🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_خداحافظ_کرخه🌹🕊
#خاطرات :
#داوود_امیریان🌹🍃
فصل هفتم..( قسمت دوم)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
در آن بین بیشتر از همه با محمود صفری
جور شدیم .هم سن خودمان بود.چشمان زاغ و صورتی سفید داشت.می شد در اعماق چشمانش بازیگوشی را دید.
شاد بود و با شوخی هایش بچه ها را دست می انداخت.یک بار دستمالی را از جیبش درآورد و گفت:«برادرا!توجه کنند میخوام یکی از بهترین تردستی ها رو به نمایش بگذارم.»
بعد دستمال را دور سرش چرخاند و سپس درون مشتش نهاد و در حالی که مشتش را تکان میداد گفت:«شیم شیم استکان!شیم استکان شیم شمله!»
پس از مقداری بلغور کردن کلمه های عجیب و غریب و نامفهوم دستش را باز کرد.دستمال درون دستش بود.شلیک خنده بچه ها به هوا رفت.محمود در همان حال که قیافه حق به جانبی گرفته بود گفت:«کسانی که چشم بصیرت نداشته باشن؛ این دستمال رو می بینن اما کسانی که چشم بصیرت داشته باشن دستمال رو نمی بینن»😂
پنج روزی که میهمان گردان تخریب بودیم خیلی به ما خوش گذشت تا اینکه خبر رسید گردان انصار به دوکوهه برگشته و ما هم باید به آنجا برویم.با دوکوهه خیلی آشنا بودم.دلم لک زده بود برای مناجات های پرسوز و گداز بچه ها.برای ساختمان های نقاشی شده.برای عکس شهدا.برای محوطه صبحگاه و... چه روزهایی را در آنجا با بچه ها گذراندیم.آن ها که اکنون فقط یاد و نامشان باقی مانده ؛بچه هایی که کارنامه قبولی خود را با زرنگی گرفتند.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴
#لبیک_یازینب...🌴~~---