در کوله بارم ، توشه ی راهی به جز غم نیست الحمدلله آنچه را اندوختم ، کم نیست دنیا خودش روی هوا مانده ست ، این یعنی؛ جاپای من آنقدرها هم سفت و محکم نیست راز دلم را شعرهایم برملا کردند وقتی که حتی یک نفر در خانه محرم نیست خون جگر بر روی هر زخم زبان خوردم درد مرا جز درد های تازه ، مرهم نیست باید بسازم با " گناهی " که نکردم ، چون تغییر این تقدیر ، دیگر دست " آدم " نیست #حسن_رحمانی_نکو #ارسالی @shearvdastan

ده فصل رساله شده در باب تو از بس موی تو برای فقها مسئله ساز است ‌... #حسن_رحمانی_نکو #شب_نوشت @shearvdastan

کام من، تلخ تر از قهوه ی قاجاری هاست جبر تو، ساده ترین حالت ناچاری هاست اسم تو روی لبم بود که ترکم کردی دوستی با رقبا، عادت سیگاری هاست مرد وقتی که هوایی بشود، سالم نیست که زمین گیر شدن، حکمت بیماری هاست اولین خون زمین ریخته، خون عشق است شاید این فلسفه ی خلق خودآزاری هاست دست در جیب، قدم می زنی و میدانم کشف دستان تو انگیزه ی بسیاری هاست با همان پیرهن پاره، شفا داد، عزیز! گاه آزاد شدن، بند گرفتاری هاست رود دریا شدنی نیست، اگر بنشیند لذت وصل، به جان کندن و دشواری هاست #حسن_رحمانی_نکو @shearvdastan

لبهاى ترت، مثل وضو قبل نماز است يعنى كه در آغوش، به لبهات نياز است جايى كه خودش چشمه-شرابست، مسلمان پيداست، تيمّم عملى غيرمجاز است بر عكسِ درِ مسجد و ميخانه، به رويت... آغوشِ منِ بى سر و پا، يكسره باز است ده فصلِ رساله شده در باب تو، از بس موى تو براى فُقَها، مسئله ساز است بايد "بِكِشم" دست به آن؟! يا كه از آن؟! چون اندام تو گنجينه اى از گوهرِ "ناز" است القصّه، تو مجموعه اى از قوس و هلالى طورى كه فقط راهِ دو ابروت، تراز است خلوت بشود جادهء چالوس از اين پس تا منحنىِ خندهء تو چشم نواز است #حسن_رحمانى_نكو @shearvdastan