دکتر جواد سلیمانی
به شرط عدالت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• یکی از حوادث بسیار اعجاب انگیز تاریخ معاصر ما شهادت شیخ فضل الله نوری است
• یک شیخ مهدی مازندرانی در شهر ما بود که استاد حضرت امام و مرحوم آیت الله خویی بوده اند.
ایشون فلسفه و فقه می دانست و آدم بسیار زاهدی بوده است
می گویند که من در مدرسه مروی درس می خواندم و امدم در داخل حیاط مدرسه و دیدم کسی نیست داخل مدرسه و رفتم در کوچه ها و خیابان ها دیدم که همه دارند به سمت میدان توپخانه می رفتند و می گفتند که ما نمی خواهیم و یکسری هم می گفتند که ما می خواهیم
از اولی پرسیدم که چی را نمی خواهی ؟ گفت والا من نمی دانم ولی همه میگن و منم میگم
رفتم پیش دومی و از او پرسیدم ؟ دیدم او هم نمی دانست
یکی بود که خیلی رگ گردنش بیرون زده بود و ... از او پرسیدم ؟ او هم نمی دانست و با جمعیت داشتند می گفتند
رفتم میدان توپخانه و دیدم که دارند شیخ فضل الله را به دار می آویزند
• یکی می گفت من برایم عاشورا درک نمی شد تا اینکه شیخ فضل الله را به دار آویختند تا من فهمیدم که مردم چگونه اند چون مردم تهران شیخ را خیلی قبول داشتند
• ملت ایران تمنای تحول داشتند ، چرا؟
• دو محاکم در آن زمان موجود بود:
○ محاکم عرف
§ مردم که این محاکم عرف می آمدند و می دیدند که قانون گذار دولتی بوده است و خوب با منافع خودشون کار می کردند و مردم مظلوم بودند
○ محاکم شرع
§ به این محاکم که می رفتند و حکم را باید قانون اجرا می کرد و اون هم دوباره رشوه می خواست و باز ظلم و ...
• خب تمام مردم این ظلم را احساس می کنند و محاکم شرع هم مبسوط الید نبود.
• اینجا ضرورت عدالت خانه احساس می شد و یک تمنای تحولی در ایران احساس می شد
• این تحول را
○ سفارت انگلستان
○ فراماسونری ها
○ مذهبی ها
درک کردند
• یکی از سران فراماسونری می رود با پدر آقای طباطبایی جلسه می گذارد که این را چه کنیم و به این نتیجه می رسند که باید علما را وسط بیاورند اما به غرض ایجاد ساختار غربی
• در قبل از انقلاب مشروطه و عدالتخانه هم عناوین به این صورت در جامعه مطرح بوده است اما هیچ گاه به صورت رسمی بیان نمی شده است .
• آنچه که اول علما خواستند ، عدالت خانه بوده است و شعار ها هم عدالت خانه بود و هیچ حرفی از مشروطه نبوده است .
• استاد منظر از علی الوردی که کتابی دارد ، نخستین بار کلمه شرط و مشروطه از وابستگاه سفارت شنیده شد و قبل از آن ابدا کسی این لفظ را به کار نمی آورد
• چه شد مردم به سفارت رفتند
○ علما اول مهاجرت صغری به حرم حضرت عبدالعظیم کردند
○ بعد دیدند که محمدعلی شاه تن نمی دهد
○ مهاجرت کردند به قم
○ بعد از مهاجرت صحنه خالی شد و مردم بی پناه شدند و ترسیدند که دولت حکم تیر بدهد و گفتند که کجا برویم ؟
○ گفتند سفارت و اینها که به سفارت رفتند دیدند که از قبل اینها آماده بوده اند
○ و کم کم در سفارت به اینها الغا کردند که مشروطه خوب است که در غرب نیز اجرا شده است
○ گفته اند سفیر انگلیس می گفت که ما در اروپا که مشروطه کردیم هم سر پادشاهانمان را زدیم و هم سر روحانیونمان را
که کم کم داشتند به مردم کنار گذاشتن دین را الغا می کردند.
• شیخ از همان قم می گفت که شعار آزادی ول و رها ندهید و آزادی از قرآن می خواهیم.
• بعد شیخ رفت حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد.
• ما چیکار کنیم که مانند مذهبی های زمان مشروطه نشویم:
1. اطلاعات پشت پرده را داشته باشیم
○ که فراماسونری ها پشت پرده بودند و بهائیان و بابیان بوده اند
○ که این مربوط به افراد خاص جامعه است
2. مبانی دینی ما قوی باشد
○ در این صورت می توانیم بفهمیم که شعار هرکس به کدام سمت می خورد
○ فلذا حضرت آقا فرمودند که گذراندن دوره های مبانی اندیشه اسلامی از کار های مهم است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به دلیل اینکه من تایپم زیاد سریع نیست شاید بعضی جاهاش رو متوجه نشوید
ولی مختصرا اجمال مطلب دستتون میاد.
#شیخ_فضل_الله_نوری
#گزارش
@a_h_moradi