‍ 🌹🦋 در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بُوَد ز من می‌دانی؟ در گردشِ خویش اگر مرا دست بُدی خود را بِرهاندَمی ز سرگردانی 🌹🦋 جامی است که عقل آفرین می‌زندش صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش وین کوزه‌گرِ دهر چنین جامِ لطیف می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش 🌹🦋 من بی مِیِ ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من بنده‌ی آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم 🌹🦋 گر آمدنم به من بُدی نامدمی ور نیز شدن به من بدی کی شدمی؟ بِه زان نبدی که اندر این دِیر خراب نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدَمی 🌹🦋 ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صدهزار سال از دل خاک چون سبزه امید بردمیدن بودی 🌹🦋 https://eitaa.com/TAMASHAGAH 🌼🍃