▫️ انسان، عزم، جغرافیا
• سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش سوم و پایانی
(
#بازنشر به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی)
✍ حمیدرضا میررکنی
🔸 «اسلام دین افراد مجاهدی است که بهدنبال حقّ و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کنند، چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است»(ولایت فقیه، صفحۀ 10)
🔹 کشف و رعایت مدام شأن انسان در همۀ شئون، پژوهش و مجاهدت اصیلی است که مسلمان از اساس و از آن حیث که مسلمان است، آن را دنبال میکند. جهت تمام احکام و آداب اسلام تدارک زندگیای است که در شأن انسان است؛ و مسلمان، مادامی که در مقام تأسیس چنین زندگانیای باشد، به راستی مسلمان است. مسلمان قد خم نمیکند، بلکه جهت حرکت او اساساً «قدِ آدمیت راستگرداندن» است: «هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند»(همان، صفحۀ 70)
🔸 حالا، انسان مسلمان _ معتقد به اسلام با چنین مختصاتی _ پا به عرصۀ تاریخ گذاشته است. او به عبودیت حق نظر دارد و در این راستا «نفی عبودیت غیر خدا» را پیشه ساخته، به دستور «أنِ اعبُدونی» تن داده و دیگران را هم به این عبودیت دعوت میکند. لازمۀ این نظر داشتن و این دعوت، بیرون آمدن از تمام رقیتها است. او رفتهرفته بندهای رقیت که لازمۀ حضور در جغرافیای سلطهپایۀ پیشین بود را کنار زده، ندای «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» سر داده و حال آمادۀ ساخت جغرافیای خود است؛ جغرافیای مقاومت. فلسطین دقیقاً در میدان جنگ این دو جغرافیاست. در تأسیس این جغرافیای تازه، فلسطین نقطهای تعیینکننده است. فلسطین، امروز حیاتیترین نقطۀ تماس نیروهای وابسته به دو جغرافیای موجود در تاریخ و منطقه است؛ جغرافیای سلطهپایۀ کفر و جغرافیای ایمانی مقاومت.
🔹 پیداست که جهت تمامی نیروهای جغرافیای مقاومت، میباید قدس و آزادی تمام فلسطین باشد. انسان مسلمانِ مقاوم، به آزادی فلسطین نه از آن رو فکر میکند که مسجدالأقصی مقدس است و نه از آن رو که فکر میکند باید دشمنان ستمپیشۀ خدا و خلق را به سزای اعمالشان برساند. بلکه او به آزادی قدس فکر میکند، چون در تمنای یکسره کردن تکلیف جغرافیای کفر است. در میان امت حزبالله تبادری عرفی دربارۀ کلمۀ «نبرد پایانی» وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است. ما وقتی از نبرد پایانی سخن میگوییم، نوعاً جنگ با اسرائیل و تحریر و آزادسازی فلسطین را اراده میکنیم. چرا که فلسطین را بهواقع میدان پایان دادن به جغرافیای کفر در تمامیتش میشناسیم. این تصور لزوماً غلط نیست و بسا که دودمان کفر با برچیده شدن منحوسترین دستآوردش به کلی بیمعنا و تهی شود؛ انشاءالله. آنچه مهم است، ظهور انسانی است با چنین عزمی. تمام استعداد صحنه به ظهور این انسان با این عزم است؛ اگر همه چیز آماده بود و این عزم در کار نبود، همه چیز بیمعنی بود و هیچ استعدادی در صحنه نبود.
🔸 طوفانالأقصی محقق شده است؛ آن آدمی که از آن میترسیدند موجود شد، ظهور کرد، تولید مثل کرد و حالا شده است یک «محور»، یک «بلوک»؛ شده است «طوفانالأقصی». این آدم شده است جوان بسیجی، شده است انسان مجاهد لبنانی، شده است مجاهد یمنی، مجاهد سوری، مجاهد عراقی، شده است ملت شجاع و مجاهد فلسطینی که در شبها و روزهای خوف و خطر، بیدار و هوشیار است و ذرهای پا به خواب غفلت و طوق رقیت نمیدهد: «سلام بر مردان و زنان مجاهد فلسطین که لاینام ایام الخوف». اینجا جنگی برپا است، انسانی سر برآورده و جغرافیایی در حال تولد است.
🆔
@Sourehmagazine