eitaa logo
شعر و داستان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
30 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
روشن نمی‌شود به چراغی جهان، ولی یادآور حقیقت پیدای نور باش @shearvdastan
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم‌تحمل ساختند... @shearvdastan
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم که تو از دوری خورشید چه‌ها می‌بینی تو هم ای بادیه‌پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی @shearvdastan
کار دیگری نداریم من و خورشید برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم هر صبح...! @shearvdastan
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت… غیر از تو من به هیچکس انگار هیچوقت… اینجا دلم برای تو هِی شور میزند از خود مواظبت کن و نگذار هیچوقت… اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمیشود، اخبار هیچوقت… حیفند روزهای جوانی، نمیشوند این روزها دو مرتبه تکرار هیچوقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بوده ام برات سزاوار؟… هیچوقت! بگذار من شکسته شوم تو صبور باش جوری بمان همیشه که انگار هیچوقت… @shearvdastan
جمعه تکرارِ حدیثِ حالِ نامعلومِ ماست ! @shearvdastan
دل می ستاند از من و جان می دهد به من آرام جان و کام جهان می دهد به من @shearvdastan
باز هم جمعه رسیده است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا درد هجران تو را نیست طبیبی لازم تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا از تو ای قبله ی حاجات  ِهمه می خواهم که دعا بر فرج خود بنمایی آقا شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا من نبینم که چنین غرق جفایی آقا من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا همه ی عمر  ِتو در غربت  ِجانکاه گذشت بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا روز جمعه ست،دوباره دل تو عاشوراست باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا روز جمعه شده و باز تو یاد داغ  ِ غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از روضه ی بزم می  ِشام بلایی آقا گفت زینب: لب  ِ زخم تو نمی خواهد چوب من نبینم که تو در طشت طلایی آقا علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @shearvdastan
حالِ دلسوخته‌ی عشق کسی میداند که به دل زخمِ تو را در عوضِ مرهم زد @shearvdastan
مهم نیست تا کجا فرار کنی، فاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت مطمئن نیستی، که طوفان واقعاً تمام شده باشد. اما یک چیز مسلم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی، که قدم به درون طوفان گذاشت… کافکا در کرانه📚 @shearvdastan
زندگی تلخ است؛ از وقتی که رفتی، تلخ‌تر @shearvdastan