کویر بود دلم، بی‌عبور و راضی بود که پرغرورترین خاک این اراضی بود همیشه حکم به تنهایی دلم او داد همیشه بین من و عشق، عقل قاضی بود به «آشناشدن» یا «جداشدن» طی شد؟ حساب عمر چه جز پاسخی ریاضی بود هزار بَرده به بازار بُرده این دنیا یکی‌ست آنکه از او برده‌دار راضی بود که غیر دوست بد و خوب هرکه بود نماند که غیر بودن تو هرچه بود ماضی بود @shearvdastan