صمیمیت او [ابوالحسن خرقانی] با خدای سبب شده است که در درون او لحظه‌هایی بگذرد که در ادبیات عرفانیِ جهان همتا ندارد: شبی نماز می‌کرد. آوازی شنید که «هان! بوالحسنوا خواهی که آنچه از تو می‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟» شیخ گفت: ای بار خدایا! خواهی تا آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرَم تو می‌بینم با خَلق بگویم تا هیچ کَسَت سجود نکند؟» آوازی شنید که: «نه از تو و نه از من!» 📕 نوشته بر دریا از میراث عرفانی ص۴۴ ✍ محمدرضا شفیعی کدکنی