مانده‌ام نام تو را ای سرِ از ظلم جدا بنویسم زکریا... بنویسم یحیی... مادری باز هم از غصه و اندوه شد آب جان صد مادر بی‌تاب به قربان رباب چشم تاریخ در این برهه به کوچک‌ترهاست کربلا عرصه جولان علی اصغرهاست باید امروز به میدان زد و بر دشمن تاخت جان به کف آمد و در عشق سر از پا نشناخت خصم دانست که ما طایفه از عشق پُریم گر ببرد سرمان را، ز علی دل نبُریم 📝 @ShereHeyat