🔹امسال هم بدون تو...🔹 سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد گیسوی مادر از غم بابا سپید شد امروز هم نیامد و غم، خانه را گرفت امروز هم دومرتبه باران شدید شد مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت امسال هم بدون تو سالی جدید شد ده سال تیر و آذر و اسفند و... خون دل تا فاو و فکّه رفت ولی ناامید شد ده سال گریه‌های مرا دید و بغض کرد حرفی نزد، نگفت چرا ناپدید شد ده سال رنگ پنجره‌های اتاق من هم‌رنگ چشم‌های سیاه سعید شد بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج مادر نگفته بود که بابا شهید شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3079@ShereHeyat