یادداشت های مشاور📚
پارسال جایی مهمانی دعوت بودم مهمانی خاصی بود! تعداد مهمانان شاید به ۵۰ نفر می رسید من به جز میزبان، کسی رو نمی شناختم👀 سفره شام رو که پهن کردند، کنارم خانمی نشست قدش کمی بلند تر از حد متوسط بود، تپل، صورت سبزه گلگون، چشمان درشت متوجه طبعشون شدم، دموی بودن! مشغول غذا دادن به بچه ۹ ماهه شدن سر صحبت رو باز کردم که حدسیاتم رو بسنجم: با خودم فکر کردم: ایشون قطعاً به جز این بچه حداقل دوتا دیگه بچه دارن، تحصیل کرده هم هستن و شاید کار بیرون از منزل هم داشته باشند، بچه داری براشون سخت نیست و لذتبخشه، به زندگی امیدوار هستن و شاید قصد بچه های بیشتر هم داشته باشند، می خواستم مطمئن بشم که طبع شناسیم درست بوده پرسیدم: به جز این فرشته کوچولو بازم بچه دارید؟ با لبخند و گشاده رویی فرمودند: _بله سه تا دیگه _ احسنت 😃 ، اذیت نشدید؟! _ خب سختی داره، ولی بچه سرمایه اس! لذت مادری بیشتره _ کار بیرون هم دارید؟ _بله دانشگاه مدرس هستم، دکترای ژئوفیزیک دارم _کسی کمک تون هست؟ _ نه معمولاً! گاهی مادرم ، وقتی دانشگاه میرم _ خللی ایجاد نمیشه؟ _ چرا خب سخته ولی دیگه استراحت کم میشه و همش در حال کار باید باشم _از نظر توانایی بدنی؟ _نه خدارو شکر خوبم، فقط وقت کم میارم، داشتم به خودم فکر می کردم که طبایع خشک جسم و روان کم میارن و طبایع تر وقت کم میارن!! این زنها همون زن های دیگران هستند که همیشه با اونها مقایسه می شیم😂😂 !! یادداشت های مشاور از تجربه های زنده و پرکنده @Yaddasht_moshaver