◻️باهم مشرف شدیم به حج؛ هرکدام توی کاروانی مسئولیت داشتیم. محل اسکان حاجی به مسجدالنبی نزدیکتر بود. شب ها که کارهایم تمام میشد، میرفتم سراغش. آن موقع ها ساعت یازده شب درهای مسجد النبی را می بستند. نیمه های شب،دوتایی راه می افتادیم سمت مسجد. یکی دو ساعتی منتظر می ایستادیم ونگاهمان را گره می زدیم به گنبد خضرای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم )تا شرطه ها بیایند درها را باز کنند. من و حاجی جزو اولین نفراتی بودیم که می رسیدیم به روضه منوره. چه شب هایی که نافله مان را در جوار روضه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )خواندیم. سال ۷۱؛اوج گرمای عربستان بود.روزها پیگیر کارهایی بودیم که بهمان محول شده بود. گرمای صحرای عرفات،نفست را می بُرید،هلاک یک لیوان آب خنک بودیم،اما حاجی عهد کرده بود که با زبان روزه وارد صحرای عرفات شود. ◾️راوی:حاج محمود خالقی 🆔 @ShamimeOfoq