#یک_جرعه_کتاب
#قسمت_هفدهم
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷
☣️
#شهید_یوسف_اللهی مسئول شناسایی و فرمانده ما بود.
⭕️اما آنقدر دوستانه و خودمانی رفتار میکرد که اگر یک نفر غریبه از راه میرسید نمیتوانست تشخیص بدهد که کدام
#فرمانده و کدام نیروی تحت امر هست💯
💢در حقیقت قبل از هر چیز برای همه یک برادر ویک دوست صمیمی بود👌
🔸همین رفتار ایشان باعث شده بود که معاونت
اطلاعات و عملیات جو بسیار با صفایی به وجود بیاید..💯
🔹هر وقت بچه ها جمع میشدند وبرای حمام به مرخصی شهر می آمدند🛁 او هم می آمد
و دلاک میشد ♻️
💤یادم هست یک بار ده دوازده نفر از بچه های اطلاعات و عملیات به مشهد رفته بودیم😌
🕌قرار شد قبل از زیارت به حمام برویم
✳️حدود های ۷ صبح بود که یک حمام عمومی پیدا کردیم و رفتیم داخل...🚿
✴️آن روز حسین آقا گفت که من امروز همه شما را کیسه میکشم،
😇من هم از خدا خواسته گفتم
پس من آخرین نفر
و روی سکوی حمام خوابیدم💠
💢یادم هست آن روز ساعت ۱۱ نوبت به من رسید...
#زندگی_نامه_شهدا
#رمان_نخل_سوخته
#شهید_محمد_حسین_یوسف_اللهی
@Tanhamasirikerman