. کلبه ای متروکه را غوغای طوفان است و بس جای بلبل های خوش آواز زندان است و بس یا لب پیمانه خواهد مرد ،یا ویرانه ها عاقبت محصول دل دادن فقدان است و بس بس خطاکار است نام پر شکوه "آدمی" خوش به حال آن که در دنیا انسان است و بس صحبت دل را فقط از دیده ها باید شنید .. عشق در پیراهن جادوی کنعان است و بس سوی یک مقصد به نام هیچ راه افتاده ام آدم دیوانه را تنها بیابان است و بس من در این میخانه ها صد باغ جنت دیده ام قبله ام‌ پیچ و خم مویی پریشان است و بس شک ندارم شاعر این بیت ها دیوانه است شاعری کردن فقط تکرار عصیان است و بس