خاطرهای از
#شهید محمدحسین یوسفاللهی از زبان سردار شهید سلیمانی!
او همان شهیدی است که شهید حاج قاسم سلیمانی، دلباخته او بود و وصیت کرده بود تا پیکرش در کنار مزار او به خاک سپرده شود.
بعد از نماز میخواستم حسینآقا رو ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم. دنبالش فرستادم و داخل سنگر فرماندهی منتظرش ماندم. آمد پیشم! اورکتش روی دوشش بود و جوراب پاش نبود! من نگاه کردم به او؛ شاید منظوری هم از نگاهم نداشتم. خندید! من این خنده در ذهنم باقی مانده.
گفت: میدونم چرا نگاه کردی! از این که اورکتم روی دوشمه و جوراب پام نیست؟
گفت: من داشتم نماز میخوندم با همین حال. گفتند شما کارم دارید . آمدم جورابم را پام کنم، اورکتم را تنم کنم، به خودم گفتم: حسین پسر غلامحسین! تو پیش خدا اینطوری رفتی! پیش فرماندهات اینگونه میروی؟
برشی از کتاب حسین پسر غلامحسین (خاطرات و زندگینامه شهید محمدحسین یوسفاللهی): ۷۸.
♦️ «توحید تشیّع» را دنبال کنید؛
ایتا |
تلگرام |
سروش |
اینستگرام |
توییتر
#متفرقه #کتاب