همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و چهلم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی‌نامه شهید عباس رشیدی 🌷 ( قسمت
 🌷🌹🌷🌹 صد و چهل و یکم(کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) شهید عباس رشیدی 🌷 ( قسمت دوم ) : خانواده شهید هم نوع : درکمک به همسایگان و اقوام و هم شهری ها، زبانزد همگان بود. آن زمانی که منزلش در نزدیکی جایگاه فروش نفت بود اگر کسی برای گرفتن سهمیه نفت مشکل مالی داشت، یا توان ایستادن در صف را نداشت، او به یاری اش می‌شتافت و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد. ▫️خیلی مواقع بابت زحماتش مزدی هم نمی گرفت. بیشتر هدفش خدمت بود. خوشحال بود که کاری انجام داده و دل مسلمانی را خوشحال کرده است. خدمت بود. خوشحال بود که کاری انجام داده و دل مسلمانی را خوشحال کرده است. ▫️یکی از کارهای سخت در فصل تابستان وماه رمضان، درو کردن گندم بود. اگرکسی برای کمک به ایشان مراجعه می‌کرد، نه نمی گفت و با همه‌ی مشقاتی که داشت، شبانه می رفت وگندم را درو می‌کرد. آن زمان که معمولاً تهیه ی نان به‌صورت سنتی وبا هیزم و تنور محلی انجام می‌شد، همیشه خودش هیزم تهیه می‌کرد وبه خانه می‌آورد و می‌گفت: «به اقوام بگویید برای پخت نان به خانه بیایند».   و حفظ قرآن، یادگار پدر راوی: فرزندان شهید ▫️دائم الوضو بود و اهل تلاوت قرآن. هرشب قبل از خواب قرآن می خواند هرگاه یکی از ما فرزندان سوره ای از قرآن را می خواندیم یا حفظ می‌کردیم جایزه می گرفتیم و اینگونه بودکه ما بچه‌ها از کودکی و حدود هشت سالگی با خواندن روزانه قرآن مأنوس بودیم وهیچ گاه از نماز غافل نمی شدیم. می‌گفت: « اگر نماز غفیله را حفظ کنید و بخوانید بیست تومان جایزه می دهم» و می‌گفت: « قرآن را حفظ کنید و جایزه بگیرید» با این تشویق ها تمام سوره های کوچک قرآن را حفظ کردیم. ▫️برای حجاب بودن فرزندان تاکید زیادی داشت. یکی از دختران شهید نقل می‌کند: «یک بار که روسری نداشتم، ریگ کوچکی را بین گوشم و انگشتانش فشار داد وگفت: «این کار را کردم تا حفظ حجاب را فراموش نکنی. تو که تحمل این درد کوچک را نداری، چطور می توانی عذاب الهی را تحمل کنی؟». # یار انقلاب بود نه بار آن ▫️بعد از انقلاب رابطه ی نزدیکی با پایگاه های مقاومت بسیج داشت. در زمان جنگ با این‌که شش فرزند خردسال داشت و پدر و مادرش هم مسن بودند اما از حضور در جبهه غافل نبود تا جایی که چهار مرتبه به جبهه رفت. خیلی دوست داشت درخط مقدم خدمت کند و آرزوی شهادت داشت. با توجه به مشکلات زندگی و مخارج فرزندان، پدرش به او گفت: «شما به حد کفایت جبهه رفته اید، دیگر برای مرتبه چهارم نروید»، ولی ایشان گفت: «هر وقت امام اعلام بی نیازی از نیرو کرد، دست برمی دارم و تا آن زمان می‌روم تا به شهادت برسم». ▫️یکی از رزمندگان نقل می‌کرد که ایشان در جایی گفته بود: « به دلیل ضعف بینایی ممکن است نتوانم در شب عملیات همراه با سایر رزمندگان بجنگم اما حاضرم برای باز کردن معبر روی مین بروم».  ▫️او سرانجام در26/12/62 در عملیات خیبر به فیض شهادت نایل آمد. ازخواسته های مؤکدش این بود که: «بابت شهادتم ریالی وجه از نظام و دولت نگیرید». دوست نداشت حتی سنگ قبرش هم از هزینه‌ی دولت باشد.  می‌گفت: « ما با شهادت نباید روی دوش دولت هزینه بیاندازیم، چراکه راهمان همان ادامه ی راه امام حسین (ع) و انبیا و شهداست و این توفیقی است که خدا به ما داده است، منت آن را برکسی نداریم». به بیت المال حساس بود. هربار که از جبهه برمی گشت به هیچ عنوان لباس و پوتین نظامی رابه منزل نمی آورد. اعتقادش این بود که آن لباس، مخصوص رزم است. ای‌کاش همه بدانند که این انقلاب با چه عقایدی پاگرفته است. ادامه دارد... نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra