بیا ای دوست لبخندی بزن بر جام تنهايی بیا بشکن به سنگی شیشه ی ایام تنهايی بیا ساحل نشین ، من غرق در دریای غمهایم غریقم در سکوتِ سرد و نا آرام تنهايی بیا بتهای غم را از خلیل عشق من بشکن بیا بشکن بدینسان هیبت اصنام تنهايی که از داغ محبت آتش در دل فروزان شد نمی دانی چه زجری می کشم هنگام تنهايی درخت شعرِ من خشک است و در باغم نمی آیی بیاشاید بیفتد رعشه بر اندام تنهایی خزانم را بهاران کن بیا در بزم ما بنشین که باشم بار دیگر شاهدِ اتمام تنهای ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری• ┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄   ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ @sherziba110