💠 توجه به پیوندهای تاریخی و اعتقادی می‌آید از سمتِ غربت، اسبی که تنهای تنهاست تصویرِ مردی که رفته‌ست، در چشم‌هایش هویداست یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودی امّا فرازی که بشکوه، امّا فرودی که زیباست در عمق یادش نهفته‌ست، خشمی که پایان ندارد در زیر خاکستر او، گل‌های آتش شکوفاست در جانِ او ریشه کرده‌ست، عشقی که زخمی‌ترین است زخمی که از جنس گودال، امّا به ژرفای دریاست داغی که از جنس لاله‌ست، در چشم اشکش شکفته‌ست یا سرکشی‌های آتش، در آب و آیینه پیداست هم زین او واژگون است، هم یال او غرق خون است جایی که باید بیفتد از پایْ زینب، همین جاست دارد زبان نگاهش با خود سلام و پیامی گویی سلامش به زینب، امّا پیامش به دنیاست: از پا سوار من افتاد، تا آن‌که مردی بتازد در صحنه‌هایی که امروز، در عرصه‌هایی که فرداست این اسب بی‌صاحب انگار، در انتظار سواری‌ست تا کاروان را براند، در امتدادی که پیداست 📝 🔹مدح‌پرداز و مرثیه‌سرای آل‌الله(علیهم‌السلام) هم‌زمان با نگریستن از نزدیک به واقعه و با قلم جزئی‌نگارانه، نباید نگریستن از دور و با دید کلی‌نگرانه را فراموش کند. اگر شاعر یک صحنه‌ی خاص از عاشورا مثل بازگشت اسب بی‌سوار به خیمه‌ها را به تصویر می‌کشد، وقتی این تابلو باشکوه‌تر و ژرف‌تر می‌شود که توجه او به نمای کلی کربلا و عاشورا هم باشد و بتواند نهضت حسینی و آرمان‌ها و اهداف و نتایج آن را نیز در این نگاه، هم‌زمان از دور و از نزدیک در برابر دیدگان مخاطب خود به نمایش بگذارد. 🔸در این غزل، استاد مجاهدی با این‌که برگشتن ذوالجناح از سمت گودال را به تصویر کشیده، اما در این تابلو از تصویر شکوهمند کربلا و عاشورا غافل نبوده و فرصت را برای رساندن پیام نهضت حسینی از دست نداده است. اوج زیبایی این تابلو در پیوند دو تفکر بزرگ شیعی، یعنی تفکر عزت‌مدارانه‌ی شهادت و عاشورایی بودن با تفکر امید و انتظار است. پیوندی که در اکثر سروده‌های ایشان مورد توجه و اهتمام است. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat