به سمت قصر یزید، حرکت مى دهند
#یزید، همه اعیان و #اشراف_شام و بزرگان #یهود و #نصارى و #سران_بنى_امیه و #سفرا را براى شرکت در این جشن بزرگ دعوت کرده است...
🖤#قصر را به انواع زینتها #آراسته و #شرابهاى گوناگون تدارك دیده است . پیداست که یزید به #بزرگترین_پیروزى زندگى خود، دست یافته است....
یزید به هنگام شنیدن خبر ورود کاروان سرها و اسرا، در حین مستى وسرخوشى، ناگهان ناله شوم کلاغها را مى شنود و با خود آنچنان که دیگران بشنوند، زمزمه مى کند: _در این هنگام که محمل شتران رسید و آن خورشیدها بر تل جیران# درخشید، ✨کلاغ 🦅ناله کرد و من گفتم :
💢 چه ناله کنى ، چه نکنى ، من طلبم را وصول کردم و به آنچه مى خواستم رسیدم.هم اکنون نیز، با #غرور و تبختر بر تخت تکیه زده است و ورود کاروان شما را #نظاره مى کند.... او که #همه_تلاش خود را براى #تحقیر این کاروان و #تعظیم دم و دستگاه خود به کار گرفته است،... اکنون به تماشاى #شکوه و #عزت خود و #خفت و خوارى #کاروان نشسته است.
همه اهل کاروان را از بزرگ و کوچک ، با #طناب به یکدیگر بسته اند.
🖤یک سر طناب را برگردن سجاد افکنده اند و سر دیگر را به بازوى تو بسته اند.... طناب دیگر از بازوى تو به دستهاى سکینه... و طناب دیگر و دست دیگر و بازوى دیگر... و #همه اهل کاروان به گونه اى به هم #وصل شده اند....
که اگر کسى #کندتر و یا #تندتر برود، #دیگران را با خود #به_زمین_بیفکند و اسباب #خنده و #مضحکه شود....
#به_محض_ورود به مجلس، #امام رو مى کند و به یزید و با لحنى آمیخته از #شکوه و #اعتراض و #توبیخ مى گوید:
_✨اى یزید! گمان مى کنى که اگر رسول خدا ما را در این حال ببیند، چه مى کند⁉️
💢با همین #اولین_کلام امام ، حال مجلس #دگرگون مى شود.... یزید فرمان مى دهد... که بند از دست و پاى شما و غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام ، باز کنند.... یزید در دو سوى خود امرا و بزرگان را نشانده است....براى شما جایى درست مقابل خویش ، تدارك دیده است.... و سرها را در طبقهایى پیش روى خود چیده است.... #دختران و #زنان تا مى توانند #به_هم #پناه مى برند...
و به درون هم مى خزند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌸 #صبح آمد و
🍃خاطرات شادت اینجاست
🌼عطر تن و
🍃 #خنده های نابت👌اینجاست
🌸🍃در باورِ من نیست #نباشی دیگر
🌼تصویرِ رخِ
🍃پُر تب و تابت💗 اینجاست
#شهید_محسن_حججی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃•
تمام #خنده هایم را نذر کرده ام
تا تــ🌷ــو همان باشی
که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا
عطر #دستهایت
#دلتنگی ام رابه باد🍃می سپارد ...
#شهید_میثم_علیجانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•🍃♥️🍃•
تمام #خنده هایم را نذر کرده ام
تا تــ🌷ــو همان باشی
که صبـ☀️ـح یکی از روزهای خدا
عطر #دستهایت
#دلتنگی ام رابه باد🍃می سپارد ...
#شهید_میثم_علیجانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.
#شهیدروحانی_محمدحسن_دهقانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
محال است #لبخند بزند
و حال دلم عوض نشود 😍
#خنده اش انگار فرق دارد
نه با دهان،که از عمق #چشمانش می خندد
با تما وجود و از ته قلبش♥️
از عمق چشمانی که پر از #مهربانیست
و از ته قلبی که #خدا در آن خانه کرده
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁•🌼•🌹•🌼•🍁
جا نمیشود✘
این #خنده ها
در قاب هیچ پنجره ای
#خنده_هایت
تمام دوربین ها 📸
را عاشــ♥️ـق کرده است
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh