بسم الله الرحمن الرحیم در خون و آتش شد شکوفا کودکی‌هایت قربانی مظلوم دنیا...کودکی‌هایت آغوش گرمت کو؟ عروسک‌ها پریشانند بعد از تو مانده سرد و تنها، کودکی‌هایت شیرین زبانی‌های تو بود آرزوی من شد حسرت دیرین بابا کودکی هایت از دست دادم فرصت تنگ تماشا را کوتاه و شیرین! مثل رویا! کودکی‌هایت لبریز آدمْ بد، پر از گرگ و هیولا بود از قصه‌ی دنیا نگو با کودکی‌هایت چشم تو آبی نیست پس هرگز نخواهد زد چنگی به قلب دوربین‌ها، کودکی‌هایت در اوج، همبال ملائک گرم پروازی! این‌روزها دارد تماشا کودکی‌هایت دلتنگ بازی با‌توام... یک‌روز می‌آیم چشم‌ انتظار ماست آنجا کودکی‌هایت