✍ اصلاح اجتماع مهم تر است یا اهتمام به خویشتن فردی؟ 🔹اين پرسشي است كه قرنهاست ذهن متفكران را به خود مشغول كرده است. آيا براي يك زندگي سعادتمند، توجه به اصلاح فردي كفايت مي‌كند يا بايد وضعيت زندگي همگان را بهبود بخشيد؟ درد و رنج‌هاي شخصي اهميت و اولويت دارند يا مشكلات و مصايب جمعي و همگاني؟ سخن خود را با مثال شروع میکنم: 🔸فرض كنيد من كسي باشم كه به جهتي هميشه بايد در راه تهران به شيراز در مسافرت باشم بااين شرايط، اگر من انساني عقلاني باشم- و فقط عقلانيت براي اين جهت كفايت مي‌كند- بايد دو كار انجام دهم: 1️⃣نخست اينكه اگر ناچارم از اين جاده حركت كنم، بايد به اندازه خودم و تا آنجا كه در توان و وسع من هست، اين جاده پر فرازونشيب و گودال‌ها و دره‌هاي خطرناك و سنگلاخي را تعمير كنم و در اصلاح و مرمت آن كمك كنم و اجازه ندهم كه اين جاده با همين حالت عيب‌ناك باقي بماند. فعلا تنها براساس عقلانيت صرف سخن مي‌گويم و كاري به احكام و قواعد و معيارها و ميزان‌هاي اخلاقي ندارم. بنابراين از آنجا كه بايد عمري در اين جاده در رفت‌وآمد باشم، عقلانيت اقتضا مي‌كند كه اين جاده را تا جايي كه ميتوانم، اصلاح و تصحيح و تعمير و مرمت كنم و از هيچ كاري در اين جهت مضايقه نكنم. 2️⃣اما كار دوم : و آن اين است كه بايد دست‌كم براي اتومبيل خودم ضربه‌گيرهايي قوي فراهم كنم تا كمترين مقدار فشار كف ناهموار جاده به بدن من وارد شود. 🔹 از مثال فوق براي بيان مقصودخودم ميكوشم. يك انسان عقلاني و به طريق اولي يك انسان اخلاقي، بايد در ظرف زندگي اجتماعي خود دو كار كند. 1️⃣ نخست اينكه بايد بكوشد تا جايي كه در توان دارد، جامعه را اصلاح و تصحيح كند و ازاشكالهاي آن بكاهد. هركس متناسب با ميزان دارايي‌هاي دروني يعني دانايي‌ها و توانايي‌ها و با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي و منشي و آنچه ژنتيك به او انتقال داده و براساس حوادث زندگي و تعليم و تربيت و خلاصه با درنظر گرفتن همه امكان‌هايي كه درزندگي دارد بايد جامعه خودش را در تاجايي كه در توان دارد، اصلاح كند و نسبت به درد و رنج‌ها و فسادها و سوءنيت‌ها و سوءمديريت‌ها و جهل هایی كه در اين جامعه هست بدون حساسيت نباشد زيرا اگر اخلاقي هم نيست، لااقل عقلاني هست و مي‌داند كه به هر حال بايد در اين جامعه زندگي كند. بنابراين هر چه اين جامعه را بيشتر به صلاح نزديك كند، خودش هم بيشتر سود مي‌برد. اگر اخلاقي هم باشد كه مي‌خواهد براي همنوعان خودش و همه كساني كه در اين جامعه زندگي مي‌كنند و چاره‌اي نيز جز آن ندارند، يك وضع بهتري فراهم كند. بنابراين هرگز نمي‌شود نسبت به ظلم و ستم و بی عدالتی و بی‌نظمی و بي امنيتی و نابرابری و فقدان رفاه و آزادی و شفقت يك جامعه بی تفاوت بود و حساسيت نداشت، بنابراين من بايد هرکاری كه می‌توانم براي نظم، امنيت، رفاه، عدالت، برابری، برادری، آزادی و صلح اين جامعه انجام دهم، دريغ نكنم. 2️⃣اما کار دوم : اگر من تمام مساعی خود را صرف كنم و همه شهروندان ديگر جامعه هم همين كار را انجام دهند، باز هم هيچ تضميني نيست كه جامعه ما بي‌عيب و نقص باشد و بنابراين ما نياز به ضربه‌گير داريم. اين ضربه‌گير فراهم كردن كار دوم ما است. يعني بايد كاري كنيم كه فشار وارد ناشي از زيستن در جامعه ناسالم براي خودمان و شهروندان جامعه كمتر شود و آسيب‌هاي آن كمتر درد و رنجي براي خودمان و ساير همنوعان داشته باشد. به تعبيري كه در آيين هندو به كار مي‌رود، اگر جامعه منجلاب يا مرداب يا باتلاق هم هست، بتوانيم در اين منجلاب و باتلاق، لااقل نيلوفر باشيم. 🔹كار اول نيازمند آن است كه در فعاليت‌هاي خودمان به آنچه در نهادهاي خانواده، اقتصاد، تعليم و تربيت، علم و فن و هنر، سياست، قانونگذاري، اخلاق، دين و مذهب مي‌گذرد، توجه كنيم زيرا اين نهادها هستند كه عيب كلي جامعه را فراهم مي‌كنند. 🔹اما براي كار دوم يعني فراهم كردن ضربه‌گير بايد به يك سلسله‌چيزهايي روي آوريم كه شخص خودمان را با آن چيزها مجهز كنيم، بنابراين شأن اجتماعي من، كار اول من است و شأن انفرادی من، هم كار دوم است. 👇👇 @Taammolate_talabegi