2⃣3⃣2⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔸از
#مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد👋 و از همه
#حلالیت طلبید.
🔹قرار بود فردا با دوستانش
#عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به
#گلستان شهدا🌷، سر قبر
#شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
🔸دو تن دیگر از
#دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید 👀که ما از آنها بی خبر بودیم.
🔹رفت سراغ
#مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را
#دفن_نکند.
🔸ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید🕊 آوردند و گفتند میخواهیم اینجا
#دفن کنیم.
🔹
#محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :
شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.
♦️همانطور هم شد و محمد در
#کنار سید رحمان
#دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــــی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh