مرداب‌جان! هرچند اکنون غرق در اویی فردا نمی‌ماند برایت جز پرِ قویی فرقی برای او ندارد بستر عشقش پهنای دریایی‌ست یا باریکه‌ٔ جویی قشلاق دلچسب تو را از یاد خواهد برد! دلخوش نشو هرگز به قوی ماجراجویی تو آن مسافرخانه‌ٔ دنجی که آدم‌ها در تو می‌آسایند دور از هر هیاهویی باز است آغوش نجیبت رو به قایق‌ها تا پشت سر بگذاردت هربار پارویی..! از رهگذرها غیر اندوهی نمی‌ماند از خرمن گل‌های باد آورده جز بویی! دریاب آن‌ها را که عمری با تو می‌مانند نیلوفرانت را نرنجانی سرِ مویی..! @shearvdastan