یکی از خاطره های جذاب من برمی گردد به امتحان همزمان دو درس الکترونیک 2 و الکترونیک 3؛ الکترونیک 2 درس اجباری برای هر 4 گرایش دوره کارشناسی مهندسی برق بوده و تعداد دانشجویان کلاس زیاد است. اما الکترونیک 3 مختص دو گرایش از مهندسی برق بوده و تعداد دانشجویان این درس کمتر است. همچنین، الکترونیک2 پیشنیاز الکترونیک 3 است و هیچ دانشجویی این دو درس را با هم ندارد. به همین دلیل امتحان پایان¬ترم این دو درس همزمان و در یک مکان بود. به دلیل تعدد امتحانات در برخی روزها و به منظور کمک به کارشناس آموزشی گروه، برگه¬های حضور و غیاب در امتحان به خودمان داده می¬شد تا از دانشجویان حاضر در جلسه امضا بگیریم. کارشناس اوایل جلسه امتحان می¬آمد و پس از مطابقت تعداد دانشجویان با تعداد امضاها، برگه حضور و غیاب را می¬برد. برای آنکه فاصله فیزیکی بین دانشجویانی که یک درس را داشتند، بیشتر شود. دانشجویان درس الکترونیک 3 بین دانشجویان الکترونیک2، نشستند. در شروع امتحان و بعد از پخش پاسخنامه¬ها، طبق روال معمول گفتم که روی کلیه برگه¬ها اسم خود را بنویسند. هنگامی که برای گرفتن امضا از دانشجویان در ردیف آخرکلاس، برگه حضور و غیاب را به دانشجوی پسری دادم که الکترونیک 3 داشت، احساس کردم که تعداد برگه های پاسخنامه اش زیاد است. این دانشجو را می¬شناختم. رتبه اول بین هم دوره¬ای¬هایش بود و ترم پیش در درس الکترونیک2، بیشترین نمره کلاس را گرفته بود. از او خواستم برگه¬هایش را به من بدهد تا ببینم. شوکه شده بود. ظاهراً با شناختی که از او داشتم فکر نمی¬کرد چنین چیزی از او بخواهم. دیدم دو تا از برگه ها مربوط به امتحان الکترونیک 2 بوده و اسم دانشجوی دختری که کنار او نشسته بود، روی برگه نوشته شده. قصد داشت ابتدا سوالات امتحان الکترونیک2 دختر دانشجو را حل کند و در باقی زمان، سراغ امتحان الکترونیک 3 خودش برود. برگه¬های هر دو را گرفتم و خواستم جلسه را ترک کنند. بعد از امتحان دو نفری با هم به دفترم آمدند و گفتند که به تازگی با هم نامزد کرده¬اند. گفتم مبارک باشد اما این موضوع ربطی به ضوابط امتحان ندارد. نمره نهایی هردو را 9.8 رد کردم. وقتی از دفترم بیرون ¬رفتند، با خود فکر می¬کردم که این واقعه حداقل یک نکته مثبت داشته و سبب محکم¬تر شدن رابطه عاطفی بین این زوج جوان می¬شود. زیرا یکی از آنها به خاطر کمک به دیگری دچار مشکل شده بود. ترم بعدی هر دو دانشجو مجدداً درس های قبلی را گرفته و با نمره خیلی خوب گذراندند. چند سال بعد از این واقعه، یک روز همان دانشجوی پسر برای کاری به دانشگاه آمده بود و سری هم به محل کار من زد. به تازگی مدرک دکتری را گرفته بود و گفت: همسرش پس از آن واقعه، به صورت جدی شروع به خواندن درس¬ها کرد و حالا هم مشغول گذراندن دوره دکتری الکترونیک است و بابت آن برخورد محکم من، تشکر کرد. در این واقعه آموختم، اگرچه دانشجویان رتبه برتر نیازی به تقلب ندارند، اما وقتی انگیزه خیلی قوی وجود داشته باشد، آنها هم می¬توانند قانون را نادیده گرفته و به دادن تقلب اقدام کنند. رعایت عدالت حکم می¬کند که نباید فرض را بر عدم تقلب این دانشجویان گذاشت و از آنها کاملاً غافل بود. https://eitaa.com/TDCcenter