✳️ نامه عاشقانهٔ امام خمینی به همسرش در فروردین ۱۳۱۲ در بیروت، میانه راه سفر حج: ⬅️ تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم، در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است. عزیزم! امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِِ‏] من با هر شدتى باشد می‌‏گذرد ولى بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم. حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد. در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتى هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتى فردا حرکت می‌‏کند ولى ماها که قدرى دیر رسیدیم، باید منتظر کشتى دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست. امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدرى نگران هستیم ولى از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر و بهتر است. خیلى سفر خوبى است جاى شما خیلى خیلى خالی است. دلم براى پسرت [سید مصطفی خمینی که در آن‌زمان سه ساله بوده] قدرى تنگ شده است. امید است هر دو [تو راهی «علی» که مدتی پس از تولد بر اثر بیماری درگذشت] به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خداى متعال باشند اگر به آقا [پدر خانم] و خانم‏‌ها‌ [مادر و مادربزرگِ خانم‌] کاغذى نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب‌الزیاره هستم. به خانم شمس‌آفاق [خواهرخانم] سلام برسانید و به توسط ایشان به آقاى دکتر [علوی] سلام برسانید. به خاورسلطان و ربابه‌سلطان سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقاى شیخ عبد‌الحسین بگویید برسانند. ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت: روح الله. عکس جوف در حال دلتنگى از حرکت‌نکردن. [به دلیل نبود کشتی برای حرکت به سمت جده]. جلد ۱، صفحهٔ ۲. @Ab_o_Atash