فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید محمود رادمهر
محل شهادت: خانطومان، حلب، سوریه
آیا میتوان در این گفتگوی کوتاه، کمترین اثری از نفس دید؟
گویی آیینه جان پاکش، فقط خدا را نشان میدهد!
براستی درس توحید میدهد!
او خود، فرمانده است؛ اما خود را بنّا و برادرش را رییس میخواند ...
برشهایی از زندگی این شهید را در اینجا بخوانید!
♦️ «توحید تشیّع» را دنبال کنید؛
ایتا | تلگرام | سروش | اینستگرام | توییتر
#متفرقه
■ توحید تشیع ■
#شهید عباس دانشگر فرزند مومن تولد: 18 اردیبهشتماه 1372 ـ سمنان شهادت: 20 خردادماه 1395 ـ بیست و سه
وصیتنامه کوتاه ولی پُرمعنای #شهید عباس دانشگر
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می آورد، راه درازی را طی می کند تا به آن مقام می رسد اما من چه! سیاهیِ گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر.
من سکون را دوست ندارم، عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم به سمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر می شود، کور می شود، نفـهم می شود، گنگ می شود و باز هم زندگـی میکند. بعد از مدتی مست می شود و عادت می کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
درد را انسان بیهوش نمیکِشد، انسان خواب نمی فهمد، درد را ، انسان با هوش و بیـدار میفهمد. راستی..! دردهایم کو ؟ چرا من بیخیال شده ام ؟ نکند بی هوشم ؟ نکند خوابم ؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد ؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت ؟ آیا مست زندگی نیستیم ؟
خدایا ؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش می شنوم، صدای حرم می آید، گوش عالم کر است. خیام می سوزد اما دلمان آتش نمی گیرد. مرضی بالاتر از این. چرا درمانی برایش جستجو نمی کنیم ؟ روح مان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم.
مرده ام، تو مرا دوباره حیات ببخش
خوابم، تو بیدارم کن
خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س)،
به حرمت نگاه خسته ی زینب (س)،
به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.
عباس دانشگر ـ 95/02/02
بهنقل از http://shahiddaneshgar.ir/
♦️ «توحید تشیّع» را دنبال کنید؛
ایتا | تلگرام | سروش | اینستگرام | توییتر
#متفرقه
خاطرهای از #شهید محمدحسین یوسفاللهی از زبان سردار شهید سلیمانی!
او همان شهیدی است که شهید حاج قاسم سلیمانی، دلباخته او بود و وصیت کرده بود تا پیکرش در کنار مزار او به خاک سپرده شود.
بعد از نماز میخواستم حسینآقا رو ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم. دنبالش فرستادم و داخل سنگر فرماندهی منتظرش ماندم. آمد پیشم! اورکتش روی دوشش بود و جوراب پاش نبود! من نگاه کردم به او؛ شاید منظوری هم از نگاهم نداشتم. خندید! من این خنده در ذهنم باقی مانده.
گفت: میدونم چرا نگاه کردی! از این که اورکتم روی دوشمه و جوراب پام نیست؟
گفت: من داشتم نماز میخوندم با همین حال. گفتند شما کارم دارید . آمدم جورابم را پام کنم، اورکتم را تنم کنم، به خودم گفتم: حسین پسر غلامحسین! تو پیش خدا اینطوری رفتی! پیش فرماندهات اینگونه میروی؟
برشی از کتاب حسین پسر غلامحسین (خاطرات و زندگینامه شهید محمدحسین یوسفاللهی): ۷۸.
♦️ «توحید تشیّع» را دنبال کنید؛
ایتا | تلگرام | سروش | اینستگرام | توییتر
#متفرقه #کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا