2⃣مرحله دوم :
همراهی #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها با #امام_علی_علیه_السلام برای اتمام حجت با مردم مهاجر و انصار :👇
@TarikhEslam
✅امام علی(علیه السلام) در اولین اقدام در همان شب غصب خلافت، هنوز جنازه مطهر رسول اکرم(ص) دفن نشده بود، که مرکبی را آماده کردند، و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) سوار بر مرکب و دست امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را گرفته بود و به در خانه تمامی مهاجر و انصار رفت و حق خود را یاد آوری نمود و پیمان گرفت که همگی فردا صبح برای بیعت با علی(علیه السلام) در مسجد جمع شوند، ولی صبح فردا به جز چهار نفر یعنی؛ سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر کس دیگری نمی آمد.
امام علی(علیه السلام) این کار را سه شب تکرار کرد.
در منابع آمده است که؛
📋《خَرَجَ عَلِیٌّ(علیه السلام) [لَیْلًا] یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَى دَابَّةٍ [عَلَى حِمَارٍ] لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ [وَالْمَعُونَةَ]》
♦️امام علی(علیه السلام) شبانه به همراه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در حالی که او را بر استری سوار می کرد، خانه ی مهاجر و انصار را به گردش در می آورد، تا از آنان درخواست یاری کند.
آنان در جواب به دختر پیامبر اکرم(ص) می گفتند :
📋《یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَابَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ》
♦️ای دختر رسول خدا(ص)! ما با ابوبکر بیعت کردیم و اگر شوهرت در این امر، سبقت می گرفت، ما از ابوبکر روی گردان می شدیم و با او بیعت می کردیم.(۱)
امام علی(علیه السلام) دوباره مثل حالت قبل، شبانه اقدام به رفتن در خانه مهاجر و انصار کرد، که مانند سابق فقط همان چهار نفر به ندای امام(علیه السلام) لبیک گفتند.
امام علی(علیه السلام) خود در این باره می فرماید :
📋《وَ حَمَلْتُ فَاطِمَهَ(سلام الله علیها) وَأَخَذْتُ بِیَدِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ(علیهما السلام)》
♦️من فاطمه(سلام الله علیها) را با خود می بردم در حالی که دو دست حسن و حسین(علیهما السلام) را نیز می گرفتم و آنان را با خود همراه می کردیم.(۲)
حضرت رسول اکرم(ص) در زمان حیات خود، به امام علی(علیه السلام) فرموده بود:
📋《إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّی تَجِدَ عَلَی إِقَامَهِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً》
♦️اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و اگر نیافتی دست نگهدار و خون خویش حفظ کن تا که برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی بیابی.(۳)
حضرت(علیه السلام) خود در این رابطه می فرماید :
📋《فَفَعَلْتُ ثُمَّ فَلَمْ أَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا نَاشَدْتُهُمُ اللَّهَ فِی حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَی نُصْرَتِی فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَهُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَی بِهِ》
♦️پس چنین کرد و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم، از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند :
سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر و از خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.(۴)
امام علی(علیه السلام) این کار را متوالی تکرار کرد، ولی جز این چهار نفر کس دیگری نمی آمد.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) خطاب به مهاجر و انصار فرمود :
📋《يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا الله! فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ الله(ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ الله(ص) بِبَيْعَتِكُمْ》
♦️ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید.
من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید.
او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا(ص) عمل نمایید.(۵)
امام علی(علیه السلام) با این کار حجت را با همه تمام کرد.
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۵۵
۲)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۶۵
۳)ارشاد القلوب دیلمی، ج۲، ص۳۹۵
۴)تفسیر البرهان بحرانی، ج۳، ص۷۷۴
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۱۹۱
@TarikhEslam
3⃣مرحله سوم :
طلب یاری در ملاقات های خصوصی توسط #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :👇
@TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای در خواست یاری نزد «معاذ بن جبل» رفت.
حضرت(سلام الله علیها) به او فرمود :
📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》
♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی!
اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.
معاذ گفت :
📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》
♦️آیا غیر از من کسی هست؟
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ!》
♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد.
معاذ گفت :
📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي!》
♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟
من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم!
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》
♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم.
سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از نزد معاذ رفت.(۲)
📚منبع :
۱)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳
@TarikhEslam
✅داغ شهادت حضرت رسول اکرم(ص) چنان سنگین بود که حضرت(سلام الله علیها) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛
📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وامام سجاد(علیه السلام).(۱)
روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیر المؤمنین(علیه السلام) رسیدند و گفتند :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام)! إِنَّ فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》
♦️ای اباالحسن(علیه السلام)! فاطمه(سلام الله علیها) شب و روز گریه میکند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم.
از فاطمه(سلام الله علیها) بخواه یا شب گریه کند یا روز!
امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود :
مطلوب شما را انجام خواهم داد.
پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه(علیه السلام) رسید؛ در حالی که آن حضرت(سلام الله علیها) از گریه آرام نمیگرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمیرساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) را دید، اندکی آرام گرفت.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود :
ای دختر رسول خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کرده اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز!
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》
♦️ای اباالحسن(علیه السلام)! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان!
به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا(ص) ملحق شوم.
📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى بَیْتَ الْأَحْزَانِ، وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ(ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》
♦️سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانهای ساخت که «بیت الأحزان»(خانه غمها) نامیده شد.
فاطمه(علیه السلام) صبحگاهان، حسن و حسین(علیه السلام) را پیش انداخته به سوی بقیع میشتافت و در بین قبرها گریه میکرد.
وقتی شامگاهان میرسید، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سراغش میآمد و او را به منزل باز می گرداند.(۲)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴
@TarikhEslam
5⃣مرحله پنجم :
زیارت قبور شهدای اُحُد توسط #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :👇
@TarikhEslam
✅طبق منابع تاریخی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا بر مزار حضرت حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) گریه می کرد.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛
📋《تَأْتِي قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَيْنِ اَلْإِثْنَيْنَ وَ اَلْخَمِيسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اَللَّه(ص) هَاهُنَا كَانَ اَلْمُشْرِكُونَ》
♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هفته ای دوبار در روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای احد می رفت و آنها را زیارت می کرد و محل جنگ رسول خدا(ص) با مشرکین را دقیقا نشان می داد.(۱)
اما حضرت فاطمه(سلام الله علیها) علاوه بر زیارت اهل قبور، در صدد این بود که یاد شهدای احد و رشادت های آنان و در این میان شجاعت ها و رشادت های بی نظیر امام علی(علیه السلام) و فراریان جنگ احد را در خاطر مردم زنده کند.
و به نوعی به مردم بفهماند که، کسانی که شما با آنها بیعت کرده اید و از آنها تعبیر به خلیفه حضرت رسول اکرم(ص) می کنید، همان کسانی هستند که در جنگ احد پا به فرار گذاشتند و از جنگ گریختند.
و در مقابل این همسرم علی(علیه السلام) بود که یک تنه از جان رسول اکرم(ص) محافظت کرد تا جایی که ملائک از جانبازی و حمایت او به وجد آمده و جمله «لا فَتى اِلاّ عَلِىّ(ع) لا سَيفَ اِلاّ ذُوالفَقار» را سر دادند.
حتی حضرت(سلام الله علیها) پیشتر در خطبه فدکیه خطاب به مهاجر و انصار فرموده بود که؛
📋《کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِیءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ...وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ》
♦️هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام که شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشرکین دهان بازکرد، پیامبر(ص) برادرش را در کام آن افکند، و او تا زمانى که سرآنان را به زمین نمىکوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمىکرد، باز نمىگشت.
و این در حالى بود که شما در آسایش زندگى مىکردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مىبردید تا ناراحتىها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام کارزار عقبگرد مىکردید، و به هنگام نبرد فرار می نمودید.(۲)
👤زيد بن وهب می گويد :
به عبدالله بن مسعود گفتم :
آيا، به جز علی(علیه السلام) و ابودجانه و سهل بن حنيف، همه در جنگ احد فرار كردند؟
گفت : همه فرار كردند به جز علی بن ابی طالب(علیه السلام).(۳)
بزرگان محقّقين و اعلام اهل سيره و تاريخ و حديث از اهل سنّت تصريح كرده اند كه در جنگ احد، در شرايطى كه مشركين بعد از شكست ابتدائى، برگشتند و قصد قتل رسول خدا(ص) و انهدام قواى مسلمين را داشتند، ابوبكر و عمر نيز چونان ديگران، آن سرور را در درياى دشمن رها كرده و تنها گذاشته و براى حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند.
و ابن عباس نقل می کند که در جنگ احد، تنها كسى كه در آن جنگ با رسول خدا(ص) ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابيطالب(علیه السلام) بود، و همه پا به فرار گذاشتند.(۴)
و اینکه چرا حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر مزار حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) گریه می کردند، شاید دلیلش این بوده است که در این لحظات سرنوشت ساز جای خالی افرادی چون حمزه را احساس می کردند.
تاجایی که بعدها امام علی(علیه السلام) بر فراز منبر فرمود:
📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَى مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ وَ لَو كانا شَاهِدَيهِما لاتَبَقا نَفسَيهِما وَ أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ》
♦️آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر(ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن خطاب) به مقام خلافت كه رسيدند، نمى رسيدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمى از ميان بيرون نمى بردند و خود را به هلاكت مى انداختند.
ولی حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته!
و من بودم و دو عامی تندخوی بدبخت ناتوان و خوار؛ یعنی عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند.(۵)
📚منابع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۳، ص۲۲۸
۲)الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج۱، ص۱۰۷
۳)كنز العمّال متقی هندی، ج۱۰، ص۴۲۵
۴)المستدرك علی الصحیحین نیشابوری، ج۳، ص۱۱۱
۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰
@TarikhEslam
6⃣مرحله ششم :
افشاگری و تببین مقام ولایت توسط #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها در بین زنان مهاجر و انصار :👇
@TarikhEslam
✅بعد از جریان هجوم به خانه امام علی(علیه السلام) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به دلیل صدمات و لطمات وارده، در بستر بیماری ای که منجر به شهادتشان شد، قرار گرفت و در این مدت زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان می رفتند.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جمع آنان شروع به سخن کرده و دلائل عدم حمایت مردان آنها را اعلام نمود و آنان را از وضعیت آینده ی خویش با خبر ساخت.
👤اولین کسی که به عیادت آن حضرت(سلام الله علیها) آمد، «اُمّ سَلَمه» همسر حضرت رسول اکرم(ص) بود.
ایشان از حضرت(سلام الله علیها) پرسید :
📋《کَیفَ اَصبَحْتِ عَن لَیلَتِکِ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》
♦️ای دختر رسول خدا(ص)، شب را چگونه صبح کردی؟
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
📋《اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجَابُهُ!
مَنْ اصبَحَتْ اِمامَتُهُ مَغصْوَبَه عَلی غَیرِ ما شَرَعَ اللّهُ فِی التَّنزیلِ و سَنَّهَا النَّبِیُ فِی التَّأْوِیلِ وَلَکِنَّهَا اَحْقَادٌ بَدْرِیَةٌ وَ تِرَاتٌ اَحُدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِاِمْکَانِ الْوُشَاةِ》
♦️صبح کردم در حالی که حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبب از دنیا رفتن پیامبر(ص) و ستمگری به وصی پیامبر(ص)، حجاب علی(علیه السلام) را هتک کردند [کنایه است از جسارت به حضرت زهرا(علیه السلام)]؛ همان که امامتش را غصب کردند، بر خلاف آنچه که خدا در قرآن نازل کرده و رسول اکرم(ص) در سنّت خود بیان فرموده بود.
سبب این کار کینه هایی بود که از بدر از علی(علیه السلام) به دل داشتند و انتقام و طلب خون هایی که در اُحد ریخته بود.
این منافقان دشمنی علی(علیه السلام) را در دل هایشان پنهان داشتند.
📋《فَلَّمَا اسْتُهْدِفَ الْاَمْرُ اَرْسَلَتْ عَلَیْنَا شآبیبَ آثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِقَاقِ فَیَقْطَعُ وَتَرَ الْاِیمَانِ مِنْ قَسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ اَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیَا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ》
♦️و آن گاه که خلافت را گرفتند و به هدف رسیدند، یکباره، ابر اهلِ شقاق بر ما باریدن گرفت و بلا بر ما فرو ریخت.
بند کمان ایمان از سینه های آنان بُرید و آنچه دل هایشان می خواست، به سبب غرور دنیا به ما آزار کردند.
اینها همه به جهت آن بود که علی(علیه السلام) پدران آنان را در نبردهای سخت و در منازل شهادت کشته بود.(۱)
بار دیگر جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت ایشان آمدند و حضرت(سلام الله علیها) در بخشی از سخنان خویش خطاب به آنها فرمود:
📋《اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ》
♦️به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمارم، و از آنها بیزارم.
آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم.
و در ادامه فرمود :
📋《ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﻟّﺬﻯ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺍَﺑِﻰ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦِ(علیه السلام)؟
ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻭَﺍﻟﻠّﻪِ ﻣِﻨْﻪُ ﻧَﻜﻴﺮَ ﺳَﻴْﻔِﻪِ ﻭَ ﻗِﻠّﺔَ ﻣُﺒﺎﻻﺗِﻪِ ﻟِﺤَﺘْﻔِﻪِ ﻭَ ﺷِﺪّﺓَ ﻭَﻃْﺄَﺗِﻪِ ﻭَ ﻧَﻜﺎﻝَ ﻭَﻗْﻌَﺘِﻪِ ﻭَ ﺗَﻨَﻤّﺮُﻩُ ﻓِﻰ ﺫَﺍﺕِ اللهِ》
♦️ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﭼﻪ ﻋﻴﺒﻰ در ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) دیدند؟
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻴﺐ ﻋﻠﻰ(علیه السلام) ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﺮّﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﻰ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺿﺮﺑﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺳﺮﻛﺶ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ.(۲)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶
۲)نهج الحياة دشتی، صص۱۰۰ـ۱۸۰، ح۵۷
@TarikhEslam
7⃣مرحله هفتم :
خطبه های #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها در مسجد النبی(صلوات الله علیه و آله) در جمع مردم مهاجر و انصار :👇
@TarikhEslam
✅بعد از غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد مسجد شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند.
ایشان در قالب سه «حجاب» وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند.
۱)«حجاب ظاهری» ايشان با استفاده از «خمار و جلباب»!
که در منابع آمده است :
📋《لاثَتْ خِمَارَها عَلی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا》
♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) «خمار» را به سر کردند و آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود.
«خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.»
«جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند و شايد چيزی شبيه عبا و چادر امروزی باشد.»
۲)«حجاب پيكر ظاهری» که حضرت(سلام الله علیها) در بین جماعت زنان کامل پوشش داده شده بود.
📋《وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها》
♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت كردند.
۳)«حجاب پرده» که ایشان در حین خطبه به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شده بود، فاصله افتاده شد.
📋《فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءةٌ》
♦️سپس ميان حضرت(س) و مردم پرده ای نصب شد.
و ایشان بعد از ایراد خطبه به خانه بازگشت.(۱)
در روایت دیگر، چنین نقل شده است که؛
📋《مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشْدٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءَةٌ فَجَلَسَتْ》
♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن رسول اکرم(ص) بود، بر ابوبكر كه در ميان عدهاى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين حضرت(سلام الله علیها) و ديگران پرده اى آويختند، و حضرت(سلام الله علیها) نشست.
سپس؛
📋《أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ اَلْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ اَلْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى سَكَنَتْ فَوْرَتُهُمْ》
♦️آنگاه ناله هاى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم به گريه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد، سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش شد.(۲)
در نقل دیگر آمده است :
📋《فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَیئَةً حَتَّى إِذَا سَکنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، افْتَتَحَتِ الْکلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَعَادَ الْقَوْمُ فِی بُکائِهِمْ فَلَمَّا أَمْسَکوا عَادَتْ فِی کلَامِهَا》
♦️گویی مجلس از شدت فریاد و گریه حضار می لرزید و حاضران به گریه افتادند.
سپس ایشان لحظه ای سکوت کرد تا مجلس از جنب و جوش خود باز ایستاد.
در این هنگام، حضرت(سلام الله علیها) کلام خود را با سپاس و ستایش از خداوند و درود بر رسول اکرم(ص) آغاز نمود.
بار دیگر نالهها از سوی مردم به اوج خود رسید و وقتی آنان از ناله دست کشیدند، ایشان دوباره شروع به سخن کردند و فرمودند :
📋《أَیهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ(س) وَ أَبِی مُحَمَّد(ص) أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ》
♦️اى مردم! بدانید من فاطمه ام، و پدرم محمّد(ص) است که صلوات و درود خداوند بر او و خاندانش باد.
آنچه که در آغاز گفتهام، در پایان هم از آن سخن خواهم راند و در گفتارم ناصحیح نگویم و در کردارم راه خطا پی نگیرم.
«همانا پیامبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج و محنت شما او را گران آمد، سخت به شما دل بسته است و براى مؤمنین مهربان و غمخوار است.»
📋《فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی إِلَیهِ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یکسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ ینْکثُ الْهَامَ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّى تَفَرَّى اللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَ طَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکفْرِ وَ الشِّقَاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ》
♦️اگر او را بشناسید خواهید دید که او پدر من است و نه پدر زنان شما و برادر پسر عموى من بوده، نه برادر مردان شما!
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
چه پر افتخار است این نسب که درود خداوند او و خاندانش را شامل باد.
او رسالت خود را به مردم ابلاغ و آنان را از عذاب خداوندى بر حذر داشت.
از روش مشرکان روى گرداند و گردنهایشان را به ضرب تازیانه توحید کوفت و حلقومشان را به سختى فشرد.
او مردم را با دلیل و برهان و اندرز سودمند به راه خداوند رهنمون بود و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست تا جمع آنها از هم گسیخت و ظلمت شب تار زدوده شد و صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت به یک سو فکند. زبان پیشواى دین به گفتار باز شد و عربده جویی هاى شیاطین به خاموشى گرایید و افسر و تاج نفاق بر زمین فرو افتاد و گرههاى کفر و اختلاف گشوده شد و شما به همراه گروهى از سپید رویان پاک نهاد (پارسایان آبرومندى که از شدت خویشتندارى و گرسنگى روزه سپید روى و رنگ پریده بودند) گویاى کلمه اخلاص «لا اله الّا اللَّه» شدید.
📋《وَ کنْتُمْ عَلى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ، تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ》
♦️وحال آنکه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید و به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى رسید، مىتوانست شما را نابود کند، همچون جرعهاى براى تشنه و لقمهاى براى خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذرى مىشدید.
از آب گندیده و ناگوار مىنوشیدید و از پوست جانور و مردار تغذیه مى کردید و پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس بودید.
📋《فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ(ص) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْکتَابِ》
♦️در چنین حالى خداوند تبارک و تعالى محمّد(ص) پیام آور خود را به سوى شما گسیل داشت.
او پس از آن همه رنجها که دید و سختى ها که کشید، شما را از ذلت و خوارى رهایى بخشید.
رزم آوران ماجراجو، سرکشان درّنده خو، جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان دور از حق از هر سو به او تاختند وبا او به مخالفت برخاستند.
📋《کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّى یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَکفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ》
♦️هنگامی که هر زمان آتش اخگر به هیزم و هیمه فتنه افکندند، خداوند آن را خاموش ساخت و هر گاه شاخ شیطان نمایان مىگشت و یا مشرکى دهان به یاوه گویى مىگشود، او برادرش على(علیه السلام) را در کام آن مىافکند.
امام على(ع) هم در مقابل تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمىکوبید و بینى آنها را به خاک مذلّت نمىمالید، ترک امر نمىنمود.
او در راه خداوند کوشا، به رسول خدا نزدیک، و مهتر اولیاى نصیحتگر، تلاشگر و کوشنده بود، و شما در آن هنگام در آسایش مىزیستید و از امنیت برخوردار بودید.
مترصّد تغییر جهت چرخ گردون علیه ما و گوش به زنگ اخبار بودید.
به هنگام کارزار عقب گرد مىکردید و در میدان نبرد فرار را بر قرار ترجیح مىدادید.(۳)
وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت، وقتی مظلومیت امامش یعنی امیرالمومنین(ع) را دیدند، برای اینکه کارهای پلید غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که اینها چه ستمهایی روا داشتهاند، و شرح جنایات آنها در تاریخ بماند، در خطاب به امام علی(ع) فرمود :
📋《یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)! عَلَیْکَ السَّلَامُ!
اِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ》
♦️ای پسر ابوطالب(ع)! سلام بر تو!
همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشستهای! و همانند آدمهای ظنین و متهم به گوشهای نشستهای!
📋《اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ》
♦️روزی گرگ ها را میدریدی و امروز خاک را فرش خود قرار دادهای و گوشهای نشستهای!
📋《لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی》
♦️اى کاش قبل از این که به این حالت ذلّتِ ظاهرى بیفتم، مُرده بودم.(۴)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶
۲)الطرائف سید بن طاووس، ج۱، ص۲۶۳
۳)شرح الأخبار قاضی نعمان، ج۳، ص۳۴
۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۷
@TarikhEslam
8⃣مرحله هشتم :
تصریح در نشان دادن انزجار و نفرت #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها از سران سقیفه و غاصبان خلافت :👇
@TarikhEslam
✅حال حضرت فاطمه(سلام الله علیها) روز به روز رو به وخامت بود.
زنان نیز سخنان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در بین مدینه بازگو کردند و همگان به نارضایتی فاطمه(سلام الله علیها) از ابوبکر و عمر پی بردند و در صدد نکوهش «عمر و ابوبکر» بر آمدند.
خلیفه وقت، «ابوبکر بن ابی قحافه»، به همراه «عمر بن خطاب» وضعیت را به ضرر خود دیدند و به این ترتیب قصد عیادت از ایشان را کردند که با این کار حداقل حضرت(سلام الله علیها) را راضی نگه دارند و خود را بی تقصیر جلوه دهند و اینکه دلجویی ظاهری انجام داده باشند و مسئله غصب خلافت و هجوم را معمولی جلوه دهند و تنفّر مردم را نسبت به خودشان کم کنند و هم به حکومت خود، به نوعی رنگ مشرعیت بدهند.
اما در اولین درخواست با بی توجّهی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رو به رو شدند.
وقتی کار به اینجا کشید و فهمیدند که حضرت(سلام الله علیها) آنان را به حضور نمی طلبد، از امام علی(علیه السلام) خواستند، تا وساطت کند.
پس، از أمیرالمومنین(علیه السلام) درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(علیه السلام) تقاضای آن دو را به فاطمه(سلام الله علیها) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند :
📋《البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّةُ اَمَتُکَ، اِفعَل مَا تَشَاءُ》
♦️خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شما هستم و هر طور که صلاح می دانید عمل کنید.(۱)
پس بدین ترتیب حضرت(سلام الله علیها) پذیرفت.
سپس ابوبکر و عمر داخل شدند.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تا آنان را دید، روی به دیوار و پشت به آنان کرد.
گفتند : آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم!
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
من با شما حرف نمی زنم، مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.
آنان نیز قبول کردند.
📋حضرت(سلام الله علیها) خطاب به آن دو فرمود:
《أَرَأَیتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص)!
تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟
قالا : نَعَمْ.
فَقالَتْ : نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ الله(ص) یقُولُ : «رِضَی فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟
قالا : نَعَمْ! سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)! فَقالَتْ : فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَیهِ!》
♦️آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(ص) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟
آنان گفتند : آرى!
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(ص) فرموده اند :
«خشنودى فاطمه(س) خشنودى من، و خشم فاطمه(سلام الله علیها) خشم من است، هر كه دخترم فاطمه(سلام الله علیها) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است؟»
گفتند : آرى، چنین حدیثى را از رسول خدا(ص) شنیده ایم.
حضرت(سلام الله علیها) فرمود :
من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون رسول خدا(ص) را ملاقات نمایم، حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.
در این هنگام، ابوبکر پیش آمد و گفت :
ای فاطمه(سلام الله علیها)! پناه می برم به خدا از اینکه مورد خشم پیامبر اکرم(ص) و تو باشم و بعد شروع کرد به گریستن!
در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مرتب خطاب به ابوبکر بن ابی قحافه می فرمود :
📋《وَاللهِ لَاَدعُوَنَّ اللهَ عَلَیكَ عِندَ كُلِّ صَلَوةِِ اُصَلَّیَهَا》
♦️به خدا قسم! من در هر نمازى كه مى خوانم، تو را نفرین مى كنم.(۲)
آنان پس از شنیدن این سخنِ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، منزل را ترک کردند.
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷/
ﺍﻻﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ دینوری، ﺝ۱، ﺹ۲۰
@TarikhEslam
9⃣مرحله نهم :
وصیت #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها که نقشه دشمنان را نقش بر آب کرد :👇
@TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد:
📋《یا عَلِیُّ(ع)! اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ.
اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی!
حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》
♦️ای علی(علیه السلام)! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۱)
در منابع نقل شده است که مسلمانان صبح روز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به بقیع رفتند.
📋《فِيهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَى الْبَقِيعِ فَوَجَدُوا فِيهِ أَرْبَعِينَ قَبْراً فَأَشْكَلَ عَلَيْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ يُخَلِّفْ نَبِيُّكُمْ فِيكُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَةً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاةَ عَلَيْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا》
♦️در بقیع چهل قبر مشاهده کردند.
این موضوع بر آنان گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند که تنها دختر پیامبر(ص) از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، اما آنان حاضر نبودند و حتی قبرش را نمیشناسند.
ابوبکر و عمر بعد از مطلع شدن از این جریان سراسیمه خود را به بقیع رساندند و با مشاهده جریان خشمگین شدند و حتی بعضی از یاران امام علی(علیه السلام) از جمله عمار و مقداد را به دلیل اینکه به آنان اطلاع نداده بودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند و در پی آن دستور دادند کسانی از زنان مسلمان این قبرها را بشکافند تا قبر دختر پیامبر(ص) پیدا و بر جنازه او نماز خوانده شود.
📋《فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَيْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِي كَانَ يَلْبَسُهُ فِي كُلِّ كَرِيهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَكِّئٌ عَلَى سَيْفِهِ ذِي الْفَقَارِ حَتَّى وَرَدَ الْبَقِيعَ فَسَارَ إِلَى النَّاسِ النَّذِيرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَدْ أَقْبَلَ كَمَا تَرَوْنَهُ يُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَيَضَعَنَّ السَّيْفَ عَلَى غَابِرِ الْآخِرِ》
♦️وقتی این خبر به امیرالمؤمنین(ع) رسید، غضب آلود از خانه بیرون آمد.
چشمهایش از شدت خشم سرخ شده و رگهای گردنش برآمده بود و لباس زردی را بر تن داشت که در حوادث سخت و جنگها میپوشید.
کسانی که این وضع را دیدند، خود را به بقیع رساندند و به مردم هشدار دادند که علی(ع) قسم خورده است، اگر سنگی از این قبرها جابهجا شود، شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد.
امام(ع) به بقیع رفت و ابوبکر و عمر و اصحابش نزد ایشان رفتند و قسم خوردند که قبر دختر پیامبر(ص) را نبش خواهند کرد و بر او نماز خواهند خواند.
📋《فَضَرَبَ عَلِيٌّ(ع) بِيَدِهِ إِلَى جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ :
♦️حضرت(علیه السلام) لباسهاى او را گرفت و از جاى بر كند و بر زمين کوبید و خطاب به وی فرمود :
📋《يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ! أَمَّا حَقِّي فَقَدْ تَرَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِينِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ(س) فَوَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ(ع) بِيَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُكَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ لَأَسْقِيَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِكُمْ!》
♦️یابن السوداء! من حقّ خود (مقام خلافت) را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند.
من حقّ(يعنى مقام خلافت) خود را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند.
اما در بارۀ قبر فاطمه(س)! به حقّ آن خدايى كه جان على(ع) در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت راجع به اين قبرها عملى انجام دهيد، زمين را از خون شما سيراب خواهم كرد.
ابوبکر گفت :
📋《يَا أَبَا اَلْحَسَنِ(ع)! بِحَقِّ رَسُولِ اَللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ اَلْعَرْشِ إِلاَّ خَلَّيْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَيْرُ فَاعِلِينَ شَيْئاً تَكْرَهُهُ! فَخَلَّى عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ اَلنَّاسُ وَ لَمْ يَعُودُوا إِلَى ذَلِكَ》
♦️اى ابالحسن(ع)! تو را به حقّ پيغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مىدهم كه از عمر دست بردارى، زيرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمىپسندى خوددارى مىكنيم.
پس امام على(علیه السلام) عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند و دیگر به دنبال مقصود خود بازنگشتند و پراکنده شدند.(۱)
📚 منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۰
@TarikhEslam