❇️
حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش اول)
🔹
#محرم که میرسد، همیشه برایمان از
#بی_وفایی_کوفییان میگویند، اما خوب است مقداری هم به نوع تعامل دیگر قبایل با مسئله
#کربلا بپردازیم.
#سید_الشهدا هم پیش از شروع نهضت و هم هنگام شروع نهضت، افراد، گروه ها و قبائل مختلفی را برای پیوستنشان به این حرکت دعوت کردند، از جمله اهل بصره را. در ادامه اندکی به نوع تعامل
#بصریان خواهیم پرداخت.
🔸حضرت نامه دعوت را توسط
#سلیمان به پنج قبیله بصره و بزرگان آن فرستاد. حضرت در نامه فرموده بود: رَدای خلافت ازآنِ ما بود اما دیگران از ما گرفتند و ما هم به آن تن دادیم
تا موجب #اختلاف و #تفرقه نشود. شما را به
#کتاب_خدا و
#سنت_پیامبر دعوت میکنم که امروز سنت رسول الله از میان رفته و
#بدعت ها زنده شده. اگر از فرمانم پیروی کنید شما را به
#صراط_مستقیم و سبیل رشاد هدایت میکنم.
🔹یکی از آن سران،
#منذر_بن_جارود بود، کسی که از صحابی امیرالمومنین(ع) بشمار میرفت و در جنگ
#جمل فرماندهی بخش کوچکی از سپاه حضرت را به عهده داشت. حضرت او را والی و حاکم شهر
#اصطخر فارس کرد اما او در
#بیت_المال خیانت کرد و بخشی از آن را برای خود برداشت. حضرت نیز به او چنین می نویسد:
➕«
خوبى پدرت، مرا درباره تو فريب داد. گمان مىكردم تو از شيوه و رفتار او پيروى مىكنى؛ امّا آن گونه كه از تو به من رسيده،
#پيروى_هوا_و_هوس را رها نمىكنى، گرچه به دينت آسيب رسانَد، و
به سخن خيرخواهان، گوش فرا نمىدهى، هرچند خالصانه خيرخواهى كنند.
به من خبر رسيده كه كارهاى بسيارى را بر زمين مىگذارى و براى سرگرمى و تفريح و صيد، بيرون مىروى و در ثروت خداوند، نسبت به باديهنشينان قبيلهات گشادهدستى مىكنى، گويا
#ميراث_پدر_و_مادر توست. به خدا سوگند، اگر اين گزارشها درست باشد، شتر قبيلهات و بند كفشهايت از تو بهترند.
خداوند، لهو و لعب را نمىپسندد و خيانت به مسلمانان و تباه كردن كارهاى آنان، خداوند را به خشم آورَد، و كسى كه چنين است، شايسته نيست كه با او مرزها پاسدارى شود و ثروتهاى عمومى، گردآورى گردد و امين اموال مسلمانان قرار گيرد. هر گاه نامهام به تو رسيد، نزد من بيا»
🔸منذر به
#کوفه می آید و حضرت او را به پرداخت غرامت محکوم و زندانی میکند اما چندی بعد با
#وساطت و شفاعت
#صعصعة_بن_صوحان (که از بهترین صحابه حضرت و از بزرگان قبیله منذر بود) آزاد میشود، البته پس از آن كه او را قسم داد و او هم قسم ياد كرد كه ندارد. این ماجرای تاریخی پر از عبرت ها برای امروز ماست، از
#عدالتخواهی عده ای و عدم توجه منذر به آنها تا نوع تعامل حضرت با او، از وساطت صعصعة تا پذیرش آن توسط حضرت...
🔹خب حالا این صحابی امیرالمومنین(ع) چگونه با دعوت فرزندش سیدالشهدا تعامل میکند؟ او این مسئله را به
#عبید_الله که حاکم وقت
#بصره بود اطلاع میدهد چون دخترش همسر عبیدالله بود و میترسید این نیرنگ و شگرد او برای گرفتن
#ناصران_حسین(ع) باشد. عبیدالله نیز فرستاده و سفیر حسین را گردن میزند. کار به جایی رسید که حتی براساس برخی گزارشات وقتی عبیدالله والی کوفه شد، یکی از همراهان او به کوفه همین جناب منذر بوده است.
🔸جالب است که همین منذر پیش از ماجرای کربلا یک وقت سیدالشهدا را دید و به ایشان گفت: خدا مرا فدايت كند، اى فرزند پيامبر خدا! در چه حالى هستى؟ حضرت هم فرمود: «...از
#گرفتارى_هاى _اين_امّت، آن است كه
اگر آنان را فرا بخوانيم، اجابتمان نمىكنند و اگر آنها را وا گذاريم، به وسيلۀ غير ما هدايت نمىيابند»، اما با این حال او همچنان اصرار داشت مسیر دیگری را دنبال کند.
🔹جالب تر آنکه در گزارش دیگری خود جناب منذر نقل کرده در جنگ
#جمل وقتی با حضرت امیر(ع) وارد بصره و مکانی به اسم «
#زاویه» شدیم، حضرت توقّف كرده و چهار ركعت نماز خوانده و گونههايش را به خاك ساييد و اشكهايش با خاك، عجين شد. سپس دستهايش را بلند كرد و چنین دعا فرمود: «بار خدايا! ...اين، بصره است. از تو خيرهايش را مىخواهم و از شرّش به تو پناه مىبَرَم... بار خدايا! اين گروه،
اطاعت مرا كنار نهادند و بر من ستم كردند و بيعتم را شكستند. بارخدايا! خون مسلمانان را خودت حفظ كن.
📌منذر، هم ندای عدم اطاعت مردم از امامشان را از لسان سیدالشهدا شنید و هم از لسان امیرالمومنین اما باز خود
#عبرت نگرفت و مطیع امامش نشد.
آیا این ماجرا برای امروز ما عبرتی دارد؟
📚تمامی استنادات تاریخی از دو کتاب دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث می باشد که به دلیل تعدد استنادات صفحات ذکر نشده.
➕بخش دوم:
https://eitaa.com/TarikhDEF/134
➕بخش سوم:
https://eitaa.com/TarikhDEF/138
➕بخش چهارم:
https://eitaa.com/TarikhDEF/144
🆔
https://eitaa.com/TarikhDEF