به محض اینکه بیایی بهار می‌آید و شاخه شاخه گل از لاله‌زار می‌آید به محض اینکه بیایی پرنده می‌خندد و گرگ با سگ چوپان کنار می‌آید به محض اینکه بیایی، برای پابوسی درخت‌های زیادی به بار می‌آید پرندگان مهاجر سرود می‌خوانند و رود خنده‌کنان با سه‌تار می‌آید چقدر رنگ پراکنده ای تو در اشیاء که هرچه سیب به رنگ انار می‌آید به هر کجا که بیایی شراب می‌روید و دسته دسته سپاه خمار می‌آید مسیح پشتِ قدومت پیاده، جان بر کف تو آن نگار که دُل‌دُل سوار می‌آید مرا سریست پر از آه و آرزو، بشکن که در مسیر عبورت به کار می‌آید... @shearvdastan