3⃣5⃣2⃣ 🌷 🔰زمانی که ، فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا شهردار بود . 🔰روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد⛈ ، در بعضی نقاط سیل آمده است . مهدی گروه های امدادی🚑 را اعزام کرد وخود هم به کمک زدگان شتافت . 🔰 در کنار خانه ای🏡 ، پیرزنی به شیون نشسته بود ، وارد خانه اش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود ، در میان جمعیت ،چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار می کرد . 🔰 به مهدی گفت : «خدا عوضت بدهد ، مادر ، خیر ببینی ، نمی دانم این فلان فلان شده کجاست ، ای کاش یک جو از شما را داشت» . . . و مهدی فقط لبخند می زد😅 . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh