✅امام حسن مجتبی(ع)، به شهادت تاریخ، فردی بسیار شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. امام حسن مجتبی(ع) در هر سه جنگی که در زمان خلافت امام علی(ع) رخ داد، حضور داشت. در جنگ جمل، امام حسن(ع) از سوی پدر مامور شد به همراه عمار بن یاسر و قیس بن سعد مردم کوفه را برای پیوستن به سپاه امام علی(ع) بسیج کند. او در کوفه برای مردم خطبه‌ای خواند و پس از بیان فضائل امام علی(ع) و پیمان‌ شکنی طلحه‌ و زبیر و بر ملا ساختن فتنه عایشه، آنان را به یاری امام علی(ع) فراخواند. در طی خطبه ایراد شده حدود نُه هزار نفر از کوفیان به سپاه امام علی(ع) ملحق شدند.(۱) امام حسن(ع) در جنگ جمل، فرمانده جناح راست سپاه بود و در رکاب پدر خود امیرمؤمنان امام علی(ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی(ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد. هنگامی که پس از گفتگوها و اتمام حجت، جنگ آغاز شد و به فاصله کمی پیمان شکنان شکست خورده و طلحه و زبیر کشته شدند، در میانه جنگ مردمانی که اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، به سختی از هودج عایشه دفاع می کردند، و هر دسته که کشته می شدند دسته دیگر جای آنها را گرفته و سرسختانه مقاومت می کردند. امام علی(ع) که متوجه شد تا آن شتر سر پاست، این نادانان و فریب خوردگان از مقاومت خویش دست برنمی دارند و آشوب و فتنه خاموش نمی شود، در صدد بر آمد تا هر چه زودتر آن شتر را از پای درآورد و از طرفی هم درباره هودج عایشه آمده است : 📋《وَ اُتِی بِالجَمَلِ فَاَبرَزَ وَ عَلَیهِ عَائِشَةُ فِی هَودَجِهَا وَقَد اَلبَسَت دَرعَاً وَ ضُرِبَت عَلَی هَودَجِهَا صَفَائِحُ الحَدِیدِ》 ♦️عائشه، سوار بر شتر وارد معرکه شد؛ در حالی که بر هودجی نشسته بود و زره بر تن داشت و بر هودج او صفحه‌های از آهن کوبیده شده بود.(۲) ابن شهر آشوب می نویسد : امیر المؤمنین(ع) در روز جمل پسرش محمد بن حنفیه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود : شتر عایشه را هدف این نیزه قرار ده و آن را از پای درآور! محمد نیزه مخصوص پدر را گرفته و حمله کرد، ولی بنو ضبه(که اطراف شتر عایشه بودند و به سختی از آن حمایت می کردند) مانع پیشرفت او شده و او را از رسیدن به شتر بازداشتند، و محمد به ناچار نزد پدر بازگشت. 📋《فَانْتَزَعَ الْحَسَنُ(ع) رُمْحَهُ مِنْ يَدِهِ وَ قَصَدَ قَصْدَ الْجَمَلِ وَ طَعَنَهُ بِرُمْحِهِ وَ رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ وَ عَلَى رُمْحِهِ أَثَرُ الدَّمُ》 ♦️در این وقت امام حسن مجتبی(ع) پیش رفت و نیزه را از او گرفت و به سوی شتر عایشه حمله کرد و خود را بدان رسانده و نیزه اش را به او زد و بازگشت در حالی که خون آن شتر بر نیزه بود.(۳) پس شتر عایشه با حمله امام حسن مجتبی(ع) از پای در آمد. سالها گذشت تا اینکه؛ امام حسن(ع) توسط جعده بنت اشعث مسموم شد و طولی نکشید که آثار زهر در بدن امام(ع) ظاهر شد و زمانی که لحظه شهادت امام حسن(ع) نزدیک شد، آن حضرت(ع) برادرش امام حسین(ع) را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به ایشان فرمود : 📋《یَا أَخِی! إِنِّی مُفَارِقُکَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ》 ♦️اى برادر! به زودى از تو جدا مى‏ شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل مى‏ گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ می دانم چه کسى این جفا را بر من کرده و این ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولی سوگند به حقى که بر تو دارم از تو می خواهم که این پیش‏آمد و مرتکب آن را تعقیب مکن و منتظر قضای الهی درباره من باش. 📋《فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ(س) فَادْفِنِّی هُنَاکَ》 ♦️هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده‏ ام فاطمه بنت اسد[مادر امام علی(ع)] منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار. سپس فرمود : به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مى‏ خواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم مى‏ آیند و مقابلتان می ایستند. اکنون به تو سفارش مى‏ کنم براى خاطر خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. سرانجام امام حسن(ع) به شهادت رسید. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇