#چایی_ادکلنی
#راوی_رزمنده_جانباز
#حسین_احمدی_دستجردی
زمانی که در فاو ما با بچه هایی که در ادوات خدمت می کردیم؛ هر روز بعد از صبحگاه می رفتیم پشت خط و خمپاره به خط دشمن می زدیم و برای خوردن صبحانه بر می گشتیم. و باید هر روز دونفر؛دونفر شهردار می شدیم و صبحانه ی بچه های رزمنده را آماده می کردیم. یک روز صبح که نوبت ما بود. حقیقت هر کس شهردار می شد به او می گفتند: چائی هایت بی مزه است. من هم روزی که نوبتم بود شهردار بشوم برای اینکه حرف نشنوم و یک چایی خوشمزه و متفاوت به بچه ها بدم بخورند یک شیشه ادکلن همراهم بود آوردم و مقدار کمی به کتری های بزرگ چایی اضافه کردم. پیش خودم گفتم: الان بچه ها می گویند: دستت درد نکنه احمدی عجب چائی خوشمزه ای درست کردی. تو جبهه هم لیوان شیک و با کلاس نبود شیشه های مربا که تمام می شد می شستیم و بجای لیوان استفاده می کردیم. آن روز من تقریبا بیست تا لیوان چایی ریختم و بردم سر سفره صبحانه که نان و پنیر و شکر بود؛ بچه ها توی چایی شکر می ریختند ولی تا چائی ها را می دیدند می گفتند: چرا این چائی ها کف کرده است؟ می گفتم: من چه می دانم!! حالا اصلا فکرش را نمی کردم از ادکلنی هست که داخل چائی ریختم کف می کند!! خلاصه بچه رزمنده ها صبحانه خوردند و تمام که شد تا یک ربع بعد همگی دل پیچه گرفتند و اوضاع احوالشان بهم ریخت. من اصلا باورم نمی شد که یک همچین برنامه ای پیش بیاید. فرمانده امان مرا صدا زد و گفت: احمدی چرا این کار را کردی؟ کی بهت گفت این کار را بکنی؟! من هم گفتم: هیچ کس بخدا من خودم این کار را کردم. منظوری نداشتم فکر می کردم چایی خوش عطر می شود و دیگر کسی اعتراض نمی کند. نمی دانستم اینطور خواهد شد. یک ماشین ۹۱۱ جنگی آنجا بود که با آن نیروها را جابجا می کردند؛ به من گفتند این ماشین تحویل شما باید این بچه ها را ببری تا بهداری و بیاوری. و آنجا من جریمه شدم تا روزی دو بار بروم تا شهرکی که آن اطراف بود و برگردم. و درس عبرتی برایم شد تا هیچگاه تحقیق نکرده دست به کاری نزنم و الحمدلله بعد از مدت کوتاهی همه کسانی که از چایی ادکلندار خورده بودند بهبود یافتند. ولی من بخاطر اینکه روزی دوبار یک مسیری را باید تا بیمارستان طی می کردم از همان جا راننده ماشین شدم و دست به فرمانم خوب شد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398